04.02.2024

آنها در تجربیات خود به درون خود فرو می روند، فرزندان دزن. بچه های کنار رفته


آنتوان دو سنت اگزوپری، نویسنده فرانسوی، «پدر» شازده کوچولو، می‌گوید: «تنها تجملی که می‌دانم، تجملات ارتباط انسانی است. اگر آدم کوچکی با اکراه و به سختی ارتباط برقرار کند، دوست نداشته باشد و دوست یابی نکند و زندگی خلوتی داشته باشد، قطعاً به کمک نیاز دارد. از این گذشته، بی میلی به ایجاد ارتباطات و به دست آوردن تماس ها می تواند زندگی کودک را در آینده پیچیده کند - زمانی که او مجبور است با تیم در مدرسه، کالج یا محل کار تعامل داشته باشد. علاوه بر این، کودکان بدون مهارت های ارتباطی بیشتر از همسالان اجتماعی خود در معرض استرس قرار می گیرند، زیرا هر موقعیت غیرمنتظره ای آنها را ناآرام می کند. بیایید ببینیم که چگونه والدین می توانند وظیفه مهم کمک به کودک "آرام" خود را انجام دهند و دوستانه تر و اجتماعی تر شوند.

انزوای کودکی چیست؟

گاهی اوقات والدین سکوت را با کمرویی اشتباه می گیرند. جای تعجب نیست، زیرا هم بچه‌های درونگرا و هم خجالتی به خیلی چیزها به روشی مشابه واکنش نشان می‌دهند: به غریبه‌ها، به تغییرات در روال معمولشان، به هر چیز جدیدی که با آن مواجه می‌شوند.

اما یک تفاوت نیز وجود دارد. یک کودک متواضع و خجالتی برای برقراری ارتباط تلاش می کند. بله، ممکن است به نوعی اشتباه باشد و او نگران شود، اما او نیاز به همراهی دارد. همه چیز با یک نوزاد بسته که سعی می کند خود را از بقیه دنیا منزوی کند متفاوت است. او به سادگی نیازی به برقراری ارتباط احساس نمی‌کند، زیرا نمی‌فهمد: چرا این کار را انجام دهیم اگر قبلاً خوب است؟ بنابراین، اعمال والدین باید متفاوت باشد. به یک کودک خجالتی باید آموزش برقراری ارتباط، و یک کودک گوشه گیر باید انگیزه و تحریک شود و او را به گروه کودکان عادت دهد.

پس چگونه می توان تشخیص داد که کودک غیرقابل معاشرت است؟

سخن، گفتار.نوزاد یا اصلا صحبت نمی کند یا کم و آرام صحبت می کند.

مهارت های ارتباطی.یک تیم جدید برای او استرس زا است. فرقی نمی کند که به زمین بازی قدم بزنید یا کودک خود را به مهد کودک برده اید، حتی پس از مدت ها کودک از این مکان، کودکانی که او را احاطه کرده اند، محتاط می شود و دور می ماند.

نظر شخصی.یک کودک گوشه گیر ممکن است آن را داشته باشد، اما هیچ کس از او خبر ندارد: او یا سکوت می کند یا همیشه با دیگران موافق است.

دوستان.آنها یک اتفاق بسیار نادر در زندگی یک کودک گوشه گیر هستند.

سرگرمی.اگر کوچولوی شما به جای توله سگ، ایگوانا درخواست کرد، تعجب نکنید.

تحصیلات.او با موضوعاتی که نیاز به مهارت قصه گویی شفاهی و تعامل با سایر کودکان دارد مشکل دارد. تربیت بدنی، ادبیات - چنین موضوعاتی در برنامه درسی مدرسه بسیار زیاد است.

حالت.تغییرات خلق و خوی ممکن است ناگهانی باشد. و اشک برای چنین کودکی همیشه در راه است.

سازگاری با مدرسه.شدیدتر از همسالان اجتماعی تر است.

سلامتی.اغلب علائم نشان دهنده نوعی بیماری است، اما پزشکان بر اساس نتایج معاینات، شانه های خود را بالا می اندازند و می گویند که کودک به دلیل عصبی بودن بیمار است. شکم درد روان تنی، سردرد، دشواری در تنفس، سفتی حرکت از نشانه های انزوا هستند.

چرا کودک کنار گذاشته شده است؟

نیازی به جستجوی ریشه های ژنتیکی در انزوا نیست: آنها می گویند، "پدر به همان اندازه غیر اجتماعی بود" یا "مادر همیشه یک دختر خجالتی بود." سکوت یک ویژگی اکتسابی شخصیت است. و به عنوان یک مکانیسم دفاعی در برابر خطرات دنیای بیرون به دست می آید. این گونه است که کودک سعی می کند از دنیای درونی خود در برابر تهاجم بیرونی محافظت کند.

این خطرات چیست؟ یک کودک گوشه گیر، به عنوان یک قاعده، تحت تأثیر عوامل خارجی چنین می شود. شخصیت او تحت تأثیر ویژگی های تربیتی (مثلاً خیلی سخت گیرانه)، وضعیت عمومی خانواده و همچنین در مهدکودک یا مدرسه و درگیری هایی است که تجربه کرده است.

گاهی دلایل انزوا را در اوایل کودکی جستجو می کنند. روایتی وجود دارد که کودکانی که مدتی پس از تولد از مادرشان جدا شده اند و در روزهای اول زندگی از ارتباط با او محروم بوده اند، بیشتر در بزرگسالی گوشه گیری می کنند. آنها گوشه گیر و خجالتی بزرگ می شوند. اما واقعیت قابل اعتمادتر این است که به گفته روانشناسان، کودک پس از 1 سال انزوا را به عنوان یک ویژگی شخصیتی نشان می دهد.

علت انزوا ممکن است بیماری، ضربه روانی، ویژگی های خلقی یا ویژگی های آموزشی باشد. مورد دوم باید جداگانه گفته شود. رفتار کودک می‌تواند تحت تأثیر تربیت بیش از حد سخت‌گیرانه و «شیفتگی» فوق‌العاده قرار گیرد، که در آن کودک حتی اجازه رفتن به مهدکودک را ندارد. اگر در همان زمان والدین توجه کافی به کودک نداشته باشند، به ندرت با او ارتباط برقرار کنند، تقریباً هرگز در مورد اینکه روز او چگونه گذشت و موفقیت های او چیست، کودک در خود کنار می رود. کودکانی که به دلایلی در گروه کودکان شرکت نکرده اند، به عنوان مثال، کودکانی که اغلب بیمار هستند نیز می توانند کنار گذاشته شوند.

چگونه به فرزند خود کمک کنیم تا بر خود انزوا غلبه کند؟

بعید است که بتوانید بدون مشورت با یک متخصص در این زمینه کنار بیایید، بنابراین منطقی است که به یک روانشناس کودک مراجعه کنید. این همان چیزی است که روانشناسان به والدین توصیه می کنند در صورت گوشه گیری فرزندتان انجام دهند.

با کودک خود به مکان های شلوغ بیرون بروید. برای عادت کردن به شرکت همسالان، باید زمان زیادی را صرف برقراری ارتباط کنید. پارک، مهد کودک، زمین بازی - هر کاری انجام خواهد داد. نکته اصلی این است که به طور مداوم کودک را وادار نکنید که "با بچه های دیگر بازی کند". بگذارید تماشا کند، به آن عادت کند و علاقه مند شود. اگر والدین به کودک فشار نیاورند، او کم کم شروع به ایجاد ارتباطات اجتماعی خود می کند.

در آغوش گرفتن تماس لمسی برای کودکان پیش دبستانی گوشه گیر بسیار مهم است. کودک خود را بیشتر در آغوش بگیرید، دست او را بگیرید - این کار او را آرام می کند.

ارتباط را تحریک کنید. بدون مزاحمت، ماهرانه: به عنوان مثال، بخواهید پول بلیط را به راهبر منتقل کند یا بفهمید شیرینی مورد علاقه او چقدر هزینه دارد. اگر کودک امتناع کرد، نیازی به اصرار نیست، بار دیگر دوباره امتحان کنید.

یاد بگیرید که عواطف و احساسات را با کلمات بیان کنید. اگر کودک با نگاهی غایب نشسته است، حتما بپرسید چه اتفاقی افتاده است. هنگام خواندن یک افسانه، با تمرکز بر احساسات مثبت، در مورد احساسات این یا آن شخصیت بحث کنید. پیشنهاد کنید احساس شخصی که در واگن مترو روبروی شما نشسته است را حدس بزنید. تا جایی که ممکن است درباره اتفاقاتی که در اطراف شما می افتد با کودک خود شیفته خود صحبت کنید.

افسانه های درست را انتخاب کنید. مهم این است که آنها توصیفی نباشند و کتاب های مطالعه مشترک گفتگوهای زیادی بین شخصیت ها داشته باشند.

بازی های تیمی انجام دهید. شما می توانید از هر دلیل مناسبی برای مشارکت استفاده کنید؛ مهم این است که کودک آرام آرام به تعامل در شرکت عادت کند.

بازدید و دعوت از مهمانان. کودک نه تنها یاد می گیرد که با افراد دیگر ارتباط برقرار کند. با دیدن اجتماعی بودن والدینش، با مثال شخصی آنها متقاعد می شود که ارتباط جالب، مفید و سرگرم کننده است!


این اتفاق می افتد که والدین، همانطور که فرزندشان بزرگ می شود، متوجه می شوند که فرزندشان با کسی ارتباط برقرار نمی کند، او هیچ دوستی ندارد. این زمانی اتفاق می افتد که او به درون خود عقب نشینی کند. نکته اصلی توجه به این فرآیندها و جلوگیری از رشد بیشتر آنها است تا این دوره به هیچ وجه بر زندگی آینده کودک تأثیر نگذارد.

با چه "علائمی" می توان گفت که کودک شروع به کناره گیری در خود کرده است؟

1) در مهد کودک یا مدرسه، برای کودک دشوار است که در یک گروه کنار بیاید؛ او با کسی ارتباط برقرار نمی کند - این قبلا یک سیگنال است.
2) این گونه کودکان معمولاً خیلی کم صحبت می کنند و اگر چیزی می گویند آرام و یا حتی زمزمه است.
3) کودکان گوشه گیر دیدگاه خود را بیان نمی کنند و همیشه ساکت می مانند.
4) ترس از انجام کار جدید وجود دارد.
5) متداول ترین پاسخ به هر سؤالی «نمی دانم» است.
6) معمولاً چنین کودکانی سرگرمی ها یا رویاهای غیرعادی دارند. به عنوان مثال، آنها می خواهند برای خود یک مار، یک جغد یا یک آفتاب پرست بگیرند یا یک خانه درختی داشته باشند.
7) ژست ها و حالات چهره در کودکان گوشه گیر ضعیف است. دست ها در پهلو، روی کمربند یا فقط آویزان، بدون حرکت ناگهانی.

می توانید انزوا و درونگرایی را با هم اشتباه بگیرید. می توانید مقاله در مورد اینکه یک درونگرا کیست را بخوانید. اگر فرزندتان را نزد روانشناس ببرید، با کمک تست های ساده می تواند تشخیص دهد که آیا انزوا وجود دارد یا مشکل دور از ذهن است.

در جامعه، کودکان گوشه گیر به شیوه های مختلف تلقی می شوند، اما اغلب از بیرون محتاط و خوش اخلاق به نظر می رسند. این ویژگی برای مطالعه خوب است، چنین کودکی تمام توجه خود را فقط روی درس متمرکز می کند.

تشخیص ترک اعتیاد در دختران دشوارتر از پسران است. از دومی همیشه انتظار می رود که فعال تر باشند، بنابراین اگر کودک خیلی بازیگوش نیست، والدین بلافاصله متوجه این موضوع می شوند. اما در دختران، چنین رفتاری اغلب با حیا، خوش اخلاقی و تربیت پوشیده می شود. بنابراین، شما باید فرزندان خود را به دقت تحت نظر داشته باشید، زیرا هرچه انزوا دیرتر تشخیص داده شود، خلاص شدن از شر آن دشوارتر خواهد بود.

علل گوشه گیری در کودکان

دلیل این مشکل نقش زیادی دارد، زیرا اگر از شر آن خلاص شوید، می توانید از خود مشکل خلاص شوید.

دلیل اول- بی احترامی به احساسات و کلمات کودک، نگرش تمسخر آمیز، به خصوص اگر بیش از یک بار اتفاق افتاده باشد.

دلیل دوم- انتظارات زیاد از کودک این بدان معناست که در مسابقات مدرسه، ورزش و سایر مسابقات بهترین نتیجه و پیروزی از چنین کودکانی انتظار می رود. و اگر کودک در این امر موفق نباشد، والدین او ناراضی هستند، حتی ممکن است تنبیه و سرزنش کنند، در نتیجه کودک گوشه گیر می شود.

دلیل چهار- فن آوری های مدرن دنیای مجازی در دوزهای زیاد به طور نامحسوس و سریع روان کودک را تغییر می دهد.

با کودکی که خود را کنار می کشد چه کنیم؟

کودک خود را بیشتر تحسین کنید. ببینید او در پاسخ به ستایش خالصانه شما چگونه شکوفا می شود.
اگر می خواهد آواز بخواند یا برقصد او را محدود نکنید، رویای او را نگیرید.
به فرزند خود اعتماد کنید - اجازه دهید او در بحث و حل و فصل برخی از مسائل خانوادگی شرکت کند.
اگر کودکی در مورد گوشه گیری صحبت می کند، هرگز به او نگویید که این یک مشکل جدی است.
هنگام صحبت با کودک، دهان او را نبندید، با او یکسان صحبت کنید.
به خودتان اجازه ندهید که برای مدت طولانی پشت کامپیوتر بنشینید. بهتر است کودک اوقات فراغت خود را با همسالان خود بگذراند. گزینه ایده آل یک گروه یا بخش سرگرمی است.

اگر بتوانید علت گوشه گیری کودکان را به موقع پیدا کنید، خلاص شدن از شر آن کار دشواری نخواهد بود.

ظهر بخیر، والدین عزیز! گاهی اوقات دگردیسی های کاملاً غیرقابل درک در مورد فرزندان ما رخ می دهد. دیروز پسری شاد و خوش مشرب بود و در حیاط می دوید و پروانه جمع می کرد. و امروز ساکت است، به نظرات شما توجهی نمی کند، نمی خواهد اتاقش را ترک کند و حتی به تماشای کارتون مورد علاقه اش نمی رود. چرا این اتفاق می افتد، چه کسی کودک گوشه گیر است، چه باید کرد و با چه کسی تماس گرفت؟

این چگونه می تواند خود را نشان دهد؟

بیایید بفهمیم که نشانه های انزوا در کودکان چیست. اگر در مورد علائم رفتاری صحبت می کنیم، در میان آنها می توان به سکوت بیش از حد، مشکلات در برقراری ارتباط در یک تیم جدید و یک سرگرمی کمی عجیب اشاره کرد.

در یک مکالمه، نوزاد نظر خود را بیان نمی کند، به سوالات پاسخ نمی دهد و بیشتر با زمزمه صحبت می کند. در جمع بچه‌های دیگر، چنین کودکی از هم جدا می‌ماند، یا دوستان بسیار کمی دارد یا اصلاً دوست ندارد و ارتباط جدیدی برقرار نمی‌کند. گفت و گو با چنین کودکی تقریبا غیرممکن است؛ او به احتمال زیاد پاسخ می دهد "نمی دانم"، جایی که گفتگو به پایان می رسد.

در میان سرگرمی‌های غیرمعمول می‌توان عشق به حشرات، تمایل به داشتن مارمولک، آفتاب‌پرست یا حیوانات مشابه دیگر را یافت؛ برخی چیزهای غیرعادی برای کودکان جمع‌آوری می‌کنند: دکمه‌ها، تکه‌های کاغذ از خیابان، سنگ‌ها و غیره.

گاهی اوقات تشخیص یک فرد محجوب از یک فرد خجالتی بسیار دشوار است. به یاد داشته باشید که هر فردی خلق و خو و منش خاصی دارد، که با برخی ویژگی ها همراه است. فوراً زنگ خطر را به صدا در نیاورید، شاید کودک شما درونگرا باشد و رفتار مشابهی برای او عادی باشد.

اما اگر کودک معمولاً بانشاط و شاد شما ناگهان کاملاً بسته و بی ارتباط شده است، پس باید در مورد آن فکر کنید. چرا این اتفاق برای کودکان می افتد؟

این از کجا آمده

بسته بودن یک مکانیسم محافظتی در برابر تأثیر منفی محیط خارجی است. هنگامی که شوک های قوی برای شخصی اتفاق می افتد، او بیشتر تمایل دارد که به جای خوشحالی و ارتباط با همه، خود را کنار بکشد.

در لحظات سخت زندگی خود را به خاطر بسپارید. آیا می خواستید لبخند بزنید و به مکان های تفریحی بروید؟ به ندرت. اگر دلیل گوشه گیری فرزندتان را درک کنید، کمک به او برای کنار آمدن با آن بسیار آسان تر خواهد بود.

اغلب اوقات، انزوا از خشم رشد می کند. گاهی اوقات بزرگسالان یا همسالان عملی را مرتکب می شوند که اثری قوی بر روی کودک می گذارد. به عنوان مثال، کودکی می خواست نظر خود را بیان کند، اما بزرگسالان او را به پس زمینه هل دادند، ایده او را مسخره کردند یا حتی متوجه نشدند.

اگر کودکی در خانواده‌ای زندگی می‌کند که والدین آن خواهان رعایت دقیق قوانین خود هستند، به دلیل نافرمانی شدید تنبیه می‌کنند، یا مسئولیت‌های بزرگ خانه را بر دوش کودک می‌گذارند، حتی در این مورد نیز می‌تواند خود را کنار بکشد.

برخی از والدین در سنین پیش دبستانی چنان باری را بر دوش فرزند خود می گذارند که او به سادگی نه از نظر جسمی و نه از نظر روانی قادر به مقابله با این بار نیست.

بیماری های مکرر بستگان یا خود کودک می تواند دلیل جدی برای کناره گیری باشد. ، و همچنین حیوانات خانگی می تواند منجر به رفتار مشابه شود.

عواقب احتمالی

اگر دندان بیمار را به موقع بیرون نکشید، شروع به درد بیشتر می کند و در نهایت منجر به عواقب وحشتناکی می شود. هم چنین این جا. اگر برای مدت طولانی هیچ کاری انجام ندهید و به کودک کمک نکنید، عواقب آن می تواند بسیار وحشتناک باشد.
چنین کودکانی معمولاً بزرگسالانی کاملاً بلاتکلیف و وابسته بزرگ می شوند. آنها نمی دانند چگونه انتخاب کنند، ترجیح می دهند عقب بنشینند و مسئولیت نپذیرند و ابتکار عمل را به دست نگیرند.

بچه های بسته خیلی راحت مورد توهین و آزار قرار می گیرند. آنها اغلب مورد خندیدن و تمسخر قرار می گیرند. اگر کودک شما قبلاً در مدرسه یا مهدکودک مورد تمسخر قرار گرفته است، مقالات "" و "" به شما کمک خواهند کرد. با گذشت زمان، این مشکل از بین نمی رود؛ در مؤسسه چنین فردی به یک گوسفند سیاه تبدیل می شود و سپس در محل کار.

علاوه بر مشکلات ارتباطی معمول، چنین افرادی در تعامل با جنس مخالف مشکل دارند. اغلب اوقات، یک فرد بسته نمی تواند احساسات خود را بپذیرد، ابراز همدردی کند یا حتی به سادگی به شخص دیگری نزدیک شود. و این به نوبه خود منجر به مشکلات جدی در زندگی شخصی شما می شود.

افراد بسته نمی دانند چگونه مشکلات خود را حل کنند، آنها بسیار کمتر با واقعیت سازگار هستند، آنها تسلیم موانع می شوند.

درباره آن چکار میتونید بکنید؟

چه توصیه هایی برای والدینی که نگران فرزند خود هستند وجود دارد؟ ابتدا باید مطمئن شوید که کودک مشکل دارد. تشخیص انزوا در کودکان همیشه آنطور که به نظر می رسد آسان نیست. بسیاری از بزرگسالان رفتارهای خوب معمولی، ادب و ادب را در یک کودک گوشه گیر می بینند.

به خصوص دشوار است که متوجه مشکلات در دختران شوید، زیرا رفتار غیرقطعی آنها را می توان به حیا و خجالتی نسبت داد، که برای یک خانم جوان آینده چندان ویژگی بدی نیست.

به کودک خود کمک کنید تا از طریق فعالیت های خلاقانه خود را بشناسد: نقاشی، آواز خواندن، مدل سازی از گل، کاردستی با کاغذ پاپیه ماشه و غیره. به یاد داشته باشید، بسیاری از افراد با استعداد، کودکان درونگرا بودند. به کودک خود کمک کنید تا پتانسیل خود را توسعه دهد.

توصیه اصلی یک روانشناس این است که کودک را همانطور که هست درک کنید، او را دوست داشته باشید، حمایت کنید و او را با توجه بپوشانید.

فرزندپروری کار سختی است. هرگز به او نگویید که انزوا مشکل وحشتناکی است. به او کمک کنید تا با ترس هایش کنار بیاید. توضیح دهید که هر چیز ناشناخته و ترسناک می تواند یک فرصت عالی باشد.

حتماً به فرزندتان این فرصت را بدهید که در فعالیت های خانوادگی شرکت کند. بدون مشارکت او تصمیمات مهمی نگیرید، نظر او را بپرسید، با او مشورت کنید. او یکی از اعضای مهم خانواده است و باید این را بداند و احساس کند.

البته صحبت با روانشناس کمک زیادی به شما می کند. گاهی اوقات والدین نمی توانند به تنهایی از پس آن برآیند. از درخواست کمک نترسید و دریغ نکنید. در ضمن، می توانید کتاب آلوتینا لوگوفسکایا را بخوانید. اگر کودک شما کنار گذاشته شده است».

نگران نباشید و موهای خود را از بین ببرید. هر مشکلی قابل حل است. فرزندان خود را دوست داشته باشید، به آنها اعتماد کنید و به آنها کمک کنید تا توانایی های خود را کشف کنند. هر کودکی منحصر به فرد و درخشان است، پس به او کمک کنید راه خود را در این زندگی پیدا کند. حمایت شما برای کودکان بسیار مهم است!

چه مدت است که متوجه تغییرات در رفتار فرزندتان شده اید؟ آیا می دانید فرزندان شما چه خلقیاتی دارند؟ اوضاع با شوهرت چطور پیش می رود: آیا اغلب دعوا می کنی، جلوی بچه ها فحش می دهی؟ به خود اجازه می دهید سر یکدیگر فریاد بزنید؟

روز خوبی داشته باشید!

هر کودک به روش خود با جامعه سازگار می شود و به طور مستقل مرزهای باز بودن خود را تعیین می کند. برخی از کودکان به راحتی با افرادی که برای اولین بار می بینند ارتباط برقرار می کنند، در حالی که برخی دیگر به سختی می توانند زبان مشترکی پیدا کنند حتی با عزیزانشان. با این حال، هر یک از بچه ها نیاز به ارتباط دارند. «من یک پدر و مادر هستم» به شما خواهد گفت که انزوای کودکان از کجا می آید، چه چیزی آن را از فروتنی طبیعی متمایز می کند و چگونه والدین می توانند به فرزندشان کمک کنند تا بر موانع درونی غلبه کند.

خودداری یا فروتنی؟

برای اینکه بفهمید کودک شما واقعا محتاط است و شخصیتی درونگرا، متواضع و ساکت نیست، باید رفتار او را به دقت مشاهده کنید. علائم زیر نشان دهنده انزوا است:

    کودک از همه چیز جدید می ترسد.

    او عملاً ژست نمی دهد، اغلب دست های خود را پشت سر می گیرد یا آنها را در جیب خود پنهان می کند.

    کودک به یک سرگرمی غیرمعمول علاقه مند است (کودکان گوشه گیر اغلب کمبود ارتباط را با این جبران می کنند).

همانطور که قبلا ذکر شد، انزوای دوران کودکی را می توان به راحتی با فروتنی و درونگرایی اشتباه گرفت.

فروتنی

کودکان متواضع به طور کاملاً عادی با افرادی که به خوبی می شناسند ارتباط برقرار می کنند، با میل به گفتگو با عزیزان خود ادامه می دهند و فقط در یک شرکت ناآشنا یا در شرایط غیرمنتظره مانند "راش" به نظر می رسند.

درونگرایی

درونگرایی یک ویژگی شخصیتی است که در این واقعیت بیان می شود که کودک می داند چگونه و دوست دارد ارتباط برقرار کند، اما ترجیح می دهد تمام احساسات و افکار خود را برای خود نگه دارد.

دلایل گوشه گیری کودکان

    رفتار نادرست والدین:

    • به طور مداوم یک کودک (اشتباه راه می رود، اشتباه غذا می خورد و غیره)؛

      افزایش تقاضا از کودک (چنین کودکانی حتی ناکامی های جزئی را به دل می گیرند، و این به شدت بر عزت نفس آنها تأثیر می گذارد، آنها را به فکر فرو می برد و احساسات خود را قفل می کند).

      نزاع بین خود (به دلیل نزاع والدین، کودک به دنبال حریم خصوصی است).

      نسبت به تجربیات کودک بی تفاوتی نشان می دهند (از نظر آنها بی اهمیت به نظر می رسند).

    آسیب های روانی ناشی از تمسخر عزیزان یا دوستان.

    بیماری جدی که باعث ناراحتی کودک می شود یا او را به این فکر می کند که با سایر کودکان متفاوت است.

چگونه بر انزوای دوران کودکی غلبه کنیم؟

    هرگز فرزندتان را با صدای بلند صدا نکنید، زیرا او قبلاً آن را احساس کرده و نگران وضعیت ذهنی خود است.

    فرزندتان را مجبور نکنید که سرگرمی هایش را رها کند، مهم نیست که چقدر برای شما عجیب یا بی فایده به نظر می رسند. سعی کنید از چشم یک کودک به آنها نگاه کنید.

    به فرزندتان کمک کنید تا خود را در سرگرمی هایش بشناسد. بهتر است یک قدم جلوتر باشید. به عنوان مثال، یک کودک به جغرافیا علاقه مند می شود - و شما بلافاصله یک کره بزرگ به او هدیه می دهید.

    اگر چیزی برای فرزندتان درست نشد، او را سرزنش نکنید و او را «بی دست و پا» یا «بهم ریختگی» خطاب نکنید. یک کودک بسته در حال حاضر بیش از حد از خودش انتقاد می کند. بهتر است سعی کنید او را شاد کنید.

    به داستان های کودکتان با دقت گوش دهید و هرگز نگویید که وقت ندارید، سوال بپرسید، به امور او علاقه مند شوید. اگر مادر و پدر از گوش دادن به او امتناع کنند، او این موضوع را شخصی می‌گیرد و دفعه بعد تلاشی برای برقراری ارتباط نخواهد کرد.

    به فرزندتان اعتماد کنید، همیشه با او مشورت کنید، نظر او را در نظر بگیرید. کودکان درونگرا از اعتماد دیگران بی‌اعتماد هستند، بنابراین پیشنهاد بحث درباره موضوعی با هم به او این اطمینان را می‌دهد که نظر او مورد توجه و احترام قرار می‌گیرد.

    به فرزندتان توضیح دهید که همه ترس هایی دارند. مثالی از داستان خودتان یا داستانی از زندگی شخصی که می شناسید را بیان کنید. وقتی کودک بفهمد که در تمام دنیا تنها نیست، برای او راحت‌تر می‌شود که با ترس خود از باز بودن مبارزه کند.

    با فرزندتان بیشتر در مورد ترس هایش صحبت کنید و با هم به دنبال راه هایی برای غلبه بر آنها باشید. اگر فرزندتان نتوانست با همسالان خود دوست شود، به او کمک کنید - توضیح دهید که چگونه این کار را به بهترین نحو انجام دهد، از کجا مکالمه را شروع کند، چرا مهم است که به شخص دیگری علاقه مند باشد.

    کودک خود را همیشه به موقع و فقط بر اساس آنچه شایسته است تحسین و تنبیه کنید. یک کودک گوشه گیر دقیقاً سزاوار همان رفتاری است که با اجتماعی ترین کودک انجام می شود: نباید بدون دلیل او را تحسین کنید یا زمانی که او مرتکب تخلف شدیدی شده است، مجازات را لغو کنید.

اگر می خواهید به دنیای یک کودک درونگرا نفوذ کنید و به او کمک کنید تا با دیگران ارتباط برقرار کند، اول از همه درهای قلب خود را باز کنید. با فرزند خود باز باشید و او قطعا پاسخ خواهد داد!

ویکتوریا کوتلیاروا

وقتی کودکان به خوبی ارتباط برقرار نمی کنند چه باید کرد؟

چرا کودک در خانواده خود بسته عمل می کند؟

این سوالات اغلب توسط بزرگسالان هنگام جستجوی کمک روانشناختی حرفه ای پرسیده می شود.

این مطالب بحث می کند راه هایی که به والدین اجازه می دهد تا با فرزندان خود روابط اعتمادی برقرار کنندو پایه و اساس یک موقعیت زندگی مطمئن و عزت نفس کافی را برای کودک ایجاد کنید.

بخش اول مقاله به ریشه های اولیه انزوا اختصاص دارد، بخش دوم دلایل مرتبط با موقعیت های زندگی را که در خانواده ها ایجاد می شود و در نتیجه - اطلاعات مفید مربوط به پیشگیری را فهرست می کند.

والدین در چه سنی می توانند متوجه شوند که کودکشان گوشه گیر است؟

این معمولاً زمانی اتفاق می افتد که با دیدن او در جامعه به این نتیجه می رسند که کودک با کودکان مطمئن و شجاع متفاوت است. این امر در سن دو سالگی و بالاتر به وضوح قابل توجه است.

مادران و پدران احساس ناراحتی و ناخوشایندی دارند. به این می توان نظر معلم (معلم) یک موسسه پیش دبستانی را اضافه کرد که در آن می تواند کاملاً قاطعانه بیان کند: "فرزند شما نمی خواهد با کسی بازی کند!" ، "او به هیچ چیز علاقه ای ندارد!" و خیلی بیشتر…

دلایل این رفتار چیست؟

بسیاری از مادران باتجربه که بیش از یک فرزند دارند، می توانند توجه داشته باشند که برخی از کودکان از همان دقایق اولیه نیاز به توجه مداوم به خود داشتند، در حالی که کودک دیگر بسیار آرام بود و به مادر اجازه انجام کارها را می داد. در اینجا می توان ویژگی های ماهیت خلق و خوی هر یک از فرزندان را بیان کرد.

این سؤال مطرح می شود: رفتار کدام کودک برای والدین راحت تر است - آرام یا فعال؟ پاسخ تقریباً متفق القول خواهد بود: "تا زمانی که او نوزاد است، بهتر است که بیشتر بخوابد، بگذارد مادرش استراحت کند و کارهای خانه را انجام دهد."

اما باید یک نکته جدی را در نظر گرفت: تشویق کودک به اقدام مشترک، احاطه کردن او با گرما و احساسات مثبت یکی از اصلی ترین اقدامات پیشگیرانه برای گوشه گیری کودکان است. و او باید در همان سن بسیار نوزاد کار کند.

کار با بزرگسالانی که با مشکلات بسته بودن، انزوا و بلاتکلیفی آمده اند، اغلب می توانید خاطرات دوران کودکی آنها را بشنوید: «من هیچ مشکلی برای والدینم ایجاد نکردم. هر جا که مرا گذاشتند، همان جا نشستم. خودم فهمیدم چه بازی کنم. من بچه راحت بودم... حواسم نبود که تنها هستم. این مدل برای من عادی بود. وقتی بزرگ شدم، فهمیدم که والدینم به من گرمی نمی دهند و به احساس من توجه چندانی نمی کنند. حالا آنها از من می خواهند که علناً در مورد امورم به آنها بگویم. اما نمی‌توانم... و نمی‌خواهم... دیر به امور من علاقه‌مند شدند...»

یک کودک فعال، که خواستار توجه مداوم به خود است، موقعیت خود را تقویت می کند. و اگر بزرگسالان انرژی او را به سمتی سازنده هدایت کنند و به انواع فعالیت های بازی او تنوع دهند، عالی است. یک فرد کاملا هماهنگ بزرگ می شود.

اما اگر این فعالیت بدون توجه به نیازهای کودک، بدون توجه به نیازهای کودک سرکوب شود، نارضایتی و رنجش درونی نسبت به والدین به پرخاشگری تبدیل می شود که در حالت انفعالی می تواند خود را به صورت انزوا نشان دهد. در حالت فعال منجر به مشکلات جدی در روابط می شود. این به ویژه در دوران نوجوانی به وضوح اتفاق می افتد.

از این رو نتیجه گیری:
هم کودکی که طبیعت آرام دارد و هم کودکی فعال می تواند گوشه گیر شود.

نه در همه موارد، منشأ وضعیت بسته از اوایل کودکی شروع می شود. بیایید دلایل دیگر را بررسی کنیم:

  • تأثیر روابط والدین.فرض کنید بزرگسالان با یک مشکل جدی روبرو هستند که ممکن است منجر به طلاق شود. تعداد کمی از خانواده ها موفق به محافظت از فرزندان خود در برابر این اطلاعات خطرناک می شوند. آنها شاهد و حتی شرکت کننده در درگیری های خانوادگی می شوند.
    روان کودک بسیار ظریف و آسیب پذیر است. اغلب در نتیجه چنین صحنه هایی، کودکان با خود و با تجربیات خود تنها می مانند به این دلیل که مادر برای دوستانش گریه می کند و از آنها حمایت می شود و پدر در محاصره دوستان خود حداقل با آبجو آرام می گیرد. به این ترتیب بزرگسالان مرخص شدند و کودک در همان تنش باقی ماند...
    وقتی اوج تعارض به طلاق می رسد، در این زمان کمتر به وضعیت روانی کودک توجه می شود. والدینی که در غم و اندوه خود فرو رفته اند، با اینرسی می توانند مسئولیت ها و تعهدات خود را انجام دهند، اما آنها یک نکته مهم را در نظر نمی گیرند:در این زمان کودک به ویژه به توجه، حمایت، گرمای عاطفی و ابراز احساسات والدین نیاز دارد.
  • ازدواج دومبچه ها با آمدن یک فرد جدید به خانه خود با مشکل مواجه می شوند. اگر والدین آنها نسبت به یکدیگر حسادت نمی کردند ، با ظاهر شدن یک ناپدری (نامادری) ممکن است مجموعه ای از تجربیات و احساسات منفی ظاهر شود (نارضایتی ، حسادت ، عصبانیت ، پرخاشگری و موارد دیگر). درک و کمک به کودک بسیار مهم است.
    اولین کاری که باید انجام دهید این است که بدون انتقاد یا قضاوت گوش دهید.
    دوم، صبور باشید و به همه شبهات و سوالات با مهربانی و مثبت پاسخ دهید.
    خوب، و ثالثاً، فراموش نکنید که این مهم است که کودکان همیشه اهمیت خود را در خانواده احساس کنند.
  • والدین پرمشغلهخانواده ها اغلب با توافق و تفاهم کامل بین والدین وارد می شوند. آنها با یکدیگر دوستانه هستند و مشتاقانه درگیر ارائه بهترین مزایا به خانواده خود هستند. همه چیز برای بچه ها خوب است: تحصیل در یک مؤسسه معتبر، باشگاه ها، مربیان، پرستار بچه ها، راننده ها و غیره. اما فرزند نوجوان آنها شروع به بی ادبی کرد و نمی خواهد با آنها تماس برقرار کند.
    به نظر می رسد که ریشه های مشکل به ابتدای زندگی مدرسه برمی گردد، در زمانی که صحبت های والدین با کودک محدود به نگاه کردن به دفترچه خاطرات و یافتن دلایل نمره دریافتی (مثلاً نمره چهار) بود. یا سه)، و آنچه در خارج از درس، در زمان استراحت و بعد از مدرسه کودک اتفاق افتاده است، پرسیده نشد.
    مانع شروع به رشد کرد. این او بود که اجازه نداد کودک در مورد این واقعیت صحبت کند که برای مدت طولانی با همسالان خود مشکل داشت. نمونه هایی از اظهارات نوجوانان: «آنها از من در مورد آنچه تجربه می کردم نپرسیدند! این مورد توجه قرار نگرفت. و وقتی خودم شروع به صحبت کردم، می‌خندیدند و می‌گفتند مشکلی نیست، یا حتی گوش نمی‌دهند! آنها به من نگفتند چگونه آن را درست کنم و گفتند که باید خودم درستش کنم!»

رشته اعتماد بین والدین و فرزندان به سادگی شکل می گیرد:

  1. بازی ها و احساسات مثبت- این پایه ای است که از بدو تولد گذاشته می شود.
  2. دانش مشترک جهاناز طریق افسانه ها، مطالعه اطلاعات جالب، تماشای کارتون های مفید، فیلم ها و برنامه های کودکان، همچنین شامل یک بحث پر جنب و جوش است که در طی آن بزرگسالان به درک چیزی عمیق تر کمک می کنند و از این طریق به کودکان می آموزند که تجزیه و تحلیل و نظرات خود را بیان کنند.
  3. مکالمات باید دارای طیف وسیعی از موضوعات باشد: از نحوه گذراندن روز در خارج از خانه تا بحث در مورد رویدادها و ایده هایی که برای کل خانواده جالب است.
  4. هر چه کودک بزرگتر باشد، بیشتر می خواهد به رسمیت شناخته شود.گواهینامه ها، دیپلم ها و تمام ویژگی های دیگر فوق العاده هستند! اما به همان اندازه مهم است که کودکان حق ابراز عقاید خود را داشته باشند و بزرگسالان نیز آنها را در نظر بگیرند.
  5. کودک اهمیت خود را به خوبی احساس می کند،اگر با او مشورت شود و ارزش افکارش مشخص شود.

برخی از والدین انزوای کودک و رفتار ناایمن او را در جامعه اشتباه می گیرند، هرچند که خط بسیار مشخص است. با کودکان بسته، برقراری ارتباط حتی برای عزیزان ممکن است دشوار باشد، و کودکان ناامن و خجالتی در خانه آزادانه و کاملاً آشکار رفتار می کنند، اما در یک محیط جدید گم می شوند و نمی توانند اولین کسانی باشند که با هم ارتباط برقرار می کنند.

در این موارد مهم است که به کودکان فرصت حضور در جامعه تا حد امکان داده شود. دوره های سخنرانی در جمع، بازیگری و هر آموزش گروهی دیگر به رهایی کودک کمک می کند.

روان کودکان ظرف پاکی است. متأسفانه می توان آن را با خار و ناخن پر کرد. اما ما، بزرگسالان، فرصت بسیار خوبی داریم تا آن را با آب شفاف و حتی سنگ های قیمتی پر کنیم که می درخشند و می درخشند. دقیقاً اینگونه است که چشمان کودکانی می درخشد که بهترین برداشت ها از زندگی هنوز کوچک کودکی خود را جمع آوری کرده اند!