05.01.2024

کودک در 2 سالگی به طرز وحشتناکی از پزشکان می ترسد. کودک از پزشکان، آزمایش ها، روش ها می ترسد: توصیه هایی برای والدین


کلینیک کودک جای گریه و هیستریک نیست. اما اگر کودک شما قبل از هر مراجعه به پزشک لجباز و دمدمی مزاج است و برای شما معاینه معمولی به استرس باورنکردنی تبدیل می شود، چه باید کرد؟

در اینجا چند نکته برای کمک به فرزندتان برای غلبه بر ترس از مراجعه مجدد به پزشک وجود دارد.

"آرام، فقط آرام!"

در بیشتر موارد، کودک با کپی برداری ناخودآگاه از رفتار مادر، اضطراب را تجربه می کند. بنابراین، قبل از اینکه سعی کنید کودک خود را آرام کنید، به احساسات خود بپردازید. کودک کاملاً خلق و خوی والدین را تسخیر می کند و اگر آنها خودشان قبل از رفتن به پزشک نگران هستند ، واقعاً باید از چیزی بترسد. از این رو هوی و هوس، و اشک، و هیستریک. آرام باشید و سعی کنید با خلق و خوی خوب به وقت پزشک خود بیایید. در راه و در صف، شوخی کنید، بخندید، داستان های خنده دار بگویید. اعتماد به نفس شما تضمینی برای امنیت کودک شما خواهد بود، زیرا نه شما و نه او واقعاً چیزی برای ترسیدن ندارید.

تحت هیچ شرایطی کودک خود را با هیکل پزشک نترسانید!

در تمام داستان های شما، دکتر باید مهربان باشد، او به مردم کمک می کند، درمان می کند و درد را تسکین می دهد. و تزریق و واکسیناسیون تنها ابزار ضروری برای اطمینان از سلامت همه افراد است.

به یاد داشته باشید، آیا تا به حال به فرزندتان گفته اید: "اگر از فریب خوردن دست نکشید، دکتر می آید و به شما آمپول می دهد!" دقیقاً چنین عباراتی است که به روان کودک آسیب وارد می کند و ترس از تزریق و افراد کت سفید را القا می کند.

با کودک خود در بیمارستان بازی کنید

یک بازی بیمارستانی که یک بزرگسال در آن شرکت فعال دارد می تواند کمک خوبی برای مبارزه با ترس از پزشکان باشد. بگذارید کودک پزشک باشد و شما بیمار. از طریق بازی به کودک خود کمک می کنید تا در مورد کار یک پزشک بیشتر بیاموزد. اجازه دهید نوزادی که گریه می کند و بسیار می ترسد سر نوبت اول بیاید و دکتر او را آرام می کند. و آنگاه بیمار شجاع و نترس خواهد آمد. در بازی می توانید مسائل مهم را با کودک خود در میان بگذارید و موقعیت های مختلف را بازی کنید. بیشتر بازی کنید و نتایج شما را شگفت زده خواهد کرد!

از قبل برای ویزیت پزشک خود آماده شوید

هرگز این واقعیت را که در حال رفتن به بیمارستان هستید از فرزندتان پنهان نکنید. بهتر است از قبل در این مورد به کودک خود هشدار دهید. عصر به ما بگویید کجا می روید و چه دکتری منتظر شماست. به طور مختصر مراحلی را که کودک انجام خواهد داد توضیح دهید. اما در مورد جزئیات زیاده روی نکنید! داستان های طولانی و طولانی در مورد تزریق، سرنگ و روش ها هر کسی را می ترساند. بهتر است به آرامی مکالمه را به موضوع دیگری منتقل کنید، کارتون تماشا کنید یا یک بازی جالب انجام دهید. این کار کودک را از افکار غیر ضروری منحرف می کند.

ستایش را فراموش نکنید!

پس از مراجعه به پزشک، حتما کودک خود را در آغوش بگیرید و به او بگویید که به او افتخار می کنید. اگر کودک گریه نکرد یا عمل نکرد، با مراجعه به شهربازی یا بستنی فروشی، نتیجه را تثبیت کنید و احساسات مثبت به او بدهید.

در نهایت به یاد داشته باشید که در هنگام مراجعه به پزشک، تحت هیچ شرایطی کودک خود را به خاطر اشک و هوی و هوس سرزنش یا تنبیه نکنید. به هر حال، این فقط ترس او را افزایش می دهد و در آینده کنار آمدن با آن بسیار دشوارتر خواهد بود. حمایت و درک یک بزرگسال تمام چیزی است که یک کودک در حال حاضر به آن نیاز دارد!

فقط در رویاهای ما استراحت کن

گوشا بدون اشک به درمانگاه می رفت. اما الان 2-3 ماه است که مراجعه به دکتر با اشک تمام شده است. گوشا به خصوص وقتی دکتر او را به پشت می‌گذارد، وزنش می‌کند، قدش را اندازه می‌گیرد عصبی و مضطرب می‌شود... آخرین باری که حتی مجبور شد اول من را در ترازو بزرگ وزن کند و فقط بعد - من و گوشا با هم، چنین پرتاب کرد. یک عصبانیت!

لاریسا، مادر گوشا 9 ماهه

نظر متخصص اطفال

ممکن است دلایل مختلفی برای تغییر در رفتار کودک وجود داشته باشد. اولاً، در 4 تا 5 ماهگی کودک می تواند کاملاً از پشت به شکم بغلتد. این مهارت جدید برای کودک لازم است تا دنیای اطراف خود را کشف کند. بنابراین، وقتی نوزاد به زور به پشت می‌چرخد و در این حالت نگه می‌دارد، ممکن است آن را دوست نداشته باشد. ثانیاً ممکن است کودک سرد باشد و عصبانی شود. نگران نباشید. سعی کنید لباس هایی به کودک بپوشانید که به راحتی باز شود و سریع در بیاید. در طول معاینه، در نزدیکی او بایستید و به کودک اطمینان دهید و با صدایی یکنواخت و آرام با او صحبت کنید. به محض اینکه معاینه کامل شد و کودک لباس پوشید، نوزاد را در آغوش بگیرید، نوازش کنید و تنها پس از آن سوالات لازم را از پزشک بپرسید.

و من از دکتر می ترسم!

مراجعه به پزشک یک آزمون واقعی قدرت است. وقتی برای اولین بار وارد لابی درمانگاه می شویم، پسرم شروع به ناله کردن می کند و با نزدیک شدن به مطب دکتر، ناله به جیغ تبدیل می شود. و هیچ مقدار متقاعد کردن یا جغجغه کمکی نمی کند. حتی اجازه دادند از خط بگذریم! من خیلی شرمنده ام، اما نمی دانم چه کنم.

النا، مادر میتیا یک ساله

نظر متخصص اطفال

ترس از پزشک پدیده ای رایج در میان کودکان خردسال است و هیچ چیز شرم آور در آن وجود ندارد. بسیاری از مادران به دلیل احساس عصبانیت و ناهنجاری شروع به سرزنش یا تمسخر کودک می کنند، اما به این ترتیب آنها فقط وضعیت را تشدید می کنند: کودک نه تنها احساس ترس می کند، بلکه حتی از مادر خود نیز توهین شده و سوء تفاهم می شود. اگر کودکی نسبت به مراجعه به کلینیک واکنش منفی نشان می دهد، باید دلایل آن را درک کنید و به کودک کمک کنید. به یاد داشته باشید زمانی که تظاهرات ترس پاتولوژیک شروع شد: پس از واکسیناسیون، آزمایش خون، بیماری جدی، زمانی که کودک مجبور به تزریق شد؟ شاید خاطره کودک از احساسات دردناک ناشی از تزریق هنوز زنده باشد. قبل از رفتن به کلینیک، حتما به نوزاد خود هشدار دهید که "این بار هیچ تزریقی وجود نخواهد داشت." و اگر کودک شما قرار است واکسیناسیون برنامه ریزی شده را انجام دهد، سعی کنید از قبل کودک را در یک روحیه آرام قرار دهید، به او بگویید که شما نیز تزریقی دریافت خواهید کرد که تا حدودی ناخوشایند، اما قابل تحمل خواهد بود. می توانید یک اسباب بازی با خود ببرید تا پرستار ابتدا به او "تزریق" کند و خرس به کودک "بگوید" که این اصلا ترسناک نیست - و بنابراین عنصر بازی را وارد یک روش ناخوشایند می کند. این باعث می شود که برای کودک بسیار کمتر ترسناک شود.

می توان به یک کودک بزرگتر برای قبولی در آزمون پاداش داد: آب نبات، یک اسباب بازی. به تدریج، با جسورتر شدن کودک، می توان به تدریج چنین "پاداش های شجاعت" را حذف کرد.

اغلب کودکان از موارد زیر می ترسند:

  • درد؛
  • تنها ماندن بدون والدین در بیمارستان یا مطب پزشک.
  • ناشناخته؛
  • دکتری که تجربه منفی کودک با او مرتبط است.
  • استرس والدین؛
  • پزشک یا پرستار ناشناس

"دشمن" در کت سفید

من نمی دانم چرا پسرم اینقدر نسبت به پزشکان منفی است. او هرگز از رویه های ناخوشایند عذاب نمی داد. ما حتی 3-4 بار در سال در کلینیک حاضر می شویم. اخیرا یک اتفاق خنده دار رخ داده است. مادرم متخصص اطفال محلی است. تصمیم گرفتم به دفتر مادرم بروم. پسر به داخل نگاه کرد، اما قاطعانه از ورود خودداری کرد. به همه من "این مادربزرگ است، بیا پیش مادربزرگ"، او پاسخ داد: "نه، مادربزرگ نیست." وقتی خودش سعی کرد به او نزدیک شود، مرا گرفت و با وحشت فریاد زد. مادربزرگم را فقط زمانی شناختم که ردای سفیدش را درآورد و فاصله مناسبی از دفتر رفت.

الیزاوتا، مادر اگور 2 ساله

نظر متخصص اطفال

ترس کودک نمی تواند بی اساس باشد، بدیهی است که از هیچ به وجود نیامده است. از آنجایی که مادربزرگ یک پزشک است، ممکن است کودک بیش از یک بار "داستان های وحشتناک" را در مورد بیماری های دوران کودکی و تزریقات شنیده باشد که باعث ترس او شده است. حتی اگر او خیلی از آنها را نمی فهمید، ممکن است چیزی پشت سر بگذارد. یا شاید کودک کودک دیگری را دید که از دفتر بیرون می‌رفت و گریه می‌کرد. توصیه می شود قبل از هر بار مراجعه به پزشک به کودک خود بگویید که در کلینیک چه اتفاقی برای او خواهد افتاد. ارزش خرید کتاب ها و کارتون هایی را دارد که یک پزشک خوب برای کمک به بیماران کوچک عجله می کند، مثلاً داستان هایی در مورد دکتر آیبولیت. می توانید با کودک خود "در کلینیک" بازی کنید، جایی که والدین، کودک و اسباب بازی های مورد علاقه کودک به طور متناوب به عنوان پزشک عمل می کنند. شما باید سعی کنید یک "تصویر مثبت" از دکتر به عنوان یک قهرمان شجاع ایجاد کنید که همیشه به کمک می آید.

کودکان از همه چیز نامطمئن، غیرمنتظره و ناشناخته می ترسند، بنابراین ترس از کادر پزشکی که نوزاد را با نگاهی جدی و با استفاده از وسایل و ابزارهای مختلف معاینه می کنند، واکنش کاملاً کافی یک فرد کوچک است. وظیفه والدین این است که به کودک کمک کنند تا بر ترس خود از پزشکان و روش ها غلبه کند و آن را پرورش ندهند، در غیر این صورت در بزرگسالی این می تواند به یک فوبی تبدیل شود که در صورت ابتلا به یک بیماری جدی تهدید به امتناع کامل از مراقبت های پزشکی واجد شرایط می کند. .

این غیرعادی نیست که کودک قبل از مراجعه به پزشک کمی ترس را تجربه کند. پس از همه، باید اعتراف کنید که صف های طولانی، کودکان گریان، اشیاء ناشناخته و ترسناک در مطب متخصص - همه اینها می تواند باعث ایجاد احساسات منفی و حتی ترس شود، به خصوص اگر کودک قبلاً تجربه های منفی در تعامل با افرادی با کت سفید داشته باشد. ، در حین واکسیناسیون یا در معاینه پیشگیرانه توسط دندانپزشک. بنابراین، رفتارهایی مانند گوشه گیری، عدم تمایل به باز کردن دهان به درخواست پزشک متخصص اطفال و یا حتی اشک در نوزاد را می توان امری عادی در نظر گرفت. اینکه کودک با ترس های خود کنار بیاید یا به فوبیا تبدیل شود، تنها به رفتار صحیح والدین و درک کل موقعیت بستگی دارد.

مشکل، یعنی ترس، واقعی و وحشتناک افراد با کت سفید، در امتناع کامل از مراجعه به کلینیک بیان می شود. کودک حتی با ذکر پزشک، بیمارستان و معاینه پزشک اطفال دچار هیستریک می شود، در آستانه مطب هق هق می کند و به هیچ وجه تمایلی به همکاری با متخصص ندارد، گوشه ای جمع می شود یا با دستانش دعوا می کند. و پاها

اگر در این مرحله به کودک کمک نکنید، اگر اشک های کودک را نادیده بگیرید، آن ها را به اشتباه می گیرید، ترس کودکان به اوپیوفوبیا تبدیل می شود - این نام پزشکی برای یک اختلال روانی است که با ترس از پزشکان، بیمارستان ها و اقدامات پزشکی مرتبط است. علائم فوبی واقعی عبارتند از:

  • سرگیجه؛
  • از دست دادن هوشیاری؛
  • احساس الهام ناقص؛
  • ضعف در اندام ها؛
  • حالت تهوع؛
  • گفتار نامنسجم؛
  • افزایش تعریق؛
  • کاردیوپالموس

کودکان زیر یک سال اغلب با کارکنان بهداشتی روبرو می شوند، زیرا این پیش نیاز مراقبت صحیح از نوزاد است. ممکن است نوزاد در ملاقات با پزشک اطفال به دلایل مختلفی گریه کند که اصلاً به ترس از بیمارستان مربوط نمی شود، مثلاً نوزاد گرم، سرد، گرسنه است یا می خواهد بخوابد. به عنوان یک قاعده، نوزادان اولین تجربه خود را از برقراری ارتباط با افرادی که کت سفید پوشیده اند، به خاطر نمی آورند، حتی اگر مجبور شوند در بیمارستان تحت درمان قرار گیرند. ترس، در مرز فوبیا، می تواند در سن 1.5-2 سالگی شکل بگیرد، زمانی که کودک ایده خود را از جهان توسعه می دهد و ترس ها همراهان جدایی ناپذیر غریزه حفظ خود هستند.

علل شایع ترس از بیمارستان، پزشک و اقدامات پزشکی در کودکان:

  1. ترس از غریبه ها. کودکان 2 ساله دایره ارتباط محدودی با خانواده و دوستان دارند و نسبت به غریبه ها محتاط هستند، مخصوصاً زمانی که سعی در برقراری ارتباط لمسی دارند، مثلاً آنها را بلند می کنند یا سعی می کنند دستی روی سرشان بزنند. کاملاً طبیعی است که پزشک معاینه نوزاد با تلاش برای معاینه گلو با کاردک یا گوش دادن به تنفس با فوناندوسکوپ سرد، احساسات مثبتی در او ایجاد نکند. اگر پزشک اطفال حوصله برقراری ارتباط با نوزاد را قبل از معاینه پزشکی نداشته باشد و با وجود اشک ها و اعتراضات، کار خود را انجام دهد، به احتمال زیاد در جلسه بعدی، کودک با دیدن این کودک عصبانی می شود. دکتر
  2. ترس از ناشناخته. اغلب والدین در مورد روش آینده واکسیناسیون یا نمونه گیری خون از انگشت به فرزند خود نمی گویند تا به هیستریک های اولیه گوش ندهند. یک تزریق غیرمنتظره می تواند نوزاد را بترساند و در آینده کودک از هرگونه ارتباط با کادر پزشکی محتاط خواهد بود.
  3. احساسات منفی انتظار برای مدت طولانی در صف، در محاصره والدین عصبی و کودکان بیمار، می تواند هر کسی را دیوانه کند. کودکی که برای اولین بار در چنین محیطی قرار می گیرد، تنش بزرگترها را احساس می کند و همچنین ممکن است دمدمی مزاج باشد و بخواهد به خانه برود. اگر روش معاینه ناخوشایند و استفاده بعدی از داروهای "بی مزه" تجویز شده توسط پزشک را به این اضافه کنیم، اولین تصور کودک از بیمارستان منفی خواهد بود.
  4. رفتار غیرحرفه ای یک پزشک مرد کوچک اطرافیان خود را درک می کند و آنها را تنها با نگاه کردن به نگرش آنها نسبت به والدین خود در حلقه اجتماعی خود می پذیرد. اگر موقعیتی پیش بیاید که در آن پزشک به شدت مادر را به دلیل دیر درمان یا درمان نادرست سرزنش کند، ممکن است کودک از این موضوع نگران شود. در طی ملاقات های بعدی به پزشک، کودک انتظار دارد که یک غریبه با کت سفید دوباره والدین خود را سرزنش کند.
  5. واکنش نادرست والدین غالباً بدون هیچ معنایی، والدین خود فرزندان خود را علیه پزشک معطوف می کنند. به عنوان مثال، پس از یک آمپول یا عمل ناخوشایند یا ترسناک دیگر، مادر برای فرزندش متاسف می شود و می گوید: «عمه های شیطانی، بچه را ناراحت کردند، پشیمان می شوم و همه چیز می گذرد! ما دیگر به اینجا نمی آییم.» بنابراین، مادری که کودک را به این عمل آورده و در حین انجام آن در آغوش گرفته بود، سعی می‌کند تمام تقصیر رنج ناشی از آن را به کادر پزشکی منتقل کند، در حالی که خودش یک مدافع باقی می‌ماند. در نتیجه: کودک آرام می شود، مادر خوب است، دکتر بد است.
  6. دکتر به جای "مادربزرگ". با آگاهی از ترس بسیار طبیعی کودکان از اقدامات پزشکی و پزشکان، والدین از آنها به عنوان یک اهرم کنترل در لحظات نافرمانی استفاده می کنند. به عنوان مثال: "اگر غذا نخوری، تو را در بیمارستان می اندازند" یا "اگر گوش ندهی، اکنون به دکتر زنگ می زنم، او برای آسیب به شما آمپول می زند." با چنین تکنیک های آموزشی، والدین خود ترس از پزشک را در روح کودک پرورش داده و پرورش می دهند. پس از آن، کودکان این بیماری را به عنوان نشانه ای از رفتار نادرست، و درمان را به عنوان مجازات برای آن درک می کنند.کودک سعی می کند هر بیماری را از شما پنهان کند، درد شکم را تحمل کند یا علائم ضعف را با تب نشان ندهد و این مملو از عواقب است.

روانشناسان می گویند که دلیل ایجاد اپیوفوبیا دقیقاً ترس کودک از پزشکان است که توسط والدین نادیده گرفته شده یا با نگرش نادرست آنها نسبت به وضعیت تشدید شده است. برای جلوگیری از این اتفاق برای فرزندتان، باید رفتار او را تحلیل کنید و به توصیه های متخصصان گوش فرا دهید.

مهم است که کودک به پزشک معالج اطمینان داشته باشد، بنابراین اولین قرار ملاقات باید مقدماتی باشد. به پزشک اطفال هشدار دهید که از ابزار خود استفاده نکند، بلکه به سادگی با کودک صحبت کنید، در مورد سلامتی او بپرسید، و در صورت امکان، در مورد یک موضوع انتزاعی صحبت کنید. می توان از کودکان 1.5 تا 2 ساله خواست که اسباب بازی مورد علاقه خود را برای بازرسی ببرند و داستانی در مورد اینکه چگونه خرس عروسکی اشتهای خود را از دست داده یا شکم درد دارد، بسازند. یک پزشک باتجربه کودکان خوشحال خواهد شد که با شما بازی کند و زمان بسیار کمی را صرف این کار کند و از بروز دوره های احتمالی هیستریک در آینده جلوگیری کند.

برای کودکان 3 سال و بالاتر مهم است که بدانند از هر رویدادی چه انتظاری دارند تا بتوانند از نظر ذهنی آماده شوند. بنابراین، قبل از مراجعه به کلینیک، باید به کودک خود بگویید که هدف از مراجعه شما چیست، پزشک کیست، معاینه چیست و چگونه اتفاق می افتد. در طول داستان، نباید عبارات "اصلاً درد ندارد" یا "دکتر ترسناک نیست" را بگویید. توجه خود را بر این موضوع متمرکز نکنید، زیرا برعکس، کودک شروع به ترس خواهد کرد. می توانید برای فرزندتان افسانه ای در مورد آیبولیت مهربان بخوانید یا کارتون دکتر پلیوشوا را تماشا کنید که به اسباب بازی های او کمک می کند. پس از چنین داستان هایی، کودکان با تحسین به افرادی با کت سفید نگاه می کنند و از برقراری ارتباط با آنها خوشحال می شوند.

قبل از مراجعه به پزشک، مهم است که کودک خود را به درستی تنظیم کنید و ضرورت چنین معاینه ای را برای او توضیح دهید. اگر مجبور به انجام یک روش پزشکی، به عنوان مثال، عکس برداری با اشعه ایکس، آزمایش خون از انگشت یا لام روی تخم کرم هستید، باید دقیقاً برای کودک خود توضیح دهید که پزشک چه خواهد کرد، چقدر می تواند ناخوشایند باشد و چرا. چنین دستکاری هایی لازم است. فقط در این صورت کودک شروع به اعتماد کامل به شما می کند و از ملاقات بعدی انتظار هیچ ترفندی نخواهد داشت.

اگر کودک قبلاً ترس دائمی از پزشکان ایجاد کرده است، باید به روشی بازیگوش بر آن غلبه کرد. سایر اعضای خانواده را در بازی شرکت دهید، اجازه دهید کودک سردرد مادربزرگ را با دادن کمپرس گاز به او درمان کند و انگشت پدربزرگ را پانسمان کنید یا یک شربت سرفه شیرین تجویز کنید. در زرادخانه پزشک جوان، می توانید به جای پماد، آبنبات چوبی چند رنگ را در یک بطری شفاف، یک دماسنج الکترونیکی و کرم دست مادر اضافه کنید. به عنوان پاداشی برای درمان تمام خانواده، می توانید یک ست پزشک اسباب بازی به کودک هدیه دهید، که با آن می توانید به راحتی همه عروسک ها یا حیوانات پیچک را درمان کنید. علاوه بر این، چنین مجموعه هایی حاوی کپی از تجهیزات پزشکی هستند که اغلب کودکان را می ترسانند. به شیوه ای بازیگوش می توانید توضیح دهید که این موارد چیست و چرا پزشک به آنها نیاز دارد.

کودکان تمایل به ترس دارند و اصلاً منع گریه ندارند. با کمک اشک، کودک رهاسازی عاطفی دریافت می کند، بنابراین شرمساری نوزاد یا نمونه قرار دادن او به عنوان نمونه سایر کودکانی که رفتار متفاوتی دارند، خیانت به کودک خواهد بود. بنابراین، شنیدن سرزنش به جای حمایت، کودک بیشتر ناراحت می شود و اشک ها به هیستریک تبدیل می شوند.

اگر یک روش ناخوشایند برای کودک تجویز شده است یا نیاز به معاینه توسط متخصص دارد که شامل استفاده از دستگاه هایی مانند سونوگرافی، کاردیوگرام، فلوروسکوپی است، نباید هیجان خود را نشان دهید. در حالی که جلوی دفتر نشسته اید و منتظر هستید، با فرزندتان صحبت کنید، به عکس ها نگاه کنید یا با کلماتی ساده در مورد روند آینده به او بگویید. شما نباید نگرانی ها یا تشخیص های خود را با والدین دیگر در میان بگذارید، از پزشکان شکایت کنید یا احساسات منفی را ابراز کنید. پس از مراجعه به بیمارستان، کودک خود را با یک اسباب بازی جدید خوشحال کنید، به یک کافه کودکان مراجعه کنید یا به چرخ و فلک بروید. یک رویداد شاد به طور کامل تمام نگرانی ها و ترس های کودک را تحت الشعاع قرار می دهد و در آینده به یاد می آورد که در آن روز که به دکتر رفت چقدر زمان خود را جالب گذراند.


اول از همه، والدین نیاز به حمایت دارند، که وضعیت عاطفی آنها خلق و خوی کودک را تعیین می کند. در شرایطی که کنترل آن را ندارید و نتیجه آنها به شما بستگی ندارد، باید تا حد امکان آرام باشید و سعی کنید به فرزندتان کمک اخلاقی کنید.

قبل از بستری شدن در بیمارستان باید از کادر پزشکی بپرسید که کدام اسباب بازی ها و وسایل ضروری را می توانید با خود به اتاق ببرید تا حداکثر راحتی و محیطی خانگی ایجاد کنید. در طول آماده سازی، به کودک خود حق انتخاب وسایل شخصی بدهید، اجازه دهید کودک حداقل در این زمینه اوضاع را کنترل کند.

وقتی در بیمارستان هستید، نباید زنگ خطر را نشان دهید یا برعکس، توجه بی مورد به کودک نشان دهید، مدام دست کودک را بگیرید یا با زدن سر او برای او متاسف شوید. بنابراین کودک احساس خواهد کرد که چیزی اشتباه است، بهتر است سعی کنید به طور طبیعی رفتار کنید، در مورد موضوعات انتزاعی صحبت کنید.

در روز عمل، لازم است کودک را برای این واقعیت آماده کنید که برای مدتی باید از هم جدا شوید. به کودک توضیح دهید که در جایی که پزشک معالجه را انجام می دهد، والدین نمی توانند حضور داشته باشند، اما به محض بیدار شدن او، مادر در نزدیکی او خواهد بود.

به کودکان پیش دبستانی می توان بدون وارد شدن به جزئیات و بدون استفاده از اصطلاحات "برش"، "دوخت" در مورد روش آینده گفت. می توان گفت شما را روی تخت مخصوص می گذارند، ماسک می زنند و می خوابید و در حین خواب، پزشک شما را معالجه می کند. در این سن، کودکان از بیدار نشدن بسیار می ترسند، بنابراین در صورت امکان کودک خود را با سایر بیمارانی که قبلا تحت عمل جراحی قرار گرفته اند و در حال بهبودی هستند، معرفی کنید.


ترس های کودکان زنگ خطری برای والدین است که نشان دهنده حذفیات آموزشی آنهاست. مهم است که اشتباهات خود را به موقع بپذیرید و سعی کنید به فرزندتان کمک کنید تا با اضطراب ها و ترس ها کنار بیاید.

کار را ادامه می دهد آنا براووسلاوسکایا. او نام خود را پیدا کرد - . همچنین می خواهیم به شما بگوییم که آنا اکنون وبلاگ خود را دارد که در آن می توانید مقالات دیگری در مورد روانشناسی و موارد دیگر را مطالعه کنید. همچنین می توانید مستقیماً از طریق پست با آنا در ارتباط باشید [ایمیل محافظت شده] . امروز پاسخ اولین سوال ارسال شده به بخش است.

برای ستون خود، قالب «پرسش-پاسخ» را انتخاب کردیم و برای اولین بار از درستی این انتخاب قدردانی کردم. گذشته از همه اینها موضوع مقاله امروز ترس کودکان است، و شما فقط می توانید به صورت جداگانه با آنها کار کنید. هیچ الگو یا طرح کلی در اینجا وجود ندارد.

پیشنهاد می کنم در یک مشاوره با یک روانشناس شرکت کنید، اما از دیدگاه تخصصی. و همراه با من در مورد رمز و راز یک مشتری جدید فکر کنید. چون کار یک روانشناس گاهی مرا به یاد کار شرلوک هلمز می اندازد. 🙂

بنابراین درخواست مادری که با ما تماس گرفت این بود: کودک از پزشکان می ترسد. در روند روشن شدن وضعیت، موارد زیر را یاد گرفتیم: پسر 6 ساله است، تأثیرپذیر است، از یک دندانپزشک خاص می ترسد، ترس بعد از آخرین باری که دندانش را درمان کرده بود (دردناک بود) ایجاد شد. درمان باید ادامه یابد.

نظرات یک روانشناس: اگر کودک از پزشک می ترسد چه باید کرد؟

5-7 سالگی سن ترس در کودکان است. در این زمان، تقریباً همه از چیزی می ترسند. اگر ترس ها ماهیت پرمدعا دارند، والدین باید محتاط باشند - کودک از چیزی بیش از حد غیر معمول می ترسد، یا اغلب می ترسد، ترس ها در فعالیت های عادی زندگی تداخل می کنند و غیره.

از سوی دیگر، اگر کودک هرگز از چیزی نمی ترسد، حتی تا حدی که جان خود را به خطر بیندازد، این نیز دلیلی است برای مشورت با متخصص. معمولا کودکان از پزشکان، تاریکی، سگ های بزرگ و غیره می ترسند.

ماهیت اضطراب دوران کودکی نیز به ساختار روانی بستگی دارد. درست مانند بزرگسالان، در بین کودکان نیز افراد کم و بیش تاثیرپذیر وجود دارد. برخی از مردم رویای اعمال قهرمانانه را در سر می پرورانند و به هر جنگی می شتابند، در حالی که برخی دیگر فقط می خواهند با یک کتاب در گوشه ای بنشینند یا با والدین خود پازل بازی کنند. بدیهی است که اگر کودک در ابتدا سازماندهی ذهنی ظریفی داشته باشد، بیش از دیگران مستعد ترس خواهد بود.

به عنوان یک قاعده، هر ترسی با یک موقعیت خاص شروع می شود. طی مشاوره متوجه شدیم که کودک تا آخرین مراجعه به دندانپزشک هیچ ترسی نداشته است. او پس از اینکه در طول درمان دندان درد را تجربه کرد، شروع به ترس از پزشکان کرد. بنابراین، ما "هسته" ترس را کشف کرده ایم.

در واقع، همه چیز معمولاً به این سادگی نیست. بیشتر اوقات ، باید یک موضوع نسبتاً طولانی را باز کنید و از مشتری بفهمید که قبل از این حادثه از چه چیزی می ترسیده است. و قبل از این؟ و به همین ترتیب، تا زمانی که "همان" واقعه ای که همه چیز را آغاز کرد، به خاطر سپرده شود.

با این تجربه است که روانشناس در آینده کار می کند. در داستان ما معلوم می شود که پسر تا آخرین ملاقاتش نزد دکتر هیچ ترسی نداشت. کار با این خیلی راحت تر است. 🙂

در همان زمان، مشخص شد که خانواده پسر دارای روابط خوب و هماهنگ هستند، که بسیار مهم است. اغلب کودکان ناخودآگاه ترس یا اضطراب، تنش در روابط والدین خود را درک می کنند و از آنجایی که نمی توانند حتی برای خود توضیح دهند که چه احساسی دارند، ترس های خود را به بزرگسالان منتقل می کنند. جالب است که انتخاب یک موضوع ترس در این مورد می تواند ماهیت فرافکنی داشته باشد.

ماهیت رابطه والدین و فرزند نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. اگر بیش از حد از هم جدا باشند یا برعکس به سمت همزیستی گرایش پیدا کنند یا دوسوگرا باشند، این نیز می تواند منجر به افزایش اضطراب و تنش در کودک و ظهور ترس شود. در این مورد، هنگام صحبت با مادر، نتیجه گیری در مورد رابطه خوب و پایدار با پسرش انجام شد.

بنابراین، می بینیم که در یک خانواده مرفه، با یک رابطه هماهنگ با مادرش، یک پسر تاثیرپذیر 6 ساله (سن ترس، همانطور که به یاد می آوریم) ترس از پزشکان را در پس زمینه درمان دردناک نشان می دهد. من، به عنوان یک روانشناس، می خواستم به پسر کمک کنم تا اضطراب موقعیتی را کاهش دهد (نمی توان آن را به طور کامل از بین برد. چه کسی از ما در صورت آخرین باری که دکتر صدمه می زند، ترس از او را متوقف می کند؟) و کمکی در این زمینه ارائه دهم. توسعه مهارت های مقابله با ترس ها در آینده، در ایجاد تصویری جدید از خود شجاع. بر این اساس روش های زیر را انتخاب کردم.

به منظور بحث با کودک در مورد نیاز به مراقبت از دندان ها و همچنین تغییر وضعیت داخلی از غیرفعال به فعال، روش افسانه درمانی انتخاب شد. در حال حاضر ادبیات بسیار زیادی در این زمینه با افسانه های آماده برای تقریباً همه مناسبت ها وجود دارد. این شامل «روزی روزگاری دختری مثل تو بود...» اثر برت دوریس و «کارگاه افسانه‌درمانی» نوشته زینکویچ-اوستیگنیوا و بسیاری کتاب‌های دیگر.

ما یک افسانه در مورد تمساح و پرنده ای که دندان هایش را مسواک می زد انتخاب کردیم. حتی در کودکی ما چنین کارتون وجود داشت. 🙂 مامان موفق شد آن را پیدا کند و او و پسرش از تماشای آن لذت بردند. علاوه بر این، من و مادرم در مورد امکان ساخت یک افسانه با پسرم صحبت کردیم که به پسر کمک می کند از موقعیت "قربانی" خارج شود.

برای حل موضوع ترس نیز خوب است از روش های هنر درمانی و بازی درمانی استفاده کنید. به عنوان مثال، هنگامی که صحبت از ترس یک کودک از پزشکان می شود یا بلافاصله قبل از چنین اتفاق ناخوشایندی مانند ملاقات با پزشک (اگر علائم اضطراب در کودک مشاهده کردید)، می توانید پیشنهاد دهید چیزی را ترسیم کنید که از آن می ترسد. . یا حتی خود احساس ترس. «وقتی می ترسی، چه شکلی است؟ قرعه کشی!

سپس می توانید سعی کنید "صدا" کنید: اگر ترس شما می تواند صحبت کند، چه می گوید؟ چی میخوای بهش بگی؟

همچنین اگر بتوانید یک موقعیت دردناک را دوباره پخش کنید عالی است. این کار را می توان با کمک اسباب بازی هایی که به نقش های اصلی اختصاص داده شده اند و با بازی شخصی شخصیت ها انجام داد. این اتفاق می افتد که بچه ها می خواهند بارها و بارها چیزی را بازی کنند: البته این بسیار خوب است. در طول این کار، حمایت عاطفی از کودک ضروری است: او را در آغوش بگیرید، نوازش کنید، او را تحسین کنید. پس از همه، ما به یاد داریم که آدرنالین با اکسی توسین جایگزین می شود. و این بدان معناست که باید تا حد امکان عشق وجود داشته باشد.

به منظور کمک به پسر در ایجاد تصویر مثبت از خود "من شجاع هستم"، به مادر وظیفه داده شد تا به مظاهر شجاعت در رفتار پسرش توجه کند و آنها را با نظرات مناسب تقویت کند و در مورد آنها به دیگران بگوید (به طوری که پسر می توانست بشنود) و غیره. بنابراین، ما آگاهانه حالت های منبعی را در کودک ایجاد می کنیم که او می تواند در لحظات سخت زندگی خود به آنها روی آورد.

علاوه بر این، به مادر توصیه شد که با دقت به سازماندهی رویداد درمان دندانپزشکی نزدیک شود: ملاقات و "دوستی" با پزشک در خارج از مطب، برنامه ریزی رویدادهای دلپذیر برای "روز X"، تهیه یک هدیه الهام بخش، ایجاد یک گروه پشتیبانی .

بنابراین، کار ما از یک سو این بود که محرک های بیرونی را تا حد امکان سطح بندی کنیم و از سوی دیگر کار روانی برای حمایت عاطفی از کودک انجام دهیم.

بخش روانشناختی نیز به نوبه خود به 2 جزء تقسیم می شود: کار از طریق احساس ترس با استفاده از روش های هنردرمانی، افسانه درمانی و بازی درمانی و ایجاد پایگاه منبع و تصویر "من شجاع هستم" از طریق استفاده از الگوهای رفتاری مناسب توسط مادر

لازم به ذکر است که خود مادر علاوه بر این، در تغییر پزشک، یافتن متخصصان مرتبط و سازماندهی حمایت همه جانبه از پسرش، کار عظیمی انجام داد.

داستان ما هنوز پایانی ندارد، زیرا ... این پسر هنوز به دندانپزشک مراجعه نکرده است. با این حال ، اکنون می توانید وضعیت توصیف شده را برای خود "آزمایش" کنید و در صورت تمایل روش های خودیاری را اتخاذ کنید.

شما نگران این هستید که فرزندتان از پزشکان می ترسد. در این صورت چه باید کرد؟ اول، علت اضطراب را پیدا کنید، بدانید که ممکن است چندین مورد وجود داشته باشد. در مرحله دوم، بسته به سن کودک، تاکتیک هایی را برای اقدامات هدفمند خود برای از بین بردن ترس ها ترسیم کنید. صبور و آرام باشید - این کلید موفقیت است؛ برای یک روند طولانی رهایی از ترس آماده باشید.

علل ترس

اگر هر سفر به مطب دکتر با گریه دلخراش یا هیستریک واقعی کودک شما مشخص می شود، پس مشکل واضح است - کودک از پزشکان بسیار می ترسد. نکته اصلی این است که وحشت نکنید، بلکه باید دلایل چنین رفتاری را بیابید. ممکن است چندین مورد از آنها وجود داشته باشد:

  • یک بار درد ناگهانی ناشی از تزریقات، نمونه گیری خون و سایر روش ها را تجربه کرد (اگر کودک از تزریق می ترسد، چه باید کرد؟>>> را بخوانید.
  • نگرش محتاطانه نسبت به افراد دیگر؛
  • محیط ناآشنا، ترسناک؛
  • فریب والدین مبنی بر اینکه ضرری ندارد.
  • ارعاب توسط پزشکان، بیمارستان ها، تزریقات؛
  • نگرش منفی والدین نسبت به پزشکان: صحبت با صدای بلند در مقابل کودک نظرات بد در مورد پزشکان، روش ها یا موسسات پزشکی.
  • نگرش خشن کارمند بهداشت نسبت به کودک؛
  • ترس از یک متخصص خاص؛
  • خود مرکز پزشکی (قدیمی، تعمیر نشده، با بوی نامطبوع)؛
  • لباس فرم برای کادر پزشکی

پس از مشاهده کودک خود، به راحتی می توانید تشخیص دهید که دقیقاً چه چیزی باعث ترس می شود. شاید این یک یا چند دلیل در یک زمان باشد. شما باید با همه منابع به طور همزمان کار کنید.

مهم!هرگز با تنبیه بدنی، تحقیر یا توهین به فرزندتان با ترس ها مبارزه نکنید - همه اینها فقط باعث واکنش شدید و افزایش اضطراب می شود. وضعیت با لایه بندی یک ترس بر روی دیگری پیچیده خواهد شد.

ویژگی های مربوط به سن ترس از پزشکان

  1. کودکان زیر یک سال هر ماه با پزشکان، تزریقات، آزمایشات و معاینات مختلف مواجه می شوند. با توجه به ویژگی های حافظه، نوزادان به دستکاری پاسخ نمی دهند. با افزایش سن و آگاهی بیشتر، کودک شما شروع به نشان دادن نارضایتی شدید از پزشکان به شکل گریه یا حتی هیستریک می کند.
  2. از حدود شش ماهگی کودک خود را از غریبه ها متمایز می کند و اگر منطقه راحتی خود را گسترش ندهید و حتی تجربیات منفی را با پزشکان اضافه نکنید، کودک دچار ترس مداوم می شود که خلاص شدن از آن آسان نخواهد بود.
  3. اگر پس از سه سال کودکی به شدت از پزشکان می ترسد، احتمال آسیب روانی جدی وجود دارد. شما باید بسیار صبور باشید، علت ترس را پیدا کنید و به تدریج آن را به تنهایی یا همراه با یک ترس از بین ببرید. روانشناس.

یک کودک 1 ساله از پزشکان می ترسد: ما تصویر مثبتی از پزشکان و موسسات پزشکی تشکیل می دهیم:

  • در این دوره، بسیار مهم است که مادر آرام بماند، زیرا ارتباط با نوزاد بسیار نزدیک است و او به شدت از وضعیت شما آگاه است. اگر نمی توانید خود را کنترل کنید، اجازه دهید پدر یا یکی از نزدیکانتان با کودک به درمانگاه بروند.
  • سعی کنید زمانی که کودک شما هوشیار، خوب تغذیه و استراحت کرده است، قرار ملاقات بگذارید.
  • اگر معاینه برنامه ریزی شده توسط چند پزشک انجام می دهید، سعی نکنید همه آنها را یکجا انجام دهید؛ احتمالاً کودک خسته می شود و هوس هایی خواهد داشت.
  • کمی زودتر در محل حاضر شوید تا کودک شما به اتاق عادت کند. در راهروها قدم بزنید، چیز جالبی را پیدا کنید و به آن نگاه کنید (پوسترهای روشن، گلدان های گل). همیشه اسباب بازی مورد علاقه خود را با خود ببرید تا در صورت لزوم چیزی داشته باشید که حواس شما را پرت کند.
  • هنگام ورود به مطب، کودک را در آغوش خود بگیرید و او را نوازش کنید تا احساس امنیت کند.
  • اگر کودک شما مرتباً در مطب کج خلقی می کند، سعی کنید در صورت امکان با پزشک خود تماس بگیرید: برقراری تماس در یک محیط آشنا آسان تر است.

اگر کودک 2 ساله از پزشکان می ترسد چه باید کرد؟ به تدریج، همانطور که بزرگتر می شوید، به زبانی که او می فهمد در مورد نیاز به مراجعه به کلینیک به کودک خود بگویید و به ایجاد تصویر مثبت از پزشک ادامه دهید.

  1. سعی کنید در مورد رویه های آینده حقیقت را بگویید.
  2. با اسباب بازی ها و کتاب های جدید افکار بد را از خود دور کنید.
  3. کودک خود را با سایر کودکانی که گریه نمی کنند مقایسه نکنید، این تاکتیک باعث کاهش عزت نفس کودک می شود و به غلبه بر ترس کمکی نمی کند.
  4. کودک خود را مجبور نکنید که رفتار خوبی داشته باشد یا به دکتر سلام ندهید. اگر نمی تواند جلوی احساساتش را بگیرد و گریه می کند، او را در آغوش بگیرید و آرامش کنید. بچه ها در آغوش مادرشان احساس خوبی دارند.
  5. این باید در خانواده شما یک قانون باشد که جلوی فرزندتان از پزشکان یا اقدامات پزشکی بد صحبت نکنید.

از دو سالگی سعی می‌کردیم هر سفری که به کلینیک می‌رفتم تعطیل باشد. با اقدامات صحیح والدین و پزشکان، ترس از پرسنل پزشکی تا سن سه سالگی برطرف می شود.

این اتفاق می افتد که حتی بعد از سه سال کودک از پزشکان می ترسد، در این مورد چه باید کرد؟

  • حتماً آنچه را که در مطب دکتر در انتظار اوست با جزئیات شرح دهید. کودک باید از نظر ذهنی برای رویه های ناخوشایند آماده باشد و فریب نخورد.
  • یک مجموعه بازی با ابزار پزشکی بخرید و عروسک ها را با کودک خود درمان کنید؛ با پیشرفت بازی، هدف هر مورد را توضیح دهید.
  • کتاب بخوانید، کارتون‌هایی درباره پزشکان و فرآیندهای درمانی تماشا کنید، نظر بدهید و به سؤالات فرزندتان پاسخ دهید.
  • استفاده از این روش کاملاً ممکن است: چیزی با ارزش بخرید یا رویای گرامی کودک را برای رفتن به کلینیک برآورده کنید.
  • فرزندتان را از گریه کردن منع نکنید، این یک رهایی عاطفی خوب است. به او بگویید که ترس او را درک می کنید، اما باید کمی صبور باشید.
  • اگر پزشکان را می شناسید، به طور موقت از خدمات آنها استفاده کنید.

پس از سه سال، به فرزندتان دلسوزی و حمایت کنید. در مورد اهمیت و ضرورت مراجعه به پزشک به طور منظم گفتگو کنید. خودتان از ملاقات با پزشکان غافل نشوید، و این یک نمونه مثبت برای فرزندتان است.

اغلب اتفاق می افتد که کودک از دندانپزشک می ترسد. حتی بزرگسالان هم بدون شادی به دندانپزشکی می روند، چه برسد به کودکان. بله، درد دارد و باید به نوزاد توضیح داده شود که چرا باید درد را تحمل کند.

  1. در صورت امکان، یک دندانپزشک خوب پیدا کنید که با کودکان خوب باشد.
  2. سعی کنید برای اولین بار مثل یک تور بیایید، روی یک صندلی بنشینید، به ابزار نگاه کنید، با دکتر ملاقات کنید.
  3. بسته به سن، ابتدا کودک را با صحبت کردن با او آماده کنید.
  4. در هر ویزیت فقط یک دندان را درمان یا خارج کنید، کودک دیگر نمی تواند بایستد.
  5. به فرزندتان بگویید که آنجا خواهید بود. دست او را بگیرید، به هر طریق ممکن او را تشویق کنید.