02.04.2024

یادگیری دوستی و غلبه بر مشکلات ارتباطی چقدر آسان است. استاتوس های باحال درباره دوست دختر مرز دوستی کجاست؟


آبراهام فیشر، دوستان (2011). تصویر از artdoxa.com

تفکر روانشناس تحلیلی یولیا ژمچوژنیکوا.

پذیرش، توسعه، شادی، حساسیت

- بیایید با نحوه تشخیص دوستی از همه روابط مشابه شروع کنیم.

- از کودکی آهنگ را دوست دارم: "یک دوست شما را در دردسر رها نمی کند، او زیاد نمی خواهد"، به نظر من، این یک نامگذاری ایده آل است.

و سپس انکسارهای مختلف دوستی وجود دارد - درست تا "دوستی" محبوب اکنون در شبکه های اجتماعی. یک غریبه کاملاً از شما می خواهد که دوست شما باشد و شما فکر می کنید: "آیا او را به عنوان دوست بپذیرم یا نه." برای من، هنوز مکث خاصی وجود دارد، و برای من سخت است که فقط یک دکمه را فشار دهم تا یک غریبه را "دوست" صدا کنم.

دوستی بالاترین شکل روابط انسانی است.

یکی از گذشتگان می گفت دوستی عشقی است خالی از رابطه جنسی.

اولین- این همان پذیرش است: دوست، مانند یک فرد دوست داشتنی، شما را همانگونه که هستید، با تمام کمالات و نقص های شما که ممکن است دوست نداشته باشد، می پذیرد.

دومین- این توسعه است. یعنی دوستی یک رابطه در حال توسعه است. ما به کسی نیاز داریم که از ما حمایت کند، ما را تشویق به انجام کاری کند، فقط آنجا باشد یا کاری را با هم انجام دهیم. لذت بخش ترین کار انجام کاری با یک دوست است: دویدن، بزرگ کردن کودکان، ساختن سفینه فضایی. بنابراین، بسیاری از کسب و کارها همراه با دوستان راه اندازی می شوند، اگرچه این خیلی درست نیست.

ما ناخودآگاه از دوستان یاد می گیریم - شاید این لذت بخش ترین شکل یادگیری باشد.

یعنی دوست کسی نیست که به شما کتاب بدهد یا شما را به تمرین ببرد. او با وجود خودش، برخی از جنبه های جدید را برای شما آشکار می کند و شما با او حرکت می کنید.

سومجزء دوستی شادی است. دوست کسی است که با او خوش می گذرد. شما فقط به دوست خود فکر می کنید و احساس خوشبختی می کنید.

چهارمجزء دوستی لطافت و گرمی است. شاید در حال حاضر فکر یک دوست خاص برای شما شادی ایجاد نکند، اما همیشه گرما و صمیمیت عاطفی را احساس می کنید.

این پایه است. و اینکه چقدر یکدیگر را می بینید، چگونه با هم ارتباط برقرار می کنید - اینها قبلاً جزئیات رابطه شما هستند

یک چیز مهم دیگر: شما نمی توانید در برابر کسی دوست باشید. این یک توطئه، اتحاد، ائتلاف است، اما دوستی نیست. داستان همه جنگ ها و خیانت ها در این باره است. دوستی یک فرآیند بسیار مثبت است.

تفاوت دوستی با سایر روابط این است که همیشه متقابل است. حتی عشق می تواند "یک طرفه" باشد.

عشق به شاعر یا بازیگری که حتی از وجود تو خبر ندارد، یا به کودکی که مدت هاست جدا شده و تنها زندگی می کند، یا به مردی که مرده است. و دوستی لزوماً همکاری است. مثلا من دو تا دوست دارم که هر سه با هم دوستیم.

یک کلمه خوب وجود دارد که در زندگی به من کمک زیادی می کند - "همسفران". به عنوان مثال، والدین همسفر هستند، اما فقط برای یک بخش خاص، و سپس زمان آن است که آنها از قطار پیاده شوند. بچه ها هم همراهان سفر ما هستند، اما با آنها فرق می کند. اما با دوستان می توانیم یک عمر همراه سفر باشیم.

در عین حال واضح است که شما نمی توانید برای خودتان همسفر باشید و نمی توانید برای کل قطار همسفر باشید. همسفر کسی است که در کنار شما می نشیند.

مرز دوستی کجاست؟

مینا هیرن، "دوستان دختر" (قرن 19)

- چه چیزی در توانایی دوستی مهمتر است: دادن یا گرفتن؟

- باید تعادل وجود داشته باشد.

چنین چیزی وجود ندارد: "این دوست من است و من او را در زندگی می کشانم." یا "این دوست من است و من فقط به او مدیونم" - این یک رابطه ناسالم است، بیشتر یک اعتیاد است تا یک دوستی.

دوستانی هستند که ما را کامل می کنند. در روستای همسایه من افرادی زندگی می کنند که می توانم از آنها بپرسم: «آیا کودک می تواند شب را با شما بگذراند؟ راه درازی برای رسیدن او به خانه است.»

من در مورد مسائل فلسفی با این افراد بحث نمی کنم، ما اختلافات زیادی داریم. اما در بعضی از کارهای روزمره می توانم به آنها تکیه کنم و اگر با بچه ها سوء تفاهم داشتند با من مشورت می کنند.

دوستان، فقط دوستان، ممکن است آنلاین باشند. زیرا همه چیز از قبل در اینترنت امکان پذیر است - تبادل "گذرواژه"، افکار، تعیین یک ویژگی، احساس احساسات، مرزها، کمک به پول .... گاهی اوقات این موارد در اینترنت بیشتر از حضوری است. من چندین سال است که بدون ملاقات با مردم دوست هستم. و سپس ملاقات می کنم، و هیچ ناامیدی وجود ندارد. و ما به سنت ادای احترام کردیم، یکدیگر را لمس کردیم، نگاه کردیم، چای نوشیدیم و به دوستی آنلاین ادامه دادیم.

-آیا افرادی هستند که نمی دانند چگونه با هم دوست شوند؟

- بله دارم. من فکر می کنم در مورد مرزها است. از یک طرف، آنها بسیار سخت هستند. از طرفی برای مردم سخت است که بفهمند من کجا هستم و دیگری کجا.

مثلا وقتی به شهر می روم گاهی باید یک ساعت منتظر اتوبوس باشم. و یکی از اقوام است که یک آپارتمان بزرگ دارد و می گوید: "بیا، من الان تمیز می کنم!" این حتی در مورد کار نیست، بلکه در مورد ترس از "چیزی" از او است.

و دوستی وجود دارد که خانواده بزرگی دارد که در یک آپارتمان کوچک زندگی می کنند. و او به سادگی می پرسد: "ساعت چند است، و چند نفر از شما خواهید بود؟" یعنی صحبت در مورد این نیست که او چقدر ناراحت است، بلکه چقدر سوپ باید تهیه کند.

مهارت دوستی، مهارت دفاع نکردن از خود با دیوار است. و ناتوانی فراتر از مرزهای شخصی یک فرد است: "اگر دوست هستید، به من بگویید، کمک کنید، شما را بخندانم..."، یا "اجازه دهید به شما کمک کنم، به شما یاد بدهم، شما را اصلاح کنم." چنین "دوستان" وجود دارد - نجات دهندگان، البته، چنین "دوستی" مدت زیادی طول نمی کشد.

هنر دوست بودن دقیقاً در این واقعیت نهفته است که یک دوست می‌فهمد و احساس می‌کند کجا نیاز به مداخله و کمک دارد و این کافی است.

مرزها مثل دژ نیست، مثلا مثل درخت است. مخلوط کردن برگ ها یک چیز است، شکستن شاخه ها چیز دیگری ...

دوستی همیشه در معرض نوعی آزمایش قرار می گیرد: آیا ما چیزها را به یک شکل درک می کنیم؟ یا، برعکس، یک دوست می تواند انگیزه ای به چیز جدیدی بدهد. وقتی به مردم نزدیک می شویم، آنها را "احساس" می کنیم. او عاشق رپ است، اما من این موسیقی را نمی فهمم. او چنین کتاب هایی می خواند، اما من دیگران را دوست دارم.» و این فقط در مورد پذیرش نیست، بلکه در مورد توسعه نیز هست. چون وقتی همه چیز را می پذیرم یک چیز است و وقتی در ابتدا نامشخص است چیز دیگری است، اما جالب است و می خواهم تلاش کنم.

هر چه شخص مصمم تر و آشکارتر باشد، یافتن دوستان برای او آسان تر است. زیرا شما در یک مسیر مشخص می روید.

اما وقتی گم می‌شوید و عجله می‌کنید، در نقاط مختلف غیرقابل درک با افراد تماس می‌گیرید.

شما باید بتوانید دوستان را رها کنید

الکساندر دینکا، "دوستان" (1962)

- آیا پایان دوستی همیشه یک تراژدی است؟

"شما باید بتوانید مردم را رها کنید." دوستان، فرزندان، والدین. و ما همیشه سعی می کنیم به صورت ثابت فکر کنیم. من دارم بایدباشد: فرزندان، دوستان و غیره. فانتزی ثابت نوعی ثبات است.

شاید این به این دلیل است که عدم اطمینان بیش از حد در زندگی ما وجود دارد، اما ما دائماً چیزی "تزلزل ناپذیر" برای خودمان پیدا می کنیم. و در مورد دوستی هم همین اتفاق می افتد: "اگر من و تو از کودکی با هم دوست بودیم، پس باید همیشه با هم دوست باشیم!" اما «همیشه» به چه معناست؟ ما خودمان "همیشه" تغییر نمی کنیم، ما تغییر می کنیم، مردم تغییر می کنند، دوستی ها تغییر می کنند.

اگر دو آجر را در کنار هم قرار دهید، آنها برای مدت طولانی در آنجا خواهند خوابید، اما دو درخت نمی توانند برای همیشه کنار هم رشد کنند.

شما باید بتوانید دوستان خود را در فاصله معینی رها کنید، و اصلاً لازم نیست آن را از دست بدهید. دوستی دارم که سی سال است ندیده ام و حتی نمی دانم زنده است یا نه. اما دوستی ما با من است. فاصله برای دوستی چندان مهم نیست.

اغلب اتفاق می افتد: ما در زندگی قدم می زنیم، به یک پاکسازی "مشترک" می رسیم و معلوم می شود که همان مسیر را دنبال می کنیم، فقط در فاصله ای از یکدیگر. اگرچه نمی دانم که آیا ما به این ترتیب به پاکسازی بعدی خواهیم رسید یا خیر. گاهی اوقات این به دلایل عینی اتفاق می افتد - ما در دوردست زندگی می کنیم.

و گاهی اوقات شما سعی می کنید با یک نفر در جنگل قدم بزنید و دست در دست هم بگیرید. اما خیلی ناخوشایند است، درختان در راه هستند، شما نیاز به فاصله دارید. علاوه بر این، گاهی اوقات شما با همان افراد بسیار نزدیک کار می کنید و گاهی اوقات کمی از هم دور می شوید.

دوستی چیزی است که به عنوان یک منبع با شما باقی می ماند، در حافظه شما باقی می ماند، حتی اگر آن شخص مرده باشد.

صمیمی ترین حوزه پول است

— آیا دوستی باید به عنوان متخصص به شما خدمات رایگان ارائه دهد؟ او یک دوست است.

- من و همکارانم یک بار با هم صحبت کردیم که صمیمی ترین موضوعات برای مردم ما چیست. و معلوم شد که صمیمی ترین موضوع پول است؛ به ندرت کسی می تواند آشکارا در مورد آن صحبت کند. اگر شخصی در مورد پول با شما صادقانه صحبت کند، بالاترین اعتماد را به او دارید و او می تواند سخت ترین موقعیت های زندگی خود را به شما بگوید.

البته، پول دوستی را خراب می کند، زیرا ما هنوز نمی دانیم چگونه با آن رفتار کنیم. بنابراین، هنگام معرفی آنها در روابط با دوستان باید مراقب باشید. اما ما همیشه یک فانتزی داریم، مانند داستان پریان "فلینت": "اگر من با یک کیف پول بیایم و با همه رفتار کنم، نگرش نسبت به من یکسان است، اما وقتی پول تمام می شود، نگرش تغییر می کند. ” و این به این دلیل نیست که مردم خیلی بد هستند، آنها به سادگی به این شکل از روابط عادت کرده اند. بنابراین، همه چیز در مورد پول باید به وضوح بیان شود.

به طور کلی، من سبک اروپایی را خیلی دوست دارم: بله، ما با هم در یک کافه ملاقات کردیم و گریه کردیم. اما پس از آن پول شما، و سپس پول من وجود دارد. یعنی ما می توانیم در مورد چیزهای صمیمی صحبت کنیم، اما در عین حال هرکسی برای قهوه و قند خودش پول می دهد.

مثل جوراب است: اگر با هم دوست هستیم، این بدان معنا نیست که دائماً آنها را تغییر خواهیم داد. اگر هنگام پیاده روی پای خود را مالش دهید، البته به شما اجازه می‌دهم لباس‌های خشک من را بپوشید، اما نه هر روز.

بسیاری از دوستی ها به دلیل پول از بین می روند و بسیاری از تجارت هایی که با دوستان شروع شده اند به دلیل دوستی از بین می روند.

ما معمولاً دوست داریم کارهایی را با دوستان انجام دهیم. اما خوب است که وقتی پولی ندارید با آنها تجارت کنید، اما باید انرژی، فکر و تلاش زیادی صرف کنید. تا اولین پول.

پول منبع بسیار بزرگی است؛ زمانی که ظاهر شد، باید تصمیم بگیرید که با آن چه کار کنید. و اغلب این یک کار غیر ممکن است.

به طور کلی، این پول نیست که فاسد می شود، این انتظارات است که خراب می شوند. و در اینجا بسیار مهم است که بگوییم: من می توانم کاری انجام دهم، نمی توانم کاری را انجام دهم.

دوستان برای یک مرد خانواده چیست؟

K.E. Makovsky، "دوستان و دوستان" (1895)

- یکی از بحران های دوستی ازدواج است. فردی که با او وقت گذرانده اید، اسرار خود را گفته اید، دیگر چندان ضروری نیست - نزدیک دیگری در این نزدیکی وجود دارد. معلوم می شود که دوستی نبوده است، زیرا می توان آن را جایگزین کرد؟

- البته، پس از ازدواج، تمام ارتباطات انسانی متزلزل می شود. روابط با والدین تغییر می کند، اما با دوستان گاهی اوقات حتی بیشتر تغییر می کند.

وقتی فردی در حالت عشق قرار می گیرد، وظایف زیادی برای ایجاد روابط جدید دارد و همه افراد دیگر برای مدتی در پس زمینه محو می شوند. دوستان خوب این لحظه را درک می کنند و می توانند برای شما خوشحال باشند.

یک دوست خوب در این شرایط مانند شخصی است که در حال پیاده روی است و مراقب اردوگاه است: دو نفر به چادر بازنشسته شده اند یا به کوه رفته اند و در این هنگام آتش را روشن نگه می دارد و در صورت لزوم آماده است تا تقدیم کند. آنها چای داغ

ازدواج امتحان بزرگی برای دوستی است اما بعد از مدتی دوستان اگر واقعاً با هم دوست بودند دوباره برای انسان لازم می شوند. در عشق، انسان ابتدا حل می شود، اما بعد نیاز به احیای هویت دارد: من نه تنها همسر (شوهر) هستم، بلکه یک پزشک، دوست، ورزشکار و غیره هستم، می توانم با خدا و با مردم رابطه خودم را داشته باشم.

و دوستان بسیار ضروری هستند تا فرد بتواند یک بار دیگر کمی از احساس "نیم" بودن جدا شود.

این یک فرآیند بسیار مفید و صحیح است. اگر این اتفاق نیفتد، شاید در ازدواج هم وابستگی وجود داشته باشد، زمانی که انسان همه چیز را از چشم شریک زندگی خود می بیند و خود، شخصیت خود را از دست می دهد.

مردی با دوستانش به فوتبال می رود، آبجو می نوشد، به ماهیگیری یا گاراژ می رود، زنی با دوستانش به تئاتر و برای مانیکور می رود و در مورد چیزهای زنانه خودش صحبت می کند. و این موقعیتی برای حسادت نیست، زیرا مردان با شعار "ما مرد هستیم" با یکدیگر دوست هستند و زنان گفتگوهای زنانه خود را دارند. و سپس، در یک نسخه خوب، همه چیز باید به نوعی به تعادل برسد: دوستان همسران به یک شرکت مشترک تبدیل می شوند که در آن زوج های دوستانه وجود دارد.

- چگونه می توان تعادل بین احساس و وظیفه را در اینجا پیدا کرد؟ پیدا کردن خود فوق العاده است، اما یک فرد مسئولیت های خانوادگی نیز دارد.

- ازدواج از نظر روانی شبیه پرش با چتر نجات است. اینجا با هم پرواز می کنید، احساس خوبی دارید. اما شما در تمام عمرتان به این شکل پرواز نخواهید کرد، در یک مقطع زمانی دوباره خود را روی زمین خواهید دید و به کل زندگی اطرافتان، از جمله کار و دوستان، باز خواهید گشت.

معمولا یکی از همسران اول دوستان را به یاد می آورد. و سپس وضعیتی پیش می آید: "اوه، او با دوستانش رفت، سپس من به فوتبال خواهم رفت!" بدتر است اگر یکی از طرفین بگوید: "اوه، او با دوستان؟ من آن را نمی خواهم!» این قبلاً پرخاشگری، مالکیت است و این فقط می تواند به روابط آسیب برساند.

از سوی دیگر، باید درک کنیم که اکثر باورهای ما از سریال «مرد باید» یا «زن باید» سنت های آن زمان است که معتقد بودند شوهر باید «نان آور» باشد و قفسه ها باید باشد. آویزان شد. ما در سیستمی از بایدها بزرگ شدیم، اما چنین سؤالاتی قلمرو عشق است.

اما چند توافق اجتناب ناپذیر وجود دارد: من سوپ درست می کنم، و شما فرزندتان را از مدرسه به خانه می آورید، حتی اگر مجبور باشید تنیس را از دست بدهید...

- بدون شک با نوعی قرارداد وارد رابطه جدیدی می شویم. پشت سر ما خانواده‌های والدینی وجود دارند و برخی ایده‌های ثابت در مورد چگونگی ایجاد این روابط وجود دارد.

اما می توانید به سادگی بگویید: "او با دوستانش به ماهیگیری رفت ، من نمی دانم آنها در آنجا چه می کنند ، اما او به آن نیاز دارد" و همه چیز با خوشحالی بیشتر حل می شود.

این انقباضات ظریف خطوط و چک های چتر نجات هستند.

زمانی من چنین گروهی از کوهنوردان داشتم. مردم جمع شدند، یک بارج بزرگ ساختند و آن را به پایین رودخانه ها پرتاب کردند. مردان در شرکت خود درباره موضوعات مردانه بحث می کردند، زنان صحبت های خود را داشتند. همه اینها سال ها ادامه یافت - فرزندان و نوه ها بزرگ شدند. از این گذشته ، قبلاً یک شرکت مختلط وجود داشت. یک نفر در درون او دوستی متقابل داشت، در جایی شوهران با هم دوست بودند، اما همسران نه. اما این فرصتی بود تا با دنیای یکدیگر ارتباط برقرار کنیم.

اغلب شما چنین روابطی را دوست ندارید زیرا آنها نیز بخشی از زندگی شوهرتان هستند. و من می خواهم این زندگی را به طور کامل تصاحب کنم؛ حسادت برای کار و کتاب هم به وجود می آید. این به سادگی می تواند بی میلی به اشتراک گذاری باشد. یا ناتوانی در ایجاد روابط.

و Eeyore می تواند دوست خوبی باشد - تحت شرایط خاص

هنوز از کارتون شوروی درباره وینی پو

"این اتفاق می افتد که شخصی می گوید: "دوستانم باید به من کمک می کردند و نکردند!" چگونه از انتظارات ناروا در دوستی اجتناب کنیم؟

- تا زمانی که ما زنده هستیم، انتظاراتی داریم، از جمله از دوستان. وقتی اتفاقی در زندگی ما می افتد، مطمئناً انتظار داریم کسی به ما کمک کند. اگر این انتظارات برآورده شود، آن را به یاد می آوریم: "من حتی وقت فکر کردن را نداشتم، اما آنها آن را گرفتند و کمک کردند." به علاوه آنها در مورد چنین موقعیت هایی در فیلم ها صحبت می کنند. و ما شروع به فکر کردن می کنیم: "وقتی احساس بدی دارم، دوستانم به من کمک می کنند." و دفعه بعد انتظار ما قوی تر می شود.

اما در برخی موارد، انتظارات توجیه نمی شود: شاید فراموش کرده ایم با دوستان خود تماس بگیریم، فکر می کردیم که نیازهای ما از طریق فضا شنیده می شود. شاید دوستان فرصت نداشتند. و سپس دردناک، دردناک و غمگین است. هر کس در چنین مواردی به عصبانی شدن عادت داشته باشد، عصبانی می شود. کسانی که به ناراحتی عادت دارند ناراحت می شوند. کسانی که عادت دارند مسئولیت را به دیگران واگذار کنند، اطرافیان خود را مقصر می دانند و آنهایی که عادت دارند مسئولیت خود را بر عهده بگیرند نگران هستند: "من نمی دانم چگونه دوست انتخاب کنم!"

گاهی اوقات لازم است به دوستان خود مراجعه کنید و انتظارات خود را به صورت متن ساده بیان کنید. بیان خواسته ها نه تنها برای دوستان، بلکه برای خودمان نیز مفید است. زیرا ما اغلب چیزی را بدون اینکه متوجه باشیم می خواهیم، ​​چیزی مانند: "من الان احساس بدی دارم و می خواهم کسی به من کمک کند." و اگر من به طور خاص فرموله کنم: "حالا حالم بد است و می خواهم یکی از دوستانم یک کیلوگرم پرتقال بخرد، سوار قطار شود و پیش من بیاید"، حداقل می توانم بفهمم که آیا ارزش این را دارد که از کسی این درخواست را بکنم. یا کافی است یکی چند کلمه محبت آمیز پشت تلفن به من بگوید.

یادم می آید یک روز حالم بد شد، به پسرم زنگ زدم و گفتم: «در هر صورت زنگ می زنم که دوستت دارم». او پاسخ داد: من هم تو را دوست دارم. او تلفن را قطع کرد، سپس تماس گرفت و گفت: "دوستت دارم - واضح است، اما دستورالعمل چیست؟"

وقتی با دوستان ارتباط برقرار می‌کنیم، تبدیل انتظارات به خواسته‌ها بسیار مهم است، زیرا انجام انتظارات برای شخص دیگری دشوار است.

انتظار چیزی مبهم است، اما یک آرزو می تواند برآورده شود. اگر انتظارات خود را به خواسته ها تبدیل کنید، ارتباط آسان تر می شود. این به تقویت دوستی کمک می کند.

دوستان همیشه بیشتر اذیت می شوند. اما به طور کلی، نارضایتی ها مربوط به دوستی نیست، بلکه یک روش زندگی است. همیشه افرادی هستند که مانند خر میلنووا آیور هستند: "هیچکس پیش من نمی آید و اگر بیاید، به این معنی است که آنها فقط از آنجا می گذشتند. اگر هدیه ای بیاورند، به این معنی است که خودشان به آن نیازی نداشته اند.»

چنین چیزی وجود دارد - یک "پیش بینی خود توجیه کننده": ما همیشه در زندگی آنچه را که انتظار داشتیم برجسته می کنیم. "اگر نه در گل، نه در گل!" - لطفا، به خاک. توقعات بارها و بارها تأیید می‌شوند و جملات مورد علاقه‌شان مطرح می‌شود: «بهت گفتم!»، «می‌دانستم!»

دوستان چنین شخصی در نهایت به سادگی به این واقعیت عادت می کنند که او اینگونه است و آزرده شدن بازی مورد علاقه اوست. به هر حال، اگر چنین "Eeyores" دارای حس شوخ طبعی باشند، می توانند دوستان خوبی باشند.

پدوست به دوست مثل آینه

متو و دوستت خیلی شبیه هم هستی، یکی مریض است و دیگری شوکه شده است

تیدوست دختر تو خجالت نکش... آن پسر تو را ترک کرد، متاسف نباش! ما دخترا باحالیم... جدیدا عاشقمون میشن!!!

سیآن دسته از دوستانی را که پس از ماه‌های طولانی جدایی از راه می‌رسند تشویق کنید، شما را در آغوش بگیرند و بگویند: «سلام خورشید، بدون تو احساس بدی داشتم!»

Dدوستان: یکی زیباست، دیگری دومی است.

نو هیچ چیز بیشتر از نظرات دوستان حسود مانع پیشرفت و خودسازی نمی شود.

وفریب یک زن زمانی است که با توصیه به دختری برای غلبه بر افسردگی، دوستانش به او پیشنهاد می کنند که چندین معشوقه را در یک زمان انتخاب کند، زیرا به خوبی می داند که با هیکل خود فقط می تواند با آنها مست شود.

پدوستی تظاهر به گوسفندی فقیر کرد، اما معلوم شد که گوسفند واقعی است...

Lبهترین دوست کسی نیست که وقتی از پسری جدا می‌شوی، بگوید: چیز بهتری پیدا می‌کنی، اما به او زنگ بزند و بگوید: تو او را بهتر نمی‌یابی.

***

منعادی بود صادقانه. تا اینکه با این روانی که بهش میگم بهترین دوستم آشنا شدم!!

نچنین حماقتی وجود ندارد که من و دوستم به آن فکر نکنیم...

Dشما باید دوستانی پیدا کنید تا بعداً فرزندانتان با هم دوست شوند.

ماین مادر من نیست که همیشه می گفت: هر چه برای یک دوست بهتر است برای یک بالش بهتر است...

پرفت تا یک دوست مست را از مهمانان بردارد:
حالا ما نشسته ایم و منتظریم تا ما را ببرند.

ایکسدوست خوب شما وقتی احساس بدی دارید با شما مشروب می نوشد و بهترین دوست شما وقتی واقعاً احساس بدی دارید موهای شما را در توالت نگه می دارد.

پدوست کسی است که نیمی از چیزهای کمد لباس شما را در کمد خود نگه می دارد

تیتو دوست منی... ما با هم دوستیم... تو خیلی احمقی - درست مثل من.

***

Lبهترین دوست کسی است که از شما دفاع کند! بعد شما را می برد کنار و می گوید اشتباه کردید!

تیفقط یک دوست می تواند به خانه بیاید، داخل یخچال شما برود، بستنی بگیرد و بگوید: آیا می خواهید؟

بابه همه بگو مریض هستی بگو خراب شدی بگویید علاقه خود را به زندگی از دست داده اید. به اطراف نگاه کنید - کسانی که هنوز به شما نزدیک هستند دوستان واقعی شما هستند!

پدوست دختر ریشلی. رفتند... و بعد متوجه شدم که یک کیلو شیرینی کم شده است.

پدوستی گفت: «همین! الان می خوانم!» و او مست شد، عفونت!

پدوست زمانی است که برای بار سوم در روز همان حرف را می‌زند و شما حرف را قطع نمی‌کنید چون می‌دانید که این برای او مهم است.

پفرندز یک سرویس خبری، یک مشروب فروشی و یک مرکز حمایت روانی است.

Lبهترین دوست شما کسی است که با او خواب می بینید که یک خانه بزرگ برای 2 خانواده، شوهران باحال، هر کدام 5 فرزند و یک دسته سگ کوچک داشته باشید ...

Lبهترین دوست شما کسی است که حتی نیازی نیست چیزی به او بگویید، او می تواند در چشمان شما ببیند که چه احمقی انجام داده اید ...

Dشما نمی توانید برای یک دوست فداکار کار زیادی انجام دهید.

تیفقط با یک دوست واقعی می توانید تمام روز را پیاده روی کنید، نیم ساعت خداحافظی کنید و سپس تمام راه را با تلفن همراه خود با او صحبت کنید...

Lبهترین دوست کسی است که مدام باید تاریخچه پیام خود را بعد از مکاتبه با او پاک کنید...

باپرطرفدارترین جمله وقتی با دوستان قدم میزنی: - خب همه چی ساکته وگرنه مردم میاد!

پبه سادگی "دوستانی" وجود دارند که هر روز می نویسند: "دوستت دارم، اسم حیوان دست اموز" و کسانی هستند که در سکوت به شما کمک می کنند وقتی واقعاً به آن نیاز دارید.

Lبهترین دوست مثل یک سوتین است... نزدیک به قلب و همیشه حامی

Dباید با سرت فکر کنی و نه "دوست دختر"

پمکاتبات در تماس با بهترین دوستم - شواهدی در مورد تمام زندگی من

جیمیگن بهترین دوستت مادرت است...آره همین الان بهش بگو. دوست دختر دوم - بابا - از قبل صبح همه چیز را می داند.

Lبهترین دوست کسی است که مشکلاتش را فراموش کند زیرا می‌داند مشکلات شما بسیار جدی‌تر است

Uمن و دوستم سازگاری ایده آل برای یک دوستی طولانی مدت هستیم.
در بیشتر موارد سلیقه و دیدگاه ما به استثنای مردان منطبق است.

هر فردی در مسیر زندگی خود می خواهد و برای یافتن خوشبختی تلاش می کند. و هر کس درک خود را در این کلمه قرار می دهد. اما احتمالاً هیچ کس استدلال نخواهد کرد که یکی از مؤلفه های مهم شادی دوستی است. دوستی واقعی، مانند عشق واقعی، یک پدیده نسبتاً نادر است. و نقل قولی از مارلن دیتریش حتی می گوید که دوستی مردم را بسیار قدرتمندتر از عشق متحد می کند.

اعتماد، صبوری و رفتار متقابل آن چیزی است که روابط دوستانه واقعی بر آن بنا شده است. و نقل قول هایی در مورد دوستی این را به شما ثابت می کند.

در دوستی باید انسان بودن را یاد بگیری. و اگرچه هیچ کس از اشتباهات مصون نیست، اما نکته اصلی این است که بتوانید آنها را در خود متوجه شوید.

همه مایلند به عنوان دوست خود فردی مومن و صمیمی، از نظر معنوی غنی و کاملاً توسعه یافته ببینند. و برای این باید خودت اینطوری باشی. اوریپید، شاعر یونان باستان، که بسیار به نقل قول علاقه دارد، حتی قبل از دوران ما چنین فرموله کرد: «به من بگو دوستت کیست، و من به تو می گویم که کیستی».

البته این همیشه جواب نمی دهد. به نقل از پل والری فیلسوف فرانسوی: «مردی را از روی دوستانش قضاوت نکنید. یهودا کامل بود.» اما من می خواهم باور کنم که این هنوز یک استثنا از قاعده است.

دوستی آنقدر احساس عالی است که افراد بزرگ اغلب در مورد آن صحبت می کنند. شاعران، نویسندگان و فیلسوفان اغلب به این موضوع پرداخته اند. به همین دلیل است که نقل قول ها و سخنان حکیمانه زیادی در مورد دوستی وجود دارد.

گفته های افراد بزرگ در مورد دوستی

وقتی اشتباه می کنی یک دوست واقعی با توست. وقتی حق با شما باشد، همه با شما خواهند بود.
مارک تواین

دوست کسی است که همه چیز ما را می داند و در عین حال ما را دوست دارد.
البرت هابارد

عشق می تواند بی نتیجه باشد. دوستی - هرگز.
یانوش ویسنیفسکی

در انتخاب دوستان عجله نکنید و حتی کمتر برای تغییر آنها.
بنجامین فرانکلین

فقط دست یک دوست است که می تواند خارهای دل را کند.
کلود آدریان هلوتیوس

در شلوغی این دنیا، دوستی تنها چیزی است که در زندگی شخصی اهمیت دارد.
کارل مارکس

صداقت در روابط، حقیقت در ارتباطات - این دوستی است.
الکساندر سووروف

کسی که به دنبال دوست نیست دشمن خودش است.
شوتا روستاولی

مردم می توانند با هم مشروب بنوشند، می توانند زیر یک سقف زندگی کنند، می توانند عشق بورزند، اما تنها درگیر شدن در احمقات با هم نشان دهنده صمیمیت معنوی و عاطفی واقعی است.
اوا راپوپورت

قدیسی که دوستی را نشناخته است چگونه می تواند زندگی کند؟ او مانند یک مروارید خالی است.
علیشیر ناوی

در بنای سعادت انسان، دوستی دیوارها را می سازد و عشق گنبد را می سازد.
کوزما پروتکوف

کسی که انسان دوست است از دیگران حمایت می‌کند، می‌خواهد خودش آن را داشته باشد، و به آنها کمک می‌کند تا به موفقیت برسند و خودش می‌خواهد به آن برسند.
کنفوسیوس


پوبلیوس

دوستی زمانی است که با یک نفر بدون دلیل احساس خوبی داشته باشی.
یوری نگیبین

دوستی شادی ها را چند برابر می کند و غم ها را از بین می برد.
هنری جورج بون

هنگامی که دست خود را به سمت دوستان دراز می کنید، انگشتان خود را در مشت نکنید.
دیوژن

همه افتخارات این دنیا ارزش یک دوست خوب را ندارند.
ولتر

ما دوستانمان را به خاطر عیب هایشان دوست داریم.
ویلیام هازلیت

خداوند به ما خویشاوندان داده است، اما ما، خدا را شکر، در انتخاب دوستان خود آزادیم.
اتل مامفورد

بدون دوستی واقعی، زندگی چیزی نیست.
سیسرو


هنریک ایبسن

دوستی در زندگی همه مردم نفوذ می کند، اما برای حفظ آن، گاهی اوقات باید توهین ها را تحمل کرد.
سیسرو

در طول زندگی ام متقاعد شده ام که مکالمه با دوستان بیشترین و نامحسوس ترین زمان را می گیرد. دوستان دزدان بزرگ زمان هستند.
فرانچسکو پترارکا

مردم برای کمک به یکدیگر به دنیا می آیند، همانطور که دست به بازو کمک می کند، پا به پا کمک می کند و فک بالا به پایین کمک می کند.
مارکوس اورلیوس

کسی که خودش دوست خوبی است دوستان خوب زیادی دارد.
نیکولو ماکیاولی

کسی که می خواهد دوستی بدون عیب داشته باشد بدون دوست می ماند.
جانبداری

دوستی که پایان یافت، واقعاً شروع نشد.
پوبلیوس

دوستی آنقدر شعله رقت انگیز نیست که در جدایی خاموش شود.
یوهان شیلر

دوست واقعی کسی است که دست شما را بگیرد و قلب شما را حس کند.
گابریل مارکز

دوستی نه به برده نیاز دارد و نه به ارباب. دوستی برابری را دوست دارد.
ایوان گونچاروف

افرادی هستند که ما آنها را می بخشیم و افرادی هستند که آنها را نمی بخشیم. کسانی که آنها را نمی بخشیم دوستان ما هستند.
هانری مونترلانت

برای دوست بودن لازم نیست سگ باشی.
میخائیل زادورنوف

بهتر است در تاریکی باشی تا بدون دوست.
جان کریستوم

عشق بی نهایت کمتر از دوستی نیاز دارد.
جورج ناتان

دوستی پناهگاهی است که انسان برای رسیدن به آن تلاش می کند، شادی و آرامش خاطر است، آرامش در این زندگی و آغاز زندگی بهشتی است.
تورکواتو تاسو

مردن برای دوست آنقدر سخت نیست که یافتن دوستی که ارزش مردن را داشته باشد.
ادوارد بولور-لیتون

زیباترین هدیه ای که بعد از خرد به مردم داده می شود، دوستی است.
فرانسوا لاروشفوکو

قانون دوستی تجویز می کند که دوست را نه کمتر بلکه بیشتر از خود دوست داشته باشیم.
اورلیوس آگوستین

بهترین لذت، بالاترین لذت در زندگی احساس نیاز و نزدیکی به مردم است.
ماکسیم گورکی

شما هرگز نمی توانید برای یک دوست وفادار کار زیادی انجام دهید.
هنریک ایبسن

دوستان بعد از خانواده دومین افراد مهم در زندگی هر فرد هستند. برخی از آنها حتی از اقوام نزدیکتر می شوند و با آنهاست که صمیمی ترین رازها و تجربیات خود را به اشتراک می گذارند. با این حال، متأسفانه همه چنین دوستان و آشناهایی ندارند. برخی به اندازه کافی بدشانس هستند که با کسانی ملاقات کنند که بتوانند روح خود را به روی آنها باز کنند و کاملاً به آنها اعتماد کنند، در حالی که برخی دیگر خودشان نمی دانند چگونه زبان مشترکی پیدا کنند و روابط خود را حفظ کنند. درک اینکه چگونه می توان با دیگران دوست شد، اگر تمایل واقعی برای باز شدن وجود نداشته باشد، دشوار است.

این کار آسان و کار مداوم نیست. به هر حال، برای اینکه خودتان دوستان واقعی داشته باشید، باید لایق آن باشید. غیرممکن است که فقط بگیری و در ازای آن چیزی ندهی. در هر رابطه با افراد دیگر، مهم است که بفهمیم آنها دقیقاً به چه چیزی نیاز دارند و بتوانیم گوش دهیم. این نه تنها تضمینی است که شما توسط دوستان واقعی که آماده کمک هستند احاطه خواهید شد، بلکه می توانید خود را یک رفیق واقعی بنامید.

چگونه به یک دوست شایسته تبدیل شویم

برخی از افراد دوستان زیادی دارند، یا حداقل این تصوری است که آنها دارند. آنها با همه ارتباط برقرار می کنند، روابط را حفظ می کنند و غیره. با این حال، به سختی می توان با چندین ده نفر دوست بود؛ به احتمال زیاد، اینها فقط دوستان یا آشنایان خوب هستند. این کافی نیست که با هم به یک کلوپ شبانه برویم یا گاهی اوقات تلفنی صحبت کنیم. برای اینکه دوست صمیمی باشید، به زمان زیادی، صبر و حفظ مداوم روابط، یافتن موضوعات مشترک و "زمینه مشترک" نیاز دارید. هیچ استاندارد مشخصی برای نحوه صحیح دوستی وجود ندارد؛ این امر فردی است. اما چند نکته ساده و موثر وجود دارد که به شما کمک می کند تا روابط نزدیکی با افراد دیگر ایجاد کنید و آنها را توسعه دهید:

  • لازم است دائماً با دوستان خود ملاقات کنید. ارتباط آنلاین و تلفنی نیز بد نیست، اما به سختی می توان آنها را با ارتباطات چهره به چهره مقایسه کرد. در یک مکالمه شخصی، افراد اسرار خود را راحت تر به اشتراک می گذارند و این باعث می شود که رابطه قوی تر و نزدیک تر شود. شما باید هر دلیلی برای ملاقات پیدا کنید: با هم به فروشگاه بروید، به سینما بروید، فقط برای پیاده روی بروید. اگر دائماً مشغول کارهایی هستید که باید انجام دهید، ارزش آن را دارد که روزی را کنار بگذارید که حتماً باید با دوستان خود ملاقات کنید.
  • شما به سرعت با هم دوست نمی شوید؛ این زمان می برد و مقدار زیادی از آن. اغلب باید از خیلی چیزها بگذری تا بفهمی کسی واقعاً نزدیک است.
  • هر شخصی وقتی در مورد او صحبت می کند یا به آنچه در مورد خودش می گوید گوش می دهد خوشحال می شود. بنابراین، مهم است که بتوانیم با آرامش گوش کنیم و در صورت نیاز از آنها حمایت کنیم.
  • بدانید اگر اشتباه می کنید چگونه طلب بخشش کنید.

اینها فقط چند نکته هستند، اما اگر به آنها گوش دهید، می توانید یاد بگیرید که چگونه به درستی دوست باشید. البته، هیچ دوستی هرگز دقیقاً یکسان نیست، صرفاً به این دلیل که همه افراد متفاوت هستند و هر کدام به رویکرد متفاوتی نیاز دارند. بنابراین، هر مسیر دوستی با مسیرهای قبلی متفاوت خواهد بود. از همان دقایق ابتدایی با کسی زبان مشترک پیدا می کنید و بعد از سال ها یک نفر به هم نزدیک می شود. شگفت انگیزترین چیز در مورد دوستی این است که نمی توان پس از ملاقات با چه کسی شروع کرد، پیش بینی کرد.

همچنین درک این نکته مهم است که همه مردم فرصت پیدا کردن دوستان را ندارند، مهم نیست که چقدر بخواهید. ممکن است دلایل مختلفی وجود داشته باشد: تفاوت در علایق یا ارزش های زندگی، خلق و خوی متفاوت و غیره. در این صورت نباید ناراحت شوید، باید به دنبال فردی باشید که با او احساس راحتی کنید و دوستی بار سنگینی برای شما نخواهد بود.

قدیمی یا جدید: کدام دوستان ارزشمندتر هستند؟

برخی افراد برای دوستانی که از دوران کودکی یا نوجوانی با آنها بوده اند ارزش قائل هستند. آنها معتقدند که این روابط ثابت شده ترین و نزدیک ترین هستند. برعکس، دیگران فکر می کنند که باید دوستان جدیدی پیدا کرد، زیرا خود شخص دائماً در حال تغییر است و محیط او نیز باید متفاوت باشد. این یک سوال بحث برانگیز است و تنها کسی که آن را می پرسد می تواند پاسخ دهد.

اغلب، به ویژه جوانان، نمی دانند که چگونه می توانند از راه دور با هم دوست شوند. آنها مثلاً برای تحصیل به شهر دیگری می روند و در آنجا دوستان جدیدی پیدا می کنند و کسانی را که قبلاً به آنها نزدیک بودند فراموش می کنند. این را می توان با این واقعیت توضیح داد که وضعیت، علایق و محیط در حال تغییر است. بنابراین، روابط گذشته به پس زمینه رفته و در نهایت به طور کامل ناپدید می شوند. دوستی باید دائما حفظ شود، وقفه های طولانی را تحمل نمی کند. این نیاز به خرد و میل به حفظ رابطه دارد.

و با این حال، آیا ارزش دارد که همیشه دوستان جدید پیدا کنید، در حالی که دوستان قدیمی را قربانی کنید؟ دوستی با مردم تنها در صورتی پایان می پذیرد که مرده باشد، اگر دیگر با هیچ چیز مشترکی به هم متصل نباشید و مسیرهای شما آنقدر از هم جدا شده باشد که موضوعات مشترکی برای گفتگو پیدا نکنید. علاوه بر این، آنهایی را که در آن یکی دیگری را تحقیر یا توهین می کند، نمی توان روابط نزدیک نامید. این اتفاق هم می افتد. شما نمی توانید رابطه ای را حفظ کنید اگر در آن احساس ناراحتی کنید.

در همه موارد دیگر، دوستی باید به هر طریق حفظ شود. مهم نیست که چقدر از یکدیگر دور هستید، همیشه می توانید نشان دهید که یک فرد چقدر برای شما عزیز است: تماس بگیرید، به طور غیرمنتظره مدتی برای بازدید بیایید، یک بسته ارسال کنید یا یک پیام بنویسید. همه اینها سخت نیست و زمان زیادی نمی برد، اما برای توسعه و حفظ دوستی ها بسیار مهم است. علاوه بر این، فرقی نمی کند که فرد را چندین سال می شناسید یا چند ماه. از این گذشته ، خویشاوندی واقعی نه تنها با پیوندهای خونی تعیین می شود.

برخی برای حفظ دوستی، رفقا را نیز دعوت می کنند تا پدرخوانده فرزندان خود باشند یا در عروسی و غیره شاهد باشند. این امر ارتباط آنها را با یکدیگر تقویت می کند و همچنین تعداد دلایل ملاقات را افزایش می دهد. خیلی اتفاق می افتد که فرزندان چنین خانواده هایی نیز به مرور زمان با هم دوست می شوند.

هیچ محدودیتی در دوستی وجود ندارد، هرگز نمی تواند به گونه ای باشد که نتوان آن را بیشتر توسعه داد، نزدیک تر شد. مهم این است که بتوانید خودتان را ببخشید و گناه خود را بپذیرید. شما باید یاد بگیرید که احساسات دیگران را درک کنید، با آنها همدردی کنید و همدردی کنید. و شاید ضروری ترین چیز این باشد که برای شخص دیگری شفاف باشید، بتوانید افکار خود را برای او آشکار کنید، به او اعتماد کنید و به صداقت او ایمان داشته باشید.