31.01.2024

چگونه شوهر خود را از مادرشوهر خود جدا کنید: توصیه یک روانشناس. من از مادر شوهرم متنفرم - چه کار کنم، توصیه یک روانشناس


3 سال با هم. من 23 ساله هستم، او 27 ساله است. هیچ فرزندی وجود ندارد. در روابط با شوهر و مادرشوهرم اوضاع از کنترل خارج می شود.

واقعیت این است که من خیلی به شوهرم و مادرش حسودی می کردم. وقتی با او تماس گرفت (او در شهر دیگری زندگی می کند) مدت طولانی صحبت کرد، جوک هایی را در شبکه های اجتماعی ارسال کرد. شبکه ها، وقتی او با محبت به او زنگ زد، من به معنای واقعی کلمه از درون پاره شدم. اما خودم را جمع و جور کردم، سعی کردم تحلیل کنم، هوشیارانه فکر کنم، اما رها کردم.

اما هفته گذشته 5 روز پیش ما آمد. قبل از آن 7 ماه بود که یکدیگر را ندیده بودند. من موافق بودم، زیرا با ذهن خود می فهمم که همه اینها مزخرف است و ماندن با اقوام، جایی که همه از قبل روی سر یکدیگر نشسته اند، گزینه ای نیست. و ما یک استودیو یک اتاقه اما بزرگ داریم. این مادر شوهر من است. چگونه می توانید او را دعوت نکنید؟ علاوه بر این، هنگامی که ما با او با هم ارتباط برقرار می کنیم، این یک لذت کامل است - او یک زن باهوش، آرام، عاقل است، به نظر می رسد که او هیچ درخواست یا شکایتی ندارد. اگرچه امیدی ندارم که او مرا مثل خودش دوست داشته باشد، اما واضح است که سعی می کند با من خوب رفتار کند و از من مراقبت کند.

شاید بتوان گفت او را به تنهایی بزرگ کرد (در 12 سالگی از پدرش طلاق گرفت)، اکنون کسی را ندارد و همانطور که خودش می گوید نیازی به آن ندارد. با قضاوت بر اساس داستان های شوهرم، آنها کاملاً صمیمی بودند: آنها تا 19 سالگی با هم به تعطیلات می رفتند و به پیاده روی می رفتند. بنابراین من به سختی توانستم این هفته را پشت سر بگذارم: اعصابم را از دست دادم، عصبانی شدم، آزرده شدم، خانه را ترک کردم، مانند یک نوجوان احمق رفتار کردم.

به محض اینکه شوهرش ظاهر شد، و او شروع به غوغا کردن با او کرد، به او توصیه کرد که لباس‌های صمیمی «درست» را بپوشد، بهداشت را رعایت کند، سعی کند تقریباً از دهان او را تغذیه کند، او را در آغوش بگیرید، وقتی که سعی کرد علاقه فعالی به چیزی نشان دهد. به او علاقه مند است - در من به گونه ای که گویی دیو بر او مسلط شده است. به نظرم می رسید که او سعی می کند برتری ، برتری خود را نشان دهد ، که به او نزدیک تر است و او باید به او گوش دهد. مثلاً متوجه می شوم با تی شرت از خانه بیرون می رود، می گویم: "کت بپوش، بیرون هوا خنک است"، او: "بله، کت بپوش، مامانت بهت می گوید، 10 ثانیه بعد. و همسرت اضافه می کند.» یا ما به خرید می رویم: "پسرم، آیا شما اسپانسر خرید ما می شوید؟" انگار خودم نمیتونم با شوهرم تصمیم بگیرم چقدر از بودجه خانواده بگیرم.

حتی کمک از او، مانند شستن ظروف در آپارتمان ما، مشاوره دادن یا تهیه چیزی بدون اطلاع من، تهیه صبحانه برای شوهرم، به عنوان تلاشی برای "برداشتن" چیزی مهم از من، تهاجم به فضای شخصی تلقی می شود. از نظر فکری، من می فهمم که همه اینها نوعی جنون است، این یک رابطه طبیعی بین مادر و پسر است. خیلی بدتر می شد اگر او را «فرستاده» و بد جواب می داد. او نمی‌خواهد کسی را توهین یا تحقیر کند، فقط عادت دارد با او اینطور رفتار کند. می‌دانم که این او بود که او را به‌عنوان یک فرد خوب تربیت کرد و تا جایی که می‌توانست او را به سمت خود کشید. می‌دانم که او می‌خواهد به من کمک کند، او نمی‌خواهد هنگام ملاقات با مراقبت از خودش اذیتم کند.

تنها مشکل من است. اما چرا چنین اشکال زشتی به خود می گیرد و من نمی دانم چگونه با آن برخورد کنم. قبل از اینکه با عصبانیت، چهره ناراضی و هیستریک بعدها با شوهرم مشکل ایجاد کنم و رابطه را خراب کنم، واقعاً به کمک این سایت نیاز دارم. فقط می خواستم بلند شوم و فریاد بزنم: «بسه! این شوهر من است و من خودم می توانم از او مراقبت کنم و همه مسائل را حل کنم! ما فامیل هستیم، قبول کن که او دیگر پسر کوچک تو نیست و من باید زن اصلی زندگی او باشم!» امروز او رفت و من به طرز باورنکردنی شرمنده هستم. چنین خلأ درون.

من کاملاً طرفدار کمک به او هستم، چه مادی و چه معنوی. اما باز هم، تا همه اینها از طریق شورای خانواده ما بگذرد. وقتی با هم تصمیم می گیریم چه بدهیم، چقدر پول بدهیم، سعی می کنم بهترین را انتخاب کنم، اصرار دارم که مبالغ خوبی داشته باشم. وقتی اتفاقی برایش می افتد، می خواهم از او حمایت کنم. اما دقیقاً تا زمانی که از این "طرح" خارج شوم، حتی اگر عمدی نباشد. بعد من فقط با عصبانیت کنار خودم هستم.

من واقعاً می خواهم بر این همه مزخرفات غلبه کنم، می خواهم خانواده دوستانه باشند تا نوه ها با خوشحالی منتظر دیدار مادربزرگشان در آینده باشند و نه درگیری و سوء تفاهم. درباره خودم و سایت برای خانواده ام: مادرم در 17 سالگی فوت کرد، پدرم بعد از آن ازدواج کرد و زندگی خودش را دارد و او تمایلی به روابط نزدیک ندارد، همیشه همه چیز برای او تقصیر من است. خواهرم با خانواده اش در شهر دیگری زندگی می کند. من کار و سرگرمی دارم ، اما در چنین لحظاتی نمی توانم خودم را از افکار بد پرت کنم - غیرقابل تحمل است.

روابط بین مادرشوهر و عروس اغلب وجود دارد با اختلافات پیچیده شده است.

دخالت مداوم مادرشوهر در زندگی خانوادگی پسرش می تواند رابطه او با همسرش را به شدت خراب کند.

به همین دلیل، عروس ها اغلب به این فکر می کنند که چگونه مادرشوهر خود را به جای او بگذارند.

روانشناسی روابط بین مادرشوهر و عروس

عشق واقعی و احترام متقابل در رابطه بین عروس و مادرشوهر یافت می شود کاملا کمیاب، بسیار نایاب.

حتی با ارتباطات ظاهری دوستانه، این زنان، به عنوان یک قاعده، تعداد زیادی شکایت از یکدیگر دارند.

از طرف عروس، نگرش منفی نسبت به مادرشوهرش ممکن است ناشی از حسادت باشد. احساس مالکیت نسبت به شوهرشیا ویژگی های یک زن جوان.

اما اغلب نگرش بدی در پاسخ به رفتار منفی مادر شوهر شکل می گیرد.

دلایل اصلی رفتار پرخاشگرانه مادرشوهر با عروسش:

اگر مادر شوهرت.. چیکار کنیم؟

استراتژی رفتاری عروس به طور مستقیم به ویژگی های شخصیت مادرشوهر بستگی دارد. لازم است مشکلات موجود به وضوح شناسایی و یک برنامه عملیاتی تدوین شود.

خون آشام پر انرژی

خون آشام های انرژیذخایر انرژی خود را با هزینه طرفین خود پر کنند. در طول ارتباط، خون آشام ها دائماً از زندگی شکایت می کنند، در مورد شکست ها و بیماری های خود صحبت می کنند. ممکن است عمدا یا ناآگاهانه این کار را انجام دهند.

در اغلب موارد، طرفین این گونه افراد درگیر ارتباطات می شوند و حالت منفی به خود می گیرند.

تمایل به آرام کردن خون آشام انرژی یا ظهور تحریک در پاسخ به شکایات او باعث افزایش انرژی منفی در طرف مقابل شود. این پاسخ به خون آشام قدرت و تحریک می دهد.

بهترین راه برون رفت از وضعیت، متوقف کردن این «اهدا» است.

ضروری است ارتباط با مادرشوهر خود را به حداقل برسانید.

اگر نمی توان این کار را انجام داد، باید نگرش آرامی نسبت به موقعیت ایجاد کنید. مهم است که در حین برقراری ارتباط آرام باشید و نگران نباشید.

دستکاری کننده

دستکاری ها تلاش می کنند دیگران را به خواست خود خم کن. اغلب این با القای احساس گناه در "قربانی" به دست می آید.

با چنین رفتاری از مادرشوهر، مهم است که بتواند موقعیت هایی را تشخیص دهد که در آنها از موقعیت فعلی برای ارضای علایق خود استفاده می کند.

اگر دستکاری های او متوجه شوهرش است، مهم است که سعی کنید چشمان او را به انگیزه های واقعی رفتار مادرش باز کنید و به او بیاموزید که در دام حقه های او نیفتد.

اگر مادرشوهر خودش بخواهد عروس را دستکاری کند، لازم است موضع دفاعی بگیریدو در هر شرایطی از منافع خود دفاع کنید.

خود خواه

یک خودخواه همیشه فقط به آن اهمیت می دهد ارضای خواسته ها و هوس های شما.

منافع دیگران برای او مهم نیست.

بهترین راه خروج در چنین شرایطی است پاسخ "آینه".

در پاسخ به خودخواهی مادرشوهر، لازم است نگرش مشابهی نسبت به او ایجاد شود.

هرگز از برنامه های خود برای جلب رضایت او دست نکشید، هرگز تحت فشار او نظر خود را تغییر ندهید.

یک زن با شما بد رفتار می کند

دامادها به ندرت نسبت به وضعیت درگیری فعلی بی تفاوت می مانند. آنها به دلایل زیر نگران هستند:

در تربیت کودکان اختلال ایجاد می کند

اغلب مادرشوهر به عنوان یک مادربزرگ برای بزرگ کردن فرزندان پسرش تلاش می کند. فقدان رابطه خوب با عروس می تواند باعث ایجاد درگیری های مداوم در رابطه بین مادربزرگ و فرزندان شود. مشکلات اصلی:


همسرتان را بر علیه خود قرار می دهد

اغلب مادرشوهرها از طریق پسرشان سعی می کنند از شر عروس خود خلاص شوند. آنها تلاش می کنند مرد را علیه همسرش برگردانند، توجه را به خود جلب کنند و اقدامات تحریک آمیز ترتیب دهند. توصیه هایی در چنین شرایطی:


وارد روابط می شود

مادرشوهر در این رابطه دخالت می کند و سعی می کند زندگی پسرش را کنترل کند. همچنین، مداخله او ممکن است هدف خاصی داشته باشد - خراب کردن رابطه بین پسرش و همسرش. نحوه مبارزه با 7 توصیه در چنین شرایطی:


خانواده را ویران کرد

ازدواج پیوند زن و مرد است. اگر زن و شوهر متاهل باشند دلیل طلاق در رفتار مادرشوهر نیست. مردی که به مادرش احترام بگذارد و دوستش داشته باشد باید مانند سرپرست خانواده رفتار کند از منافع همسر و فرزندان خود محافظت کند.

و یک زن باید قدرت نشان دادن خود را پیدا کند صبر، درایت و حیله گری. روابط ضعیف بین مادرشوهر و عروس تنها یکی از مشکلاتی است که همسران ممکن است با آن روبرو شوند.

اگر مادرشوهر با اعمال خود توانست خانواده را از بین ببرد، صمیمیت، اعتماد و حمایت متقابل واقعی بین زن و شوهر وجود نداشت.


بنابراین، آنها توسط تعداد زیادی از ادعاها و مطالبات متقابل پیچیده شده اند.

حفظ آرامش در خانواده تنها در صورتی امکان پذیر است که همه شرکت کنندگان در رابطه انتخاب کنند تاکتیک های رفتار شایستهاین نه تنها در مورد دو زن، بلکه در مورد دلیل بحث آنها - مرد - نیز صدق می کند.

چگونه مادرشوهر خود را شکست دهیم؟ روانشناسی روابط:

زنان جوان اغلب باید خود را متقاعد کنند که مادر شوهرشان محیط نامساعدی را در خانواده ایجاد می کند. یک روانشناس خانواده اغلب مجبور است به زنان جوانی که تجربه ازدواج کمی دارند یا تازه ازدواج کرده‌اند گوش دهد که مطمئن هستند "مادرشوهر شوهرش را علیه من می‌گرداند."

توصیه های روانشناس نباید توصیه های کلی و مبهم باشد، زیرا در هر موقعیت خاص تفاوت های ظریف وجود دارد و هر دو طرف درگیری اغلب می توانند تنش را تشدید کنند.

رابطه موجود که در آن مادرشوهر و عروس با هم دوست هستند، در واقع آنقدر غیر معمول است که در این مورد ارزش ذکر آن را ندارد. عروس و مادرشوهر در یک درگیری خانوادگی دو طرف متخاصم هستند که به ندرت بین آنها صلح برقرار می شود.

بهترین گزینه بی طرفی مسلحانه است. استخوان دعوا مردی می شود که نمی تواند گزینه جایگزینی را که به او پیشنهاد می شود انجام دهد: «یا من یا مادرت»، «یا من یا این ماجراجویی».

او هم به همسر و هم به مادر نیاز دارد و یک مرد بالغ سعی می کند به اجماع دست یابد بدون اینکه زنان مورد علاقه خود را در برابر یکدیگر قرار دهد. یک "پسر مامان" نابالغ عاطفی، که در بزرگسالی زیر پاشنه یک مادر زورگو قرار دارد، کسی را که او را به دنیا آورده ترجیح می دهد. اما اگر کف دست به زن داده شود، به ضرر احساسات شوهر نسبت به مادرش، نباید خود را هم فریب داد: این مرد مرغابی از نوع عاطفی متفاوت است، که در تلاش برای رهایی از زیر یک سلطه است و بلافاصله متوسل می شود. به دیگری.

این گزینه حتی مشکل‌سازتر است، زیرا پس از مدتی اگر با وابستگی دیگری، عاطفی یا فیزیکی روبرو شود، او با آرامش همسرش را ترک می‌کند.

فردی که در یک خانواده معمولی بزرگ شده است، همیشه نیاز به ایجاد خانواده دارد. تعجب آور نیست که او نمی خواهد خانواده ای را که در آن بزرگ شده است از دست بدهد، بنابراین دشوار است انتظار داشت که یک مرد بالغ طرف یکی از زنانش را بگیرد و بدون قید و شرط دومی را رد کند.

اگر چند نکته کلی را درک کنید، تناقضی که همیشه زمانی ایجاد می‌شود که مادرشوهر پسرش را علیه زنی کاملاً غریبه می‌گیرد:


  • او نسبت به عروسش که به طور ناگهانی در زندگی او ظاهر شد، احساس گرمی نمی کند، زیرا او نه از نظر عاطفی و نه از نظر جسمی با او ارتباط ندارد.
  • هیچ شایستگی همسر آینده پسر محبوبش او را مجبور به تغییر نگرش نسبت به او نمی کند و بهتر است آنها را مغلوب نکنید.
  • هر چه پسر منتخب پسر کوچکتر و زیباتر باشد، زنی که در آستانه یائسگی، به عبارتی مجازی، در آستانه پیری است، از او شدیدتر است.
  • هر چه پسر بیشتر عروسش را دوست داشته باشد، حسادت مادر بیشتر شعله ور می شود، زیرا قبل از آن فرزندش فقط به او تعلق داشت.
  • اگر زنی همان رفتار خصمانه مادر شوهرش را در آغاز ازدواج خود تجربه کند، متقاعد شده است که باید به نحوی رنج اخلاقی را که در جوانی متحمل شده جبران کند.
  • در یک خانواده ثروتمند ، مادرشوهر همیشه به انگیزه های سوداگرانه خویشاوند آینده خود اطمینان دارد ، در یک خانواده فقیر به دلیل فقر یا کمبود خود نسبت به او نفرت و حسادت می کند.
  • اگر در یک سطح با او بایستید و برای نجات شوهر دلبندتان جنگ یا سازش را شروع کنید و بدون قید و شرط تسلیم شوید، پس از 20 سال با داشتن پسر خود می توانید به همان فرد منفور برای همسر محبوبش تبدیل شوید.

مادر شوهر در زندگی خانوادگی پسرش دخالت می کند زیرا فرزندش را دوست دارد و از زنی متنفر است که به نظر او به ناحق او را برده و به ناحق او را گرفته است.

او موظف نیست رقیبش را دوست داشته باشد، کسی که در قلب پسرش جایی که قبلاً فقط متعلق به او بود، گرفته است.

میم اینترنتی: پسر و همسرش از نگاه مادرشوهرش(عکس از سمت چپ). حتی اگر او زنی باهوش، با درایت، خوش اخلاق و ظریف باشد، نمی تواند در مورد طبیعت کاری انجام دهد. حسادت مادری علیه عروس منجر به این می شود. که با رقیب خود در حال جنگ است، از پسرش شکایت می کند تا او را به طرف خود بازگرداند و طبیعتاً دشمنی را تجربه می کند.

مشکل اینجاست که مادرشوهری که باهوش، با درایت، حساس و خوش اخلاق باشد، بسیار نادر است. اگر به یکی از آنها برخورد کردید، باید از آن محافظت کنید و آن را گرامی بدارید. او دشمنی خود را با تمام وجود پنهان می کند، از احساساتی که تجربه می کند شرمنده است و طبیعت طبیعی آنها را درک می کند.

بنابراین، او با منتخب پسرش دوست است یا بی طرفی شدیدی را حفظ می کند.

بقیه که مزایای انکار ناپذیر یک مادرشوهر ایده آل را ندارند به 3 نوع متعارف تقسیم می شوند:


  • متجاوز غیردوستانه، به راه انداختن جنگ علنی و از بین بردن ازدواج، با استفاده از هر روشی، از جمله ناجوانمردانه و آشکارا خصمانه.
  • یک هیولای خیرخواه با ظاهری دلپذیر و رفتاری جذاب، که شایستگی های خود را به هر طریق ممکن نشان می دهد و ویژگی های ارزشمند پسرش را که ظاهراً با بهترین نیت است، تحقیر می کند.
  • یک مقلد موذی بی طرفی، سعی می کند به تدریج بین پسر و عروسش دعوا کند، با عدم مداخله ظاهری عمل می کند که در واقع تأثیر مخرب تری دارد و در سطحی پنهان قرار دارد.

به اندازه کافی عجیب، در هر صورت، یک متخصص روابط خانواده باید توصیه های مشابهی را ارائه دهد، زیرا تنها دو راه وجود دارد که می تواند مشکل را حل کند.

اولین مورد از دیدگاه روانشناس فقط حوزه های تأثیر بر شوهر و تعیین حدود قابل قبول دخالت در امور خانواده جوان از سوی والدین است. دوم این است که با مادرشوهرت یا حداقل ظاهر یک رابطه خوب برقرار کنید.

اگر مادرشوهر رابطه شما با شوهرتان را خراب کرد چه باید بکنید

راهبرد اصلی در روابط عادی خانوادگی تقریباً یکسان عمل می کند و شامل چندین نکته است که باید رعایت شوند.


یک جنگ علنی با کشاندن یک مرد معمولی به هر دو طرف کارساز نخواهد بود، زیرا مادر همیشه تنها است و پسر سابقه طولانی در روابط مشترک با او دارد.

بنابراین، شما باید حوزه های نفوذ را مشخص کنید و اگر شوهر نمی خواهد با این مشکل مقابله کند، خودتان این کار را انجام دهید. با مادرشوهر خود صحبت کنید و به وضوح برای او توضیح دهید که تا چه حد مجاز است در خانواده جدید شما دخالت کند.

نیازی به ذکر نیست که این قاعده باید بر اساس شرایط متقابل عمل کند و والدین زوجه نیز باید در همین حدود باشند.

قانون این است که مادر من باهوش است، اما مادر شما باید دلسرد شود، شما باید فراموش کنید. اگر شرایط عدم تداخل در یک طرف تحمیل شود، دومی نیز باید در مرزهای معادل تعریف شود.

با شوهرتان صحبت کنید و سعی کنید احساسات خود را برای او توضیح دهید تا بفهمد در مورد چه چیزی صحبت می کنیم، اما منفی روی او نریزید. فقط در مورد تجربیات خود به وضوح صحبت کنید، بدون اینکه بخواهید مادرش را تحقیر یا تحقیر کنید. هر نوع مادرشوهری را نمی توان یکباره و فورا از شیر گرفت.

شما باید بارها و بارها از حق خود از طریق مذاکره و یادآوری دفاع کنید. اما این کار باید با آرامش، محکم و درست انجام شود و تحت هیچ شرایطی احساساتی که در حال تجربه هستند نشان داده نشود. این فایده چندانی به همراه نخواهد داشت، اما به مادرشوهر لذت می‌برد و دلیلی برای نشان دادن سلامتی که اغلب برای دستکاری هوشمندانه پسران استفاده می‌شود، می‌دهد. نکته اصلی فشار و عدم ایجاد یک جایگزین - من یا او - نیست.

گفت‌وگوی سازنده با همسر و والدینتان در هر دو طرف سود بسیار بیشتری به همراه خواهد داشت.

چگونه با مادرشوهر خود رابطه خوبی برقرار کنیم؟

شما باید سعی کنید این کار را انجام دهید و ترجیحاً به گونه ای باشد که شوهرتان آن را بفهمد و احساس کند. پس از مشخص کردن مودبانه و قاطعانه حوزه های نفوذ قابل قبول، این امر مستلزم تلاش زیادی است.


به نظر او احترام بگذارید و در مناسبت های مختلف از او راهنمایی بخواهید. پسرش را تحسین کنید و در مورد شایستگی های او صحبت کنید.

تحت هیچ شرایطی در مورد مادرشوهر خود در مقابل پسرش یا در مورد پسر خود در مقابل مادرش صحبت منفی نکنید، حتی اگر دلایل خاصی برای نارضایتی وجود داشته باشد. فایده ای ندارد زیرا او همیشه در کنار او خواهد بود. برای شکایت دلیل نیاورید و خانه را طوری اداره کنید که چیزی برای شکایت وجود نداشته باشد (اگرچه باز هم دلیلی وجود خواهد داشت).

بچه ها را علیه او قرار ندهید، زیرا دیر یا زود حبوبات را خواهند ریخت.

در این ویدئو، روانشناس نکات مفیدی را در مورد بهبود رابطه خود با مادرشوهر به شما ارائه می دهد:

پیدا کردن یک زبان مشترک با مادرشوهر بسیار دشوار است، به خصوص اگر مجبور باشید با او زندگی کنید. اگر به هیچ وجه جواب نمی دهد، حداقل ظاهر روابط حسنه همجواری را حفظ کنید و تمام نکاتی را که ممکن است باعث درگیری ها شود را به وضوح بیان کنید و بسته به نوع مادرشوهر تاکتیک های رفتاری را توسعه دهید. که خودت باید تعیین کنی چه فکری در این باره دارید؟

سلام! لطفا کمک کنید، من نمی دانم چه کار کنم. من و شوهرم 3 سال است که ازدواج کرده ایم، دو پسر به دنیا آوردیم که بزرگ ترین آنها 3 ساله و کوچکترین آنها یک ساله است. من در مرخصی زایمان هستم، پسر بزرگم به مهدکودک می رود. از مادرشوهرم متنفرم وقتی با والدین شوهرم ملاقات کردم، هیچ چیز خصمانه ای وجود نداشت. پدر و مادرش با من با آرامش رفتار کردند و از طرف من نیز با دوستی من با شوهر آینده ام رفتار خوبی داشتند.

وقتی باردار شدم آنها تصمیم گرفتند عروسی برگزار کنند و بعد از آن متوجه شدم که والدین شوهرم ناراضی هستند. و بعد این سوال مطرح شد که ما کجا زندگی خواهیم کرد؟ پدر و مادر شوهرم خانه بسیار بزرگی دارند اما تکمیل نشد و شوهرم و پدرش با هم آن را ساختند. 2 اپارتمان هم داشتند که فروختند تا ساخت این خانه را تمام کنند، در نتیجه پدرشوهری پول را برای همه جور منافعش هدر داد و خانه هنوز پابرجاست... آنجا کار کافی است برای یک عمر و پول زیادی لازم است. والدین شوهرم پیشنهاد کردند که با آنها زندگی کنند تا به آنها کمک کنند یا مانند آنها بتوانیم خودمان برای مسکن پول دربیاوریم. آنها یک دختر نیز دارند، او با خانواده اش در یک آپارتمان 1 اتاقه زندگی می کند. این آپارتمان از مادربزرگم به ارث رسیده است. این آپارتمان مادرشوهر است.

من و شوهرم مجبور شدیم یک آپارتمان جداگانه اجاره کنیم، زیرا ... من در خانه یکی دیگر احساس بدی داشتم. اما وقتی اصلاً پولی نبود، آمدند پیش پدر و مادرم زندگی کنند. پدر و مادرم یک آپارتمان 3 اتاقه داشتند و ما باید آن را معاوضه می کردیم و به ما رهن می دادیم در همان زمان پدر شوهرم فوت کرد با او زندگی کنید در حالی که داشتیم اسناد و مدارک جمع می کردیم و قرارداد می بندیم و قرار بود آپارتمان تا نیم سال دیگر اجاره شود، مجبور شدیم با او زندگی کنیم...

بنابراین مشکلات ما شروع شد... مادرشوهرم تمام خانه را به شوهرم منتقل کرد. آنها همه چیز را با هم تصمیم می گیرند. از نظر مالی و داخلی شوهرم مادرش را همه جا می برد. مادرشوهرم هیچ اعتباری به من نمی دهد. مادرشوهرم از شوهرم می‌خواهد خانه‌اش را تمام کند، بعد ظاهراً خانه، ماشین و خیلی چیزهای دیگر به شوهرم می‌رسد، اما هیچ تضمینی نیست، خواهرش هم آنجاست، گفت که او قرار نیست چیزی را رها کند و مادرشوهر هم قرار نیست هیچ مدرکی انجام دهد چون... معتقد است که اگر طلاق بگیریم می توانم بعد از طلاق اموالشان را بگیرم. وقتی زندگی با مادرشوهرم را شروع کردم، حالم خیلی بد شد، افسرده شدم، کسی را نداشتم که با او صحبت کنم، چون... من هیچ دوستی در آنجا نداشتم و نمی‌توانستم کسی را برای دیدار دعوت کنم. من اغلب شروع به گریه کردم، فقط با پسرم ارتباط برقرار کردم. من و شوهرم شروع به رسوایی و دعوا کردیم. او قاطعانه از مادرش دفاع کرد، به درخواست ها و خواسته های من خندید و واکنشی نشان نداد، من گفتم من هول نشده ام. خیلی غمگین و زخمی شدم. شادی در این خانه نبود. من عملاً با مادرشوهرم صحبت نکردم و او نمی خواست به من نزدیک شود. شرایطی پیش آمد که پدرشوهرم و مادرشوهرم به من و خانواده ام توهین کردند، تحقیر کردند و کتکم زدند. من او را در طول سال ها شناخت همسرم و تمایلم به عدم ارتباط با او درک کردم. او در چشمان من افتاد، او به شدت من را ناامید کرد. این زن فریبکار، دو چهره است، فقط برای اینکه همه چیز برای او داشته باشد و برای خودش پسری به دنیا آورد و بزرگ کرد. به نظر من ما به شوهرم حسودیم و او به پسرش. ما در نهایت آن را تقسیم می کنیم. چه باید کرد؟ باید چکار کنم؟ وقتی آپارتمانمون تسلیم شد با گریه و رسوایی حرکت کردم، شوهرم گفت نمیتونه مامانم رو تنها بذاره و حالم خیلی بد شده... من با دوتا بچه تنها زندگی میکنم، آپارتمان رهن هست، شوهرم میاد و ما را برای آخر هفته به خانه اش می برد، همانطور که خودش می گوید، آنجا ما و بچه هایمان با پدر ارتباط برقرار می کنیم، او دیگر در تربیت بچه ها شرکت نمی کند و به من کمک نمی کند. من پولی از او نمی بینم، او برای ما غذا و چیزهای ضروری می خرد، ماهی حدود 3 هزار تومان و پول رهن را می دهد. معلوم می شود که من و فرزندانم با کمک هزینه کوچکترین پسرم زندگی می کنیم، اما او به من می گوید که باید ساخت خانه را تمام کنم و من برای او ناراحتی ایجاد می کنم. او مادرش را خیلی دوست دارد. او مرا متقاعد می‌کند که با او زندگی کنم، می‌گوید من را می‌گذارم پشت فرمان، تو رانندگی می‌کنی، می‌گوید به مادرت توجه نکن. من نمی توانم بر خودم غلبه کنم و او را باور نکنم. به علایقش هم نگاه می کند. من در خانه احساس بسیار خوبی دارم و نمی خواهم با مادرش نقل مکان کنم. ما خانواده نداریم ما یک شوهر جداگانه و مادرش و من و بچه ها داریم. اما هنوز وقتی تنها هستیم، احساس عشق، اشتیاق داریم و واقعاً می خواهیم با هم زندگی کنیم، اما نمی توانیم... کمک!

- چرا عروس و مادرشوهر در یک خانواده با هم رابطه دارند اما در خانواده دیگر نه؟

اغلب مرد ناخودآگاه همسری شبیه مادرش انتخاب می کند و اگر مادر فردی توجه، مهربان، صمیمی و مهمان نواز باشد، به طور کلی، همسر به این تصویر نزدیک می شود. و دو فرد ساده و دلپذیر می توانند زبان مشترکی پیدا کنند. اما اگر او مسلط است، اگر عادت دارد همه چیز را آن طور که می خواهد انجام دهد، اگر بخواهد که نظر او نه تنها در نظر گرفته شود، بلکه به شدت رعایت شود - البته با چنین مادرشوهری، درگیری اجتناب ناپذیر است. . "و من اینجا هستم!" - پشت این گفته عدم آمادگی و عدم تمایل به پذیرش تغییرات چه در زندگی خود و چه در زندگی شخص دیگری وجود دارد. حال تصور کنید که پسر عروسش را نزد این مادرشوهری بیاورد که او نیز به نوبه خود او را به شکل مادرش انتخاب کرده است. البته این دو زن همدیگر را آینه نخواهند کرد. و با این حال، هر کدام در موضع خود ایستاده اند، هر یک معتقد است که حق با اوست، هر یک نسبت به دیگری ادعاهای زیادی دارد. و بیچاره بین آنها هجوم می آورد.

دلیل اصلی تضاد بین مادرشوهر و عروس تمایل یکی از افراد برای مطابقت با افکار ذهنی در مورد او است. این به طور کلی بزرگترین تصور غلطی است که در روابط بین افراد ایجاد می شود. به عنوان مثال، یک مادر شوهر تصویری از یک عروس ایده آل دارد، یک عروس یک تصویر از یک مادرشوهر ایده آل دارد. و این ناهماهنگی با تصویر ایده آل باعث تحریک، مقاومت و بی میلی در برقراری ارتباط در فرد می شود. وقتی شخصی علیه دیگری ادعا می کند، اولاً به این معنی است که از خودش ناراضی است. تضادها اغلب زمانی به وجود می آیند که فرد انتظار دارد که شریک زندگی او قادر به درک عمیق مشکلات و مشکلات درونی او باشد. این یک توهم بزرگ است - هر فرد ایده های خود را در مورد روابط دارد و اغلب انتظارات ما با واقعیت مطابقت ندارد. این منجر به کینه و ادعا علیه یکدیگر می شود.

ما باید همیشه به یاد داشته باشیم که هر فردی مجموعه ای از ویژگی های غیر جالب، دوست نداشتنی و باورنکردنی را دارد. و اگر عروسی با وارد شدن به یک رابطه، این را درک کند و حق مادرشوهر را بداند که خودش باشد و انتظارات او را برآورده نکند، قاعدتاً از رابطه با او ناامید نخواهد شد. مادرشوهر، حتی اگر مادرشوهر آدم سختی باشد. و اگر مادرشوهر بفهمد که عروس مجبور نیست توقعاتش را برآورده کند و از ادعاهایش منصرف شود، برای همه راحت‌تر و آرام‌تر می‌شود. لازم نیست مادرشوهر یا عروس خود را دوست داشته باشید، اما مهم این است که حداقل رنجش و عصبانیت درونی نداشته باشید که مانعی برای زندگی آرام در خانواده است.

مادرشوهرهای بسیار فعالی هستند که سعی می‌کنند در تمام اتفاقات زندگی پسرشان، حتی بی‌اهمیت‌ترین آن‌ها، شرکت کنند: چگونه لباس می‌پوشد، کجا می‌رود، چه می‌کند. و واضح است که این باعث مقاومت در عروس می شود. در طی سالها زندگی با مادرش، پسر به این عادت کرد و سبک رفتاری خود را توسعه داد - در برخی جاها از خود دوری می کرد، در برخی دیگر اطاعت می کرد. برای عروس این وضعیت جدید و البته آزاردهنده و ناراحت کننده است. اگر رفتار مادرشوهر صدمه ببیند، این نشان می‌دهد که عروس آمادگی درونی برای پیروی از خواسته‌های او دارد: بالاخره او می‌خواهد از نظر مادر شوهرش خوب باشد. و این تضاد باعث طوفان درونی می شود. یک فرد بالغ از نظر عاطفی می داند که مجبور نیست همیشه و در همه چیز اطاعت کند. مادرشوهر می تواند هر چیزی را بخواهد، و اگر خواسته های او با توانایی های خانواده جوان مطابقت داشته باشد، آنها محقق خواهند شد. اگر نه، آرزوها برآورده نمی شوند. با این موقعیت، رفتار مادرشوهر باعث افزایش شدید پرخاشگری نمی شود و تأثیری بر روابط با همسر ندارد.

- اگر رابطه ای به نتیجه نرسد و درگیری ایجاد شود، مرد چه احساسی دارد؟

همه چیز به نگرش مرد نسبت به مادرش بستگی دارد. برخی نسبت به احتمال بروز نوعی درگیری بسیار حساس هستند. برخی دیگر برعکس آن را می پسندند، زیرا به دلیل ترس از دوران کودکی، بی میلی به درگیر شدن، خراب کردن روحیه و از طریق همسرشان که با مادرشوهرش در تضاد است نمی توانند صریحاً شکایت خود را از مادر ابراز کنند. آنها انسدادهای عاطفی خود را برطرف می کنند و آن نارضایتی را نشان می دهند که یک مادر هرگز جرات ابراز مستقیم آن را ندارد. به عنوان مثال، اگر همسری نمی خواهد اغلب به دیدار مادرشوهر خود برود، با کمک او قلمرو او را تسخیر می کند و از بی میلی او برای دیدن یکدیگر حمایت داخلی می کند. علاوه بر این، اتفاق می افتد که اگر یک عروس سعی کند با مادرشوهر خود روابط خوبی برقرار کند، این شروع به عصبانیت همسر می کند. عروس سعی می کند به نحوی آنها را آشتی دهد تا درگیری مادر و پسر را به حداقل برساند و شوهر برعکس آن را تحریک می کند.


وقتی مردی خیلی به مادرش وابسته است، از این درگیری رنج می برد. او تمایل درونی دارد که پسر خوبی باشد، نمی خواهد مادرش را ناراحت کند، اما نمی تواند خواسته های او را دنبال کند، زیرا واقعیت تغییر کرده است. و او این قدرت را دارد که موقعیت بزرگسالی را بیان کند - به مادرش توضیح دهد که او را دوست دارد ، اگرچه شخصیت او پیچیده است و همسرش نیز دشوار است ، اما او معتقد است که همه چیز با گذشت زمان درست می شود - معمولاً بسیار دشوار است. متأسفانه، بسیاری از مردم (نه تنها مردان)، به عنوان یک قاعده، به یک موقعیت بالغ نمی رسند، زندگی در تعارض برای آنها آسان تر است.

مادرشوهر همچنین همیشه آماده درک این نیست که پسر قبلاً بزرگ شده است ، خانواده خود را دارد و بهتر است زندگی او بهبود یابد. در این زمینه، مادرشوهر شروع به بیمار شدن می کند (نه از روی عمد، همه اینها ناخودآگاه اتفاق می افتد)، زیرا هر اتفاقی که در زندگی پسرش می افتد انتظارات او را برآورده نمی کند: خانواده او اینطور نیستند و همسرش نیز چنین است. بد دستکاری از طریق ادعا و اتهام آغاز می شود. و این تمایل مادرشوهر برای وارد کردن خود به زندگی شخص دیگری، کنترل آن و به هر طریقی مجبور کردن دیگران به انجام آنچه می‌خواهد برای او در سطح عمیق بسیار مهمتر است: به هر حال، خود او را بالا می‌برد. جایگاه و اهمیت اما اگر مادرشوهر واقعاً بهترین ها را برای پسرش می خواهد، مهم است که در روابط خانوادگی او دخالت نکند و به مرزهای زندگی شخصی او احترام بگذارد.

- آیا مادرشوهر می تواند در فروپاشی یک خانواده و بالعکس در وحدت آن تأثیر بگذارد؟

البته بستگی به فرد و انگیزه درونی او دارد. مثلاً زنی مسلط که عادت داشت همه اعضای خانواده از او اطاعت کنند، ناگهان احساس کرد که عروسش با پسرش همخوانی ندارد. فرض کنید او انتظار داشت که پسرش از یک خانواده خوب و با موقعیت خاصی همسری انتخاب کند، اما انتخاب پسرش انتظارات او را برآورده نکرد. مادرشوهر نمی تواند با این وضعیت کنار بیاید، انگیزه درونی او شروع به کنترل او می کند، ناخودآگاه او شروع به تضعیف رابطه بین پسر و عروسش می کند - او اظهار نظر می کند، سرزنش می کند، نارضایتی خود را ابراز می کند. عروسش شروع به تحریک پسرش می کند: "من به شما گفتم که او اینطور نیست ، نگاه کنید - همسر واسیا این کار را می کند و آن را انجام می دهد ، اما مال شما چنین است."

افرادی هستند که ممکن است واقعاً عروسشان را دوست نداشته باشند، اما معتقدند خانواده حرف اول را می زند. چنین مادر شوهرهایی سعی می کنند همه چیز را انجام دهند تا این خانواده وجود داشته باشد و برای حفظ خانواده کارهای زیادی انجام می دهند. حتی این که بچه ها را برای آخر هفته می برند و به پسر و عروسشان فرصت تنهایی می دهند نشان می دهد که برایشان مهم است که پسر و عروسشان احساس خوبی داشته باشند. هنگامی که درگیری ایجاد می شود، آنها یک کلمه حمایتی ارائه می دهند: آنها می گویند، همه چیز اتفاق می افتد، شما باید صبور باشید، همه چیز تغییر خواهد کرد.

با این حال، این اتفاق می افتد که حتی بدترین مادرشوهر هم نمی تواند یک خانواده قوی را از بین ببرد - و بالعکس، شگفت انگیزترین مادرشوهر در صورت از هم پاشیدن خانواده نمی تواند خانواده را نجات دهد.

اگر با مادرشوهرتان رابطه خوبی دارید، آیا باز هم باید فاصله خود را حفظ کنید و متوجه شوید که مادرشوهر مادر نیست؟ آیا می توان با او مثل یک دوست دختر با او صحبت کرد؟

گاهی اوقات روابط با مادرشوهر گرمتر و قابل اعتمادتر از مادر خود می شود. و مادرشوهر شما بهتر از نزدیکترین دوستتان می تواند شما را درک کند و از شما حمایت کند. اما درک این نکته مهم است که مهم نیست چقدر با عروسش خوب رفتار می کند، پسر یک پسر است. حتی اگر نارضایتی خود را از پسرش ابراز می کنید، باید از احساسات مادرانه او چشم پوشی کنید. همچنین اتفاق می افتد که پس از از هم پاشیدگی یک خانواده، یک عروس و مادرشوهرش رابطه گرمی برقرار می کنند و به یکدیگر کمک می کنند.

اگر در ابتدا رابطه با مادرشوهرتان درست نشد، آیا ارزش تلاش برای بهبود آن را دارد؟

البته می توانند. اگر عروس نسبت به مادرشوهرش موضع سالم و بالغی داشته باشد، اگر به وضوح بفهمد که مادرشوهرش دوست او نیست، مادرش نیست، اگر در انتظاراتش فریب نخورده باشد. مادرشوهر او و رفتار خود مادرشوهر به احساسات او لطمه نمی زند ، با گذشت زمان ، چنین موقعیت انسانی منجر به تغییر نگرش منفی مادرشوهر به مثبت می شود. بچه ها بزرگ می شوند، خانواده از هم نمی پاشد، مادرشوهر می بیند که پسرش از ازدواجش خوشحال است و با گذشت سال ها به عروسش وابسته می شود. اغلب این روابط به روابط کاملاً سالم تبدیل می شوند.