24.03.2023

خود کمال روح. خودسازی معنوی


تمرین معنوی، که به شخص اجازه می دهد خود و دنیای اطراف خود را توسعه دهد، بدون اغراق، مهمترین مؤلفه زندگی هماهنگ ما است. ما از سطحی نگری و لوس بودن کودکان، بی علاقگی آنها به مطالعه، اشتیاق بیش از حد آنها به بازی های رایانه ای و کارتون های با کیفیت مشکوک گله داریم. پیشرفت تکنولوژی و افزایش سطح زندگی و آسایش منجر به این واقعیت می شود که کودکان اسباب بازی، سرگرمی و لباس فراوانی داشته باشند. توجه آنها به قدری روی همه این چیزهای بی اهمیت متمرکز است که مهمترین چیز - وابستگی عاطفی و احترام به والدین - بچه ها دیگر انرژی ندارند. با قرار دادن کودکان در چنین شرایط «آرامش»، خود ما به رشد خودخواهی و دقت بیش از حد آنها کمک می کنیم.

امروزه یکی از رایج ترین پدیده های روانپزشکی کودک، پرخاشگری کودک است. بر خلاف پرخاشگری بزرگسالان، این پدیده اغلب با این واقعیت مشخص می شود که دلایل آشکار، همزمان آشکار و آشکار ندارد. یک فرد بالغ در حالت تحریک پذیری یا عصبانیت قرار می گیرد که اغلب حداقل یک دلیل واضح و مشخص برای این موضوع دارد. از سوی دیگر، کودکان اغلب خصومت خود را در موقعیت‌های غیرمنتظره و بدون دلیل آشکار ابراز می‌کنند. با این وجود، دلیل چنین رفتاری کاملاً سنگین است - فقدان آسایش معنوی، عدم درک اینکه کودک مورد علاقه است و با اسباب بازی ها و سرگرمی های متعدد از او دور نمی شود. بهترین تفریحی که در آن فرزندان شما احساس آرامش و مهربانی با دنیای اطراف خود می کنند، فعالیت های مشترک با والدینشان است. فعالیت هایی که مستلزم مشارکت مستقیم یک بزرگسال در این فرآیند است (نقاشی، مدل سازی، ساخت و ساز، بازی های مشترک در فضای باز و پیاده روی). به هر حال، تمام این اقدامات برای کودک با لذت زمان با هم بودن شما رنگ خواهد شد.

کودکان بازی یا اسباب بازی های مورد علاقه ندارند، اما والدین به اندازه کافی توجه ندارند. این حتی با آزمایشات روانشناختی نیز ثابت شده است. به عنوان مثال، از مادری خواسته شد که از میان کوهی از اسباب‌بازی‌ها، اسباب‌بازی‌ای را انتخاب کند که کمترین محبوبیت را برای نوزاد دارد و او تقریباً هرگز با آن بازی نمی‌کند و علاقه‌ای به او نشان نمی‌دهد. مادر مدتی هر روز با مشارکت این اسباب بازی با کودک بازی می کرد و پس از چند روز بیشترین توجه نوزاد را به خود جلب می کرد. او به طور مستقل به او رسید و بازی را آغاز کرد. این دقیقاً به این دلیل اتفاق افتاد که کودک با دیدن این اسباب بازی (حتی اگر در سنی بود که روان و سیستم عصبی کاملاً شکل نگرفته بود) احساسات مثبتی را که در لحظاتی که مادرش در نزدیکی بود دریافت کرده بود را به یاد آورد و تمام توجه او به او

حال به این فکر کنید که آیا چنین کودکان و کودکانی که والدینشان با وسایل، کارتون های شبانه روزی از تلویزیون، شیرینی ها، جاذبه ها و سایر سرگرمی ها تمام حواسشان را منحرف می کنند، همین نگرش را نسبت به دنیای اطراف خود خواهند داشت؟ در نهایت، این کودکان والدین خود را تنها با منبع لذت همراه می کنند، زیرا از علاقه و توجه خالصانه خود محروم هستند. و چگونه می توانند جهان اطراف را خیرخواهانه درک کنند؟ معلوم می شود که هیچ آرامشی در روح آنها وجود ندارد، بلکه فقط یک مسابقه بی پایان برای سرگرمی های جدید خریداری شده است. به محض اینکه این سرگرمی ها به دلایل مختلف غیر قابل دسترس هستند، واکنش "آنها من را دوست ندارند" روشن می شود. نتیجه رد کامل واقعیت اطراف است.

بنابراین معلوم می شود که ما اغلب نسل جوان را تهاجمی تر، سوداگر، خراب و گستاخ توصیف می کنیم. می گویند بچه های امروزی اصلاً معنویت ندارند. البته آموزش مدرن و ارزش‌هایی که رسانه‌ها به جوانان تحمیل می‌کنند، با هدف ریشه‌کن کردن ریشه‌های همین معنویت است. کسی که معنویت دارد، مادیات زیادی نمی خرد، یعنی مصرف کننده بی سود است. اما فراموش می کنیم که اولین مدرسه زندگی برای فردی که به این دنیا آمده است، خانواده است. اولین افرادی که به برکت آنها تصویر کل جامعه و کل جهان پهناور در ذهن کودک نقش می بندد، والدین هستند. یک ضرب المثل حکیمانه شگفت انگیز وجود دارد: "سعی نکن بچه ها را بزرگ کنی، آنها همچنان شبیه تو خواهند بود. خودت را آموزش بده." بنابراین به جای خواندن هزاران کتاب در زمینه روانشناسی کودک، شرکت در سمینارهای مختلف و گم شدن در کوه های اطلاعاتی در تلاش برای تربیت صحیح فرزندانتان، خودتان سبک زندگی سالم و معنوی داشته باشید.

مفهوم «معنویت» در فرهنگ همه مردم و در همه ادیان وجود دارد. در روسیه از زمان های قدیم یک اصل اخلاقی وجود داشت "زندگی در وجدان و هماهنگ با طبیعت". در یوگا، معنویت در همان مراحل اولیه تمرین معرفی و تثبیت می شود و نشان دهنده ده معیار اخلاقی رفتار است - یاما و نیاما (آسیب نرساندن، راستگویی، دزدی نکردن، پرهیز و غیره). در مسیحیت این قوانین در قالب ده فرمان بیان شده است.

بنابراین، تمام زندگی یک فرد با ظرافت و عظمت قوانین جهانی آغشته است که بر اساس آنها کل جهان وجود دارد و باید مورد احترام و رعایت همه موجودات زنده قرار گیرد. در عصر کالی یوگا، هوشیاری ابری انسان به ندرت این را به خاطر می آورد. برای به خاطر سپردن وجود نیروهای بالاتر و قدرتمندتر، فرد معمولاً نیاز به یک شوک شدید، بدبختی، از دست دادن دارد. تنها در این صورت است که می فهمیم که ما پادشاهان طبیعت نیستیم و در این دنیا بسیار اندک تابع ماست. یعنی فقط خودمان هستیم و زمان بسیار کمی برای کار روی خودمان در این زندگی اختصاص داده ایم. چه اعمالی می تواند به فرد کمک کند تا سطح معنوی خود را بالا ببرد؟

تمرین نوع دوستی

شاید این مهمترین اصل همزیستی موزون روح با کائنات و تکامل آن باشد. معنای آن این است که بیشتر از آنچه برای خود نگه می داریم به دیگران ببخشیم. یک ضرب المثل حکیمانه قدیمی وجود دارد که می گوید: آنچه می دهید مال شماست، آنچه می گذارید از بین رفته است. در واقع، ما زمان بسیار کمی در این سیاره داریم. اگر انرژی زندگی مان را فقط برای خودمان صرف کنیم، تمام تلاشمان تمام زندگی ما بیهوده خواهد بود. وقتی از این دنیا رفتیم، آن را با خود نخواهیم برد. اما می توانیم از همین انرژی برای راه اندازی یک سری کارهای خوب و خوب به دنیای اطرافمان استفاده کنیم. و سپس تلاش ما هدر نخواهد رفت، زیرا این زنجیره فراتر خواهد رفت. هر فردی برای حفظ آن تلاش کمی می کند و طولانی تر و قوی تر می شود. عواقب آن افزایش می یابد و هم برای گیرندگان تلاش ما و هم برای خود ما مفید خواهد بود. فقط تصور کنید که در آن زمان کل سیاره چگونه پیروز خواهد شد، فرزندان ما در چه دنیایی زندگی خواهند کرد!

تصمیم آگاهانه برای پدر و مادر شدن تا حدی جلوه ای از نوع دوستی است. همانطور که گفته می شود، "تصمیم به بچه دار شدن به این معنی است که از این به بعد و برای همیشه قلب شما جدا از شما کار خواهد کرد." بله، این را می توان اولین قدم به سوی نوع دوستی دانست. از این گذشته ، قبلاً موضوع مراقبت و مسئولیت شما عمدتاً خودتان بودید. اکنون روحی به خانواده شما می آید که برای همیشه با شما در ارتباط است. و حداقل در ابتدا، این روح به تمام مراقبت، توجه، قدرت و مهمتر از همه و ارزشمندتر - صبر شما نیاز دارد. نسل کنونی جوانان توسط یک سیستم خاص به گونه ای بزرگ شده است که به شدت نوزادی است. بسیاری از ما به والدین خود ادعا می کنیم که دوران کودکی ما چگونه گذشت، چگونه تربیت شدیم، چه چیزهایی را آنها آموزش دادند. ما خود را از نظر فکری بسیار توسعه یافته می دانیم، اقتدار والدین برای ما وجود ندارد. به همین دلیل است که فقط با گذراندن مستقل مسیر تربیت فرزندان ، می توانیم کاملاً بفهمیم که چقدر تلاش والدین ما هزینه داشته است ، خودخواهی خود را نشان دهیم که چقدر به خاطر زندگی بی دغدغه خود در قناعت فدا شده است. اساس همه نوع دوستی ها صبر است. بالاترین دستاورد در زندگی یک فرد نه تنها حفظ مداوم صبر، بلکه گسترش آن به همه افراد اطراف است. بالاخره هر موجود زنده ای یا در گذشته فرزند شما بوده یا در آینده فرزند شما خواهد بود. چگونه می توانی با او مهربان نباشی؟

ویژگی همه ما از بدو تولد، نه تنها برای زنده ماندن در این دنیا (کودک نمی تواند گرسنگی و سرما را تحمل کند)، بلکه برای درک قوانین زندگی در جهان، دارای خودخواهی ناخودآگاه هستیم. هر چه سن ما بیشتر هوشیارتر شود، خودخواهی کمتری باید در ما باقی بماند. ما قبلاً بزرگ شده ایم، می توانیم چیزی را رها کنیم تا به نفع همسایه خود باشیم. این یعنی انسان بودن. اگر فرزند شما ببیند که اقدامات شما تا حد امکان خوب است و در درجه اول رشد دیگران را هدف قرار می دهد، چنین رفتاری نیز به ایده آل او تبدیل خواهد شد. علاوه بر این، کودک باید از همان روزهای اول زندگی خود رفتار نوع دوستانه از خود نشان دهد، زیرا تا سن معینی (تا دو تا دو سال و نیم) کودکان به دلیل ویژگی های شکل گیری روان انسان، اخلاقی شدن ما را درک نمی کنند. . اما آنها با دقت تمام تفاوت های ظریف رفتار، همه اعمال و اعمال ما را متوجه می شوند. به دلیل عدم تجربه زندگی در این سنین، هیچ مفهومی از "خوب" و "بد" برای آنها وجود ندارد. اما برای آنها مفاهیم "مثل مادر" و "مثل پدر" وجود دارد. و البته آنها نمی دانند که شما خوب یا بد می کنید. برای آنها، هر کاری که والدین انجام می دهند، تنظیم رفتار خوب، صحیح و بزرگسالانه است. معلم بزرگ شوروی V. A. Sukhomlinsky نوشت: "وقتی فرزندان من شروع به زندگی در یک تیم می کنند، اولین نگرانی من این است که بزرگترین بدبختی هر کودکی بدبختی دیگری باشد، بزرگترین شادی و تسلیت این فکر بود که او برای شخص دیگری شادی آورده است.". بر این اساس، برای اینکه فرزندان شما شایسته بزرگ شوند، خود شما باید بر اساس آن زندگی کنید. اعلیحضرت چهاردهمین دالایی لاما یک بار گفت: "اگر تا حدی از شفقت دارم، به خاطر غله ای است که مادرم در قلب من کاشته است، نه به هیچ وجه اعمال مذهبی. البته، آموزش بودایی‌های بعدی برای جوانه زدن طرز فکر نوع دوستانه از این بذر بسیار مساعد بود. اما من غلات را از مادرم گرفتم.» با بخشش هیچ وقت چیزی را از دست نمی دهید.

تمرین های خودسازی معنوی

برای حفظ انرژی خود در سطح مناسب در جامعه مصرفی مدرن، یوگا طیف گسترده ای از ابزارها را به ما ارائه می دهد. همه این تکنیک ها ابزار بسیار قدیمی برای توسعه خود و جهان اطراف هستند. از نظر خودسازی معنوی، مؤثرترین کار برای شناخت دنیای درون ما، تمرینات است پرانایاما، مانترایانا و تمرکز ذهن (مدیتیشن)، خواندن متون مقدس معنوی . این تکنیک‌ها نه تنها به جمع‌آوری انرژی، بلکه از همه مهم‌تر، تغییر کیفیت انرژی که در کانال‌های ظریف فرد در نتیجه فعالیت‌های روزانه‌اش شکل می‌گیرد، کمک می‌کند. با زندگی در این دنیا، ما دائما در حال تبادل انرژی با افرادی هستیم که ما را احاطه کرده اند. بر این اساس سبک زندگی، جهان بینی و اعتیاد این افراد می تواند وارد آگاهی ما شود. و دقیقاً برای جدا کردن دیدگاه خود نسبت به جهان از دیدگاه دیگران و بهبود کیفیت انرژی خود است که باید به اعمال معنوی پرداخت. این به اصطلاح "بهداشت انرژی" است. تأثیر مثبت حفظ دائمی روح در صفا و اخلاق و فضیلت قطعاً به محیط بیرونی یعنی محیط ما نیز سرایت خواهد کرد. از این گذشته ، مهمترین اصل کار روی خود اینگونه به نظر می رسد: "خودت را تغییر بده - دنیای اطرافت تغییر خواهد کرد." با تلاش برای رشد خودمان است که می‌توانیم جهانی برای زندگی با کیفیت فرزندانمان بسازیم.

چرا شروع تمرین یوگا قبل از دعوت کردن روح یک کودک به خانواده بسیار مهم است؟ زیرا تنها بازتابی از دنیای درونی ما می تواند در ما متولد شود. اگر یک مرد و یک زن به طور ناخودآگاه در تاریکی زندگی کنند، روحی در همان سطح رشد در خانواده آنها مجسم می شود. آیا چنین خانواده ای خوشبخت خواهد شد؟ احتمال بسیار زیادی وجود دارد که والدین با فرزند یکدیگر را پایین و پایین تر بکشند، به سمت تنزل آگاهی، که امروزه توسط رسانه ها و تصاویر نصب شده در آگاهی ما تسهیل شده است. با این حال، اگر والدین آینده چندین سال را به پرورش ویژگی هایی مانند سلامت عقل، مهربانی، خوبی، نوع دوستی اختصاص دهند، روحی در سطح مناسب به سراغ آنها می آید. از این گذشته، موجوداتی از جهان‌های بالاتر و کامل‌تر این فرصت را دارند که انتخاب کنند در کدام خانواده تجسم پیدا کنند.

همانطور که کتاب مقدس می گوید، هنگامی که بودا شاکیامونی در سیاره توشیتا، درخواست موجودات زنده را برای فرود آمدن به دنیای ما برای دادن تعالیم شنید، نمایندگان خانواده بزرگ Sun Shakya - شاه شدودانا و همسرش را برای تولد خود انتخاب کرد. ، ملکه ماها مایا. همچنین، ارواح نورانی این فرصت را دارند که انتخاب کنند که کدام پدر و مادر متولد شوند تا مسیر رشد خود را ادامه دهند. چنین روحی نسبت به زمانی که در مصرف کنندگان مدرن متولد شود، اضطراب، دردسر و اندوه بسیار کمتری را برای والدین به ارمغان می آورد. به هر حال خودخواهی شدیدترین بیماری روحی است. اگر همه (والدین و فرزند) پتو را بر روی خود بکشند، نزاع، پرخاشگری، عدم مهربانی، مراقبت و تفاهم دائمی در خانواده رخ می دهد. بین نیازهای دیگران و نیازهای خود، کودک مفهوم "برای خودش" را انتخاب می کند، زیرا پدر و مادرش زمانی زندگی می کردند.

محقق مشهور انرژی و حوزه انسانی S.N. Lazarev در کار خود "تشخیص کارما" می نویسد: سپس به طور مستقیم بیماران را درمان کردم و تصور نمی کردم که پس از مدتی بتوانم روح فرزندان آینده را ببینم، آنها را تشخیص دهم و آنها را درمان کنم. من هنوز نمی دانستم که در حوزه ما، به طور معمول، ماتریس هایی از خانه ها برای روح فرزندان آینده وجود دارد و می توان آنها را آلوده کرد، یعنی انتشار "کثافت" در آینده می تواند روح فرزندان را لکه دار کند. تا نسل 3، 7، 13 و غیره. ... حال، برای اینکه فرزندی هماهنگ به دنیا بیاید، والدین باید روح خود را تطهیر کنند. یا پس از تولد او از بیماری و بلا پاک می شوند.. لازارف همچنین خاطرنشان می کند که نه تنها آلودگی کارمایی والدین بر کیفیت زندگی کودک تأثیر می گذارد، بلکه نحوه زندگی کودک نیز بر خلوص کارما والدین تأثیر می گذارد.

فقط یوگا به شما امکان می دهد کارما را نه از طریق رنج و درد در زندگی روزمره، بلکه از طریق تجربه ریاضت ها در عمل تغییر دهید. زهد، خویشتنداری اختیاری در لذت ها و سرگرمی ها، تجربه تدریجی ناراحتی جسم و روان در حین تمرین آسانا، پرانایاما، مراقبه نامیده می شود. بنابراین، با اختصاص چند سال به رشد خود، می‌توانید والدین کودکی با ویژگی‌های معنوی بالاتر از آن چیزی باشید که برای خودتان تلاش نمی‌کردید و یک «مصرف‌کننده عادی» بودید. چنین روحی به شما این امکان را می دهد که بیشتر رشد کنید و خود به لطف تلاش های شما تکامل می یابد ، از همان زمان تولد به اصطلاح "شروع بالایی" خواهد داشت. زندگی چنین کودکی هم برای او و خانواده اش و هم برای کل کره زمین بسیار مؤثرتر خواهد بود.

هاتا یوگا. در اثر کلاسیک قرن پانزدهم "هاتا یوگا پرادیپیکا"، که توسط سواتماراما گردآوری شده است، مفهوم "هاتا یوگا"، علاوه بر پرانایاما، که در بالا ذکر شد، شامل 2 جنبه دیگر است: شاتکارما و آسانا. هر یک از این مفاهیم و همچنین تأثیراتی که بر روی یک فرد می گذارد را در نظر بگیرید.

شاتکارما

شاتکارما سیستمی از تکنیک های خاصی برای پاکسازی بدن است. برای هزاران سال، این شیوه ها به فرد اجازه می دهد بدن خود را سالم و تمیز نگه دارد. تمام "پاکسازی" جدید اندام های داخلی فقط بر اساس اصول بدن انسان است که توسط خردمندان گذشته مورد توجه قرار گرفته است. در همه زمان ها، مردم فهمیدند که بدن انسان زنده به طور دوره ای نیاز به "تمیز کردن" دارد، یعنی بهداشت بدن باید نه تنها خارجی، بلکه داخلی نیز باشد. این تمرینات به شما این امکان را می دهد که ناخالصی ها و سموم را از اندام های مهمی مانند معده، روده، کبد، دستگاه تنفسی، اندام های بینایی و غیره حذف کنید تا کل بدن را التیام و شاداب کنید. آنها به تفصیل در متون باستانی در مورد یوگا توضیح داده شده اند، که اکنون برای بررسی در دسترس هستند: "Hatha Yoga Pradipika"، "Gheranta Samhita". علاوه بر این، امروزه نظرات بسیاری از نویسندگان قرن 20 و 21 در قالب کتاب یا مقالات متعدد در اینترنت درباره این اعمال وجود دارد. با این وجود، اکیداً توصیه نمی شود که روش های تصفیه را فقط از منابع مکتوب تسلط دهید. انجام این کار با راهنمایی یک فرد ذیصلاح با تجربه لازم بسیار صحیح و کافی است. و تنها پس از توسعه صحیح یک تکنیک خاص، می توانید هر از گاهی به تنهایی به تمرین آن ادامه دهید.

در طول آماده سازی هر دو طرف برای لقاح، شاتکارما یک جایگزین سالم برای ویتامین های مصنوعی مختلف یا مکمل های غذایی برای حفظ ایمنی و سلامت زن و مرد به طور کلی است. با این حال، باید به خاطر داشت که هدف این سیستم عمدتاً پیشگیری از بیماری ها و بیماری ها است. اگر فردی از قبل مشکلات سلامتی داشته باشد، استفاده از شاتکارما با تعدادی از موارد منع مصرف محدود می شود که قبل از انجام هر یک از این اقدامات پاکسازی باید با آنها آشنا شود.

به نظر می رسد که سیستم شاتکارما به عنوان یک پیشگیری از بیماری های مختلف بدن، اگرچه به ما امکان می دهد بدون دارو و مداخله پزشکی مدرن انجام دهیم، اما همچنان با هدف کار صرفاً با بدن فیزیکی است و ربطی به رشد معنوی ندارد. . با این حال، این به هیچ وجه اینطور نیست. در اینجا باید با مفهومی مانند "apana-vayu" آشنا شویم. بدن انسان متشکل از انرژی هایی با کیفیت و خواص مختلف است که در قسمت های مختلف بدن وجود دارد. آپانا-وایو سنگین ترین و پایین ترین انرژی است که ما را بیش از حد زمینگیر می کند و اجازه نمی دهد آگاهی رشد کند و بالا بیاید. این وایو (انرژی) با سیستم تولید مثل و دفع بدن مرتبط است و بر این اساس همیشه به سمت پایین هدایت می شود. محل آن در بدن ناحیه از ناف تا پا است. با این انرژی است که ما با کمک تمرین های مختلف یوگا در سطوح مختلف کار می کنیم تا انرژی و کیفیت های معنوی خود را بالاتر ببریم. با اعمال ظریف، ما در برابر نیروی جاذبه مقاومت می کنیم، نیرویی که همیشه تلاش می کند تا آگاهی ما را تا سطح ارضای نیازهای اولیه و دریافت لذت های ابتدایی مانند غذای خوشمزه یا مقاربت منظم پایین بیاورد. بسیاری از شاتکارماها بر جریان این انرژی تأثیر می گذارند و این ناحیه را تصفیه می کنند. در نتیجه، دستیابی به نتایج ظریف با تغییر جریان های انرژی و نسبت نسبت آنها در بدن برای تمرین کننده آسان تر می شود. اگر فردی اعتیاد یا اعتیادی داشته باشد (مثلاً عادت های بد)، شاتکارما می تواند وضعیت را به طور قابل توجهی در جهت مثبت تغییر دهد. همچنین، این تکنیک‌ها به بهبود عملکرد بسیاری از سیستم‌های بدن کمک می‌کنند، که در نهایت به زوج‌ها این امکان را می‌دهد تا به لحظه لقاح یک پاک‌کننده کودک در سطحی از بدن و انرژی نزدیک شوند که می‌تواند خود را نشان دهد و هم بر کودک و هم بر زندگی او تأثیر بگذارد. کل خانواده به عنوان یک کل

آساناها

تأثیر آساناها مشابه تأثیر شاتکارما است - این یک مطالعه و یک تغییر کیفی در بدن نه تنها در سطح فیزیکی، بلکه در سطح انرژی است. با این حال، اگر در شاتکارما از ما خواسته می شود که هر از گاهی مجموعه ای از اقدامات کاملاً تعریف شده را انجام دهیم که به طور خاص بر بدن تأثیر می گذارد، در این صورت با آساناها همه چیز دشوارتر است. واقعیت این است که اعمال سیستماتیک تلاش برای انجام تمرینات روی تشک تقریباً همیشه منحصراً توسط سر ما کنترل می شود. هیچ فرآیند بیولوژیکی، مانند مورد استفاده از شاتکارما، به خودی خود رخ نخواهد داد. بنابراین، با انجام منظم آساناها به مدت 1-2 ساعت، آنچه را در یوگا تاپاس و در غرب (در یک نسخه ساده تر) نامیده می شود - قدرت اراده ایجاد می کنیم. ما آگاهانه دچار برخی ناراحتی ها (ریاضت ها) می شویم و از طریق کار با بدن خود را با انرژی پاک می کنیم. در اینجا ما همچنین اغلب با apana-vayu کار می کنیم. بیهوده نیست که سخت ترین موقعیت ها برای تسلط بر مبتدیان معمولاً ژست هایی است که با هدف کار کردن انعطاف پذیری رباط ها و مفاصل پاها انجام می شود. آپانا-وایو است که این ناحیه را در بدن ما به بردگی می کشد.

بنابراین، چرا مهم است که هر دو طرف قبل از بچه دار شدن، به طور منظم آسانا را برای مدتی کم و بیش طولانی تمرین کنند؟ ریاضت های داوطلبانه ای که در کلاس درس متحمل می شویم، و تاپاس هایی که در نتیجه ایجاد می شود، ابزاری موثر و مقرون به صرفه برای اکثر مردم برای کار با آلودگی های کارمایی است. متأسفانه ریتم زندگی که مجبوریم در آن زندگی کنیم به معنای رضایت و آرامش خاطر نیست. سیستمی که ما را احاطه کرده است اغلب عمداً ما را به بی‌ادب‌ترین تخلیه‌های انرژی تحریک می‌کند. اول از همه، این حالت ها شامل تظاهرات منفی چاکرای مولادهارا (اولین چاکرای ریشه) مانند خشم، تحریک پذیری، عصبانیت، حسادت، پرخاشگری است. این تجلی مکرر این حالات است که ناشی از برخی چیزهای کوچک از زندگی روزمره ما در کلان شهرها است که باعث ایجاد لکه های انرژی سیاه در هاله ما - آلودگی کارمایی می شود. ما مطمئناً در آینده باید از طریق سلامت و رفاه خودمان این آلودگی ها را برطرف کنیم و همچنین بر رفاه فرزندانمان تأثیر خواهد گذاشت. S. N. Lazarev می نویسد که در جامعه مدرن غربی مشکل ناباروری بسیار حاد است، به ویژه به دلیل این واقعیت است که بسیاری از والدین بالقوه آینده وجود دارند که یک زندگی اجتماعی معمولی با تمام قوانین و مفاهیم آن دارند و خود را درگیر نمی کنند. لکه های انرژی سیاه. در نتیجه روح کودک نمی تواند از این موانع عبور کند. فقط روح هایی از همان جهان های تاریک می توانند با چنین انرژی هایی تعامل داشته باشند. اگر چنین روحی در یک زن و شوهر مجسم شود، زندگی این خانواده واقعا دشوار و دراماتیک خواهد بود. بنابراین، تلاش برای خود و تغییر انرژی و کارمای خود بسیار سعادتمندتر و کافی خواهد بود.

عقب نشینی

برای بسیاری از ما یافتن انگیزه یا قدرت برای تمرین یوگا در زندگی روزمره بسیار دشوار است. ذهن بداخلاق ما بهانه های مختلفی می آورد تا تمرین را به فردا موکول کند. با این حال، همانطور که یوگی بزرگ میلارپا گفت: "اگر تمرین خود را به فردا موکول کنید، ممکن است ناگهان متوجه شوید که زندگی از بین رفته است." برای یافتن و حفظ همین انگیزه، ما فاقد تجربه غوطه وری فعال در عمل هستیم. اینجاست که عقب نشینی کمک می کند.

عقب نشینی، گوشه گیری موقت فرد، دور شدن از زندگی معمول در جامعه و وقف بیشتر اوقات به شیوه های مختلف خودسازی است. بهتر است برای چنین رویدادی جایی دور از شهر، در طبیعت انتخاب کنید. برای مبتدیان، عقب نشینی گروهی یک گزینه عالی است. این همراهی با افراد همفکر برای مدت معین و اجرای مشترک تمرینات هاتا یوگا، پرانایاما، انواع تمرکز، مانتروپنی و غیره است. چرا این گزینه در مراحل اولیه توسعه موثر خواهد بود؟ معمولاً برای ما بسیار سخت است که خودمان را مجبور به انجام کاری به تنهایی کنیم و اگر باز هم موفق شویم، آستانه صبر ما در عمل بسیار پایین می شود. به محض اینکه این فکر به وجود می آید: "همین است، دیگر نمی توانم تحمل کنم"، عقب نشینی می کنیم. با این حال، هر یک از کسانی که تمرین را در یک گروه انجام می‌دهند، بر محدودیت‌های خود غلبه خواهند کرد، زیرا سایر شرکت‌کنندگان از تلاش خود دست بر نمی‌دارند. بنابراین، جایی که ذهن ما مدت‌ها پیش می‌گفت: «برای امروز کافی است»، در واقع می‌توانیم بسیار فراتر از ایده‌های خود برویم. می توانیم به نتایج بسیار مهم تری برسیم. افراد همفکر همیشه به یکدیگر انگیزه می دهند تا بر محدودیت های خود غلبه کنند.

برای تمرین‌کنندگان با تجربه، گزینه عقب‌نشینی فردی نیز ممکن است مناسب باشد. برای اینکه خود را مجبور کنید هر روز برنامه تمرینی برنامه ریزی شده را دنبال کنید، به یک منبع واقعاً بزرگ تاپاس نیاز دارید. حتی بیشتر از افرادی که زندگی آنها به لطف الگوی شخصی شما و وقف انرژی برای منفعت و توسعه جهان اطراف از نظر کیفی بهبود یافته است، مورد نیاز است.

معمولاً هم ذهن و هم نفس ما که از آسایش و لذت های روزمره محروم هستند، تحمل گذراندن یک عقب نشینی را بسیار دشوار می کنند. اما این دقیقاً بهترین نتیجه چنین رویدادهایی است. عقب نشینی باعث می شود ما بالاتر از خودمان رشد کنیم، خودخواهی ما را به چالش می کشد. عقب‌نشینی‌ها نشان می‌دهند که اگر تلاش کنیم، می‌توانیم خیلی بیشتر از آنچه قبلاً فکر می‌کردیم به دست آوریم. علاوه بر این، چنین تمرکزی از تمرین‌های خودسازی در یک دوره زمانی معین (3 روز، 10 روز، یک ماه و غیره) نتایج را به طور قابل توجهی افزایش می‌دهد، کارمای منفی را می‌سوزاند، الهام‌بخش مطالعات بیشتر می‌شود و کیفیت زندگی را بهبود می‌بخشد. شما و عزیزانتان در نتیجه، شانس جذب یک روح روشن به خانواده خود، که همچنین می خواهد در میان افراد همفکر خود رشد کند، افزایش می یابد.

ورود فرزندی به خانواده که با والدین خود با همان جهان بینی و تکالیف هماهنگ باشد، یکی از عالی ترین حسنات است. چنین کودکی به شما اجازه رشد می دهد و مشکلی ایجاد نمی کند و انرژی و قدرت را از بین نمی برد. و همچنین یک الگوی عالی و شروعی برای رشد معنوی خود به او داده خواهد شد.

سایت باشگاه به طور مرتب در شهرهای مختلف برگزار می شود.
در صورت امکان عضو شوید!

دعوت روح به خانواده.

تعداد کمی از مردم می دانند یا به این واقعیت فکر می کنند که اکنون رقابت بزرگی بین ارواح از عوالم بالا برای حق تولد در این جهان برای بهبود خود وجود دارد. بر این اساس، چنین روح هایی به دنبال خانواده ای مناسب هستند. تجسم در چنین خانواده ای به آنها این امکان را می دهد که وظیفه ای را که برای آن به این دنیا آمده اند - خودسازی و خدمات را به حداکثر برسانند. بنابراین، هنگامی که شما آماده دعوت از چنین روحی هستید، باید این کار را تا حد امکان آگاهانه و محترمانه انجام دهید.

فرصتی بسیار ارزشمند برای بازدید از مکان های خاص قدرت و ایجاد توسل به حوزه های بالاتر وجود در آنها، برای بیان دعوت خود به روحی که از نظر کارمایی با شما مرتبط است. بهترین گزینه مکان های اشباع شده با انرژی ویژه زنانه قدرتمند مادران بزرگ است. به عنوان مثال، لومبینی (نپال)، جایی که ملکه ماها مایا بدون درد، معلم بزرگ بودا شاکیامونی را در پارکی زیر یک درخت بزرگ به دنیا آورد. سنت ها می گویند که خود خدایان از بهشت ​​فرود آمدند و ملکه و پسرش را برای شستن بدن بودا به دریاچه مقدس Manasarovar (تبت) بردند. این دریاچه هم انرژی خاصی دارد. تصادفی نیست که آن را دریاچه آب زنده می نامند. اعتقاد بر این است که زنی که آبهای جادویی آن را لمس می کند، می تواند روح بسیار بالایی - یک بودیساتوا را به این جهان بیاورد. علاوه بر این، Manasarovar محل اقامت پارواتی، همسر خدای بزرگ شیوا، مادر همه چیز است.

همچنین می توانید از تمرین های معنوی مختلف (مراقبه ها، مانتراها) برای بیان دعوت از روح برای آمدن به خانواده خود استفاده کنید. البته تولد فرزندان از نظر کارمایی مشروط است، بنابراین این رویداد نه زودتر و نه دیرتر از زمان مقرر رخ خواهد داد. با این حال، والدین در حالی که روی خودشان کار می کنند، با کارما و تاریکی های خودشان کار می کنند و مسیر روحی را که قرار است به سراغشان بیاید تسهیل می کنند.

در اکتبر 2015، من و شوهرم در باشگاه سایت شرکت کردیم. معروف است که آن نجیب جهان به پیروان تعلیم خود توصیه کرد که از 4 مکان مرتبط با نقاط عطف اصلی راه او در این سیاره بازدید کنند: محل تولد او (لومبینی)، محل روشنگری او (بودگایا). ، محل اولین چرخش چرخ دارما (سرنات)، محل رفتن به پارینیروانا (کوشیناگر). ملکه ماها مایا شاهزاده سیذارتا را در لومبینی، که امروز قلمرو نپال است، در پارکی زیر درختی بزرگ و پهناور به دنیا آورد. این درخت مورد احترام همه مردم محلی و زائران کشورهای مختلف است. در این مکان قدرت، روحی را به خانواده خود دعوت کردم که دوست دارد برای پیشرفت خود و توسعه دنیای اطراف در دنیای مردم تجسم یابد. ظاهراً، به لطف زیارت کامل و قدرت این مکان، پر از انرژی مادری جهانی، ارتباطات کارمایی بسیار سریع ایجاد شد. و بنابراین سال بعد، در سفر زیارتی بعدی به تبت کوهستانی زیبا، من قبلاً در ماه هفتم بارداری رفتم.
الکساندرا اشتوکاتوروا، معلم یوگا، مادر لئونید.

"حدود یک سال قبل از لقاح، من و شوهرم A. V. Trekhlebova را ملاقات کردیم، پس از آن به گیاهخواری روی آوردیم و شروع به تمرین یوگا کردیم. ما به یک تور زیارتی رفتیم، در سمینار اولگا وربا شرکت کردیم، پس از آن مشخص شد که کجا و چگونه زایمان خواهیم کرد. و بعد از اینکه دوره یوگا پری ناتال اولگا وربا را به پایان رساندم، نیت ما فقط تقویت شد. ایمان قوی با نیروی خود، به کمک یک دایه و نیروهای الهی وجود داشت.
جولیا تروفیموویچ، معلم یوگا پری ناتال و یوگا آبی، مادر داریانا.

"چندی پیش من یک تجربه فوق العاده مهم به دست آوردم - تجربه آوردن یک روح جدید به این جهان! وقتی باردار شدم، معلوم شد که من ناخودآگاه چندین سال قبل از شروع آن شروع به آماده شدن برای این رویداد کردم. جالب اینجاست که از همان لحظه ای که می خواستم مادر شوم و صادقانه بگویم، مادربزرگ تعداد زیادی از نوه ها، یوگا و به طور کلی رشد معنوی در زندگی من ظاهر شد. و هنگامی که بارداری فرا رسید، مشخص شد که چرا بسیاری از افراد شایسته معتقدند که کلید موفقیت آمیز بودن بارداری و زایمان، آماده سازی بدن برای لقاح است، یعنی مدت ها قبل از خود بارداری. در حین تمرین یوگا، من به طور منظم روش های پاکسازی مختلفی انجام می دادم: شاتکارما و کریا، به عنوان مثال، نتتی، شانکاپراکشالانا، کونجالا، ناولی، آگنیسارا کریا، روزه می گرفتم، برهماچاریا را مشاهده می کردم. علاوه بر این، آساناها را تمرین می کردم، به استراحتگاه می رفتم، سعی می کردم تا حد امکان زمان خود را در مکان های تمیز و پرانرژی بگذرانم. همه اینها به مرتب کردن خود، رساندن بدن به حالت تمیز و البته به راحتی زایمان کمک کرد.
واروارا گاگارینا، معلم یوگا، مادر یوری.

چقدر شعور متعالی و پرشور انسانی در مفهوم رشد معنوی قرار می گیرد. و آدمی با چه نشاطی می تواند در اوج روح به رویا بپردازد...

اما، به عنوان یک قاعده، حقیقت خشن زندگی بسیار بزرگتر و "دنیوی" است. او به دو دسته خوب - بد، خوب - شر تقسیم نمی شود و آنها را به طور کل نگر به عنوان یک تجربه ارزشمند در نظر می گیرد.

تقریباً همیشه پشت جستجوی توسعه معنوی مشکلات حل نشده شخصی وجود دارد.: سلامتی، مشکلات روانی- عاطفی در خانواده، گسست روابط، سوء تفاهم ابتدایی و تفاوت در جهان بینی، ارزش ها، جستجوی زندگی. این امر به ویژه در ناامیدی های عشقی که به عنوان نوعی کاتالیزور برای تغییر عمل می کند "قابل توجه" است.

حلقه اول رشد معنوی

بهترین رشد معنوی زمانی است که در نزدیکترین محیط خود فضایی از عشق - خرد ایجاد کنید - اولین دایره: معشوق / معشوق و.

در غیر این صورت، فرار به سوی آزادی تنها یک بردگی حتی بزرگتر از روح است که به دلیل عدم تمایل شخصیت به تغییر و دگرگونی روابط در اولین و اصلی ترین دایره ارتباطات زندگی شما بسته شده است.

بدون درک آنچه باید از ارتباط نزدیک با والدین خود و بعداً با فرزندان خود بیاموزید، به سختی می توانید واقعاً از نظر روحی رشد کنید.

در این مورد، با طبقه‌بندی خود به عنوان یک مشتاق «بسیار معنوی» یا «پیشرفته»، در عمل فقط شخصیت خود را گرامی می‌دارید و آن را پرورش می‌دهید.

"و عوضی حساس با چه ماهرانه ای می تواند برای تکه ای از روح دعا کند، زمانی که از داشتن یک تکه از بدنش محروم می شود" - فردریش نیچه.

بنابراین، معلوم می شود که مشکلات شخصی مکانیسمی است، محرکی برای راه اندازی موجی از جستجوی معنوی.

و در اینجا شخصیت هدف واقعی خود را "توجیه" می کند - با آزمون و خطا، که مفهوم ظرفیتی تجربه نامیده می شود، از طریق باز شدن دریچه های روح به روح دست می یابد.

بنابراین احساسات و عواطف، قراردادهای برنامه های ذهنی را که شامل انتظارات خاصی است، از بین می برد، به طوری که بوته زندگی می تواند تیغه شخصیت را معتدل کند و تیغه حساس آن را تیز کند.

و وقت آن است که خطوط فوق العاده بوریس پاسترناک را به خاطر بسپاریم:

مثل نقاط نازک
فوراً پا نگذار
بنابراین در آستانه سال ها و مشکلات
راه رسیدن به خورشید سخت است...

این سخنان برنده نوبل را می توان در رابطه با هر تحول معنوی در نظر گرفت، زیرا خورشید نماد روح است.

همانطور که رع گفت، در قانون یک، شخص ترکیبی از ذهن / بدن / روح است، بنابراین، نقاط نازک، به قیاس، ذهن ما هستند و لبه سال ها و مشکلات بدن ما هستند.

به عبارت دیگر، تا زمانی که ذهن خود را به عنوان رله امیال نفس مهار نکنید، بدن رنج خواهد برد و اتحاد با روح همیشه ناقص خواهد بود.

همچنین، اگر یاد نگیرید بدون ایجاد دانش مستقیم و هدفمند از ذهن به بدن خود گوش دهید، همیشه ناهماهنگی در احساسات و ادراک از خود وجود خواهد داشت. از این رو اهمیت دنبال کردن احساسات بدنی از طریق سیستم های بازنمایی یا اندام های حسی و رشد یا تکامل آنها می باشد.

درباره تفاوت های رشد معنوی از رشد شخصی

تفاوت اصلی بین رشد معنوی و رشد شخصی هدف نهایی است..

در مورد اول، این ادغام تدریجی و هدفمند با روح و رواناز طریق مدیریت و کنترل هوشمند، از طریق تجربه شخصی.

خودسازی عبارت است از افزایش ارتعاشات به سطح بالاتر، پالایش همه احساسات و هادی های فیزیکی - مراکز، کانال های بدن، سیستم عصبی و "حسگرهای" حسی آن - احساسات و ادراکات.

در زمان پیدایش حیات بر روی زمین، برای حفظ ارتباط نزدیک با سیاره، برعکس، لازم بود که سطح ارتعاش خود را پایین بیاوریم، یا به عبارت دیگر، خود را زمین گیر کنیم. اکنون با توجه به اینکه زمین فعالیت ارتعاشی خود را افزایش می دهد، با عبور از آن، نیاز است که من و شما ریتم آن را کوک کنیم و دنبال کنیم.

این وظیفه کلیدی رشد معنوی است که به شما امکان می دهد تمام جریان های انرژی را هماهنگ کنید و به سطح کیفی جدیدی از رشد و پیشرفت خود برسید.

بهبود خود- این بهبود شخصی در جهت بهبود کیفیت زندگی، کنترل آگاهانه و مدیریت فرآیندهای آن با درک نقش خود و.

خودسازی کوششی آگاهانه برای هماهنگ کردن نیازهای فرد و ترجیحات روحی و نیز آشکار ساختن پتانسیل نامحدود در اجرای خلاقانه سرنوشت و پیروی از ندای قلبی پر از عشق است.

ابزارهایی برای رشد شخصی و معنوی

تفاسیر مختلفی در توصیف ابزارهایی وجود دارد که پیشرفت در مسیر خودسازی، رشد معنوی و تحول فرد را تضمین می کند. در میان این تنوع به طور کلی به رسمیت شناخته شده و بحث برانگیز، عمده و فرعی، پیوندهای معنوی مهم و ضروری:

  • مهمترین "ابزار" و نیروی محرکه رشد معنوی، زیرا انسان را به خارق العاده ترین دستاوردها و شاهکارها الهام می بخشد و خالق را در او بیدار می کند و بهترین جنبه های شخصیت و روح را آشکار می کند.
  • خواندن معنوی -بررسی متون مقدس، رسائل دینی، خزانه‌های حکمت بی‌عصر، آثار فلسفی و روان‌شناختی گذشته و حال، تحقیق در زمینه . یا انسان شناسیعلمی است که برای ترکیب دانش کامل، واقعی و واقعی درباره وجود معقول و هماهنگ یک شخص در سه جهان طراحی شده است: جسمی، ذهنی و معنوی.
  • دعاها -تهذیب فطرت جسمانی همراه با آرامش عاطفه، افراط در فیض و التیام زخم های روحی و بیماری های جسمی. مخصوصاً دعاها - مدیتیشن های فردی، بلکه جمعی برای کمک / شفای افراد دیگر قدرتمند هستند.
  • فراخوان یا احکام- علم کلام گفتاری خدا، با هدف روی آوردن به معلمان، اساتید معراج و سایر نیروهای نورانی نور و آگاهی مسیح برای دریافت راهنمایی، لذت بردن از خرد، و به دست آوردن یکپارچگی.
  • اعمال معنوی -با هدف توسعه فرهنگ فکر و بدن، کنترل احساسات، هماهنگ کردن فضای بیرونی و درونی یا جهان کوچک و کلان.
  • هنر انتقال حسی و متمرکز ذهنی انرژی عشق از طریق پذیرش صحیح، حفظ و تبدیل آن در یک وحدت هماهنگ از اضداد.
  • تمرینات تنفسی -تسلط بر ریتم تنفس خود برای حل مشکلات سلامتی، و همچنین کاوش در تجربیات فراشخصی، مانند تولد دوبارهو تنفس هولوتروپیک،(تنفس یوگی با تأخیر)، تکنیک های تبتی تنفس آرام و اجباری، چیگونگ و تمرین های دیگر.
  • تمرین رویای شفافاستفاده از خواب برای برقراری ارتباط با سایر قطعات روح و تجربه فراتر از آگاهی روزانه.
  • ایجاد -موسیقیایی، هنری، شاعرانه، بسیار حرفه ای و یکپارچه، ریتم کمال را زنده می کند.
  • هنر رقص،برای مثال، ذکر معنوی صوفیان یا رقص کندالینی، همراه با سبک‌ها و گرایش‌های معروف رقص، احساسات لطیف بدن را با لذت حرکت و ریتم، زیبایی و ظرافت ترکیب می‌کند.
  • دنبال علاقه خوددر تمام زمینه های زندگی - عشق، خلاقیت، کار، سرگرمی ها، به فرد اجازه می دهد تا یک خالق تمام عیار خود باشد.

این ابزارها روش ها و راه های جامع رشد شخصی و معنوی نیستند.

با انجام هر یک از اعمال خود، حتی معمولی ترین و روزمره، با عشق، مسئولانه و با احساس شادی، علاقه واقعی، اشتیاق، با میل به بهترین اجرا ممکن، بدون در نظر گرفتن سن، مذهب و مذهب به پیشرفت خود کمک می کنید. موقعیت اجتماعی.

همانطور که یک حکیم هندی زمانی گفت: "وقتی کاری انجام می دهید، به چیزی جز آن فکر نکنید. آن را به عنوان برترین دعا قرار ده و در حالی که آن را انجام می دهی، تمام زندگی خود را وقف آن کن.»

هر فردی راه خود را برای خودشناسی و خودسازی معنوی دارد.

برای برخی، بالا رفتن آهسته از پله ها به سمت پورتال دانش است.

برخی دیگر از نظر درک، حرکتی آسان تر در راه دارند، بدون توقف طولانی.

و برای کسی، یک حالت ذهنی روشن و روشن تقریباً بلافاصله ایجاد می شود، زمانی که شخصیت فرد شروع به گوش دادن به روح خود می کند و اسرار روح را درک می کند و به آنها گوش می دهد.

برای رسیدن به مقصد نهایی سفر معنوی خود عجله نکنید، زیرا به سادگی وجود ندارد.فقط توقف های لازم برای استراحت و تعیین مسیر بعدی وجود دارد.

فقط از آزادی انتخاب و احساس شادی از خود لذت ببرید که همیشه وجود دارد وقتی که به طور پیوسته به دنبال علایق و اهداف زندگی خود بدون انتظارات و پشیمانی خاص هستید.

و اجازه دهید تجربه شخصی منحصر به فرد شما فوق العاده ترین و منحصر به فرد ترین ممکن باشد.

و بااستفاده از این مقاله یا تکه های تک تک آن فقط با یک لینک نمایه شده به نویسنده و سایت مجاز است:

ما در مورد این واقعیت صحبت کردیم که برای خودسازی یک فرد، خلاص شدن از استانداردهای کلیشه ای تفکر بسیار مهم است. بیایید به الگوهایی درباره معنویت انسان بپردازیم. ما معمولاً معنویت خود یا شخص دیگری را چگونه ارزیابی می کنیم: من که یک فرد بسیار معنوی هستم، زیرا مرتباً به کلیسا می روم، طبق قوانین خدا زندگی می کنم، صدقه می دهم، به فقرا کمک می کنم، من شخص دیگری را نمی گیرم، من انجام نمی دهم. به کسی حسادت نکن چرا من در زندگی ام این همه گرفتاری دارم، پول ندارم، خانواده ام با هم کنار نمی آیند، هیچکس مرا نمی فهمد و از من تشکر می کند که تمام وجودم را به آنها، به اقوام و دوستانم دادم و آنها همه خوشحال نیستند بیچاره من، من در زندگی خوش شانس نیستم، به کلیسا می روم، از خدا کمک می خواهم. ما اینگونه فکر می کنیم، زیرا از کودکی به ما آموختند که باید طبق قوانین خدا زندگی کنیم، اما به ما یاد ندادند که چگونه آنها را درک کنیم. در زمان اتحاد جماهیر شوروی، ما با شعار "اول به وطن فکر کن و بعد به خودت فکر کن" بزرگ شدیم، اگر دانش آموز خوبی هستید، بعد از کلاس بروید و به همکلاسی خود کمک کنید که نمی خواهد درس بخواند و به همین دلیل فریب می خورد، اما شما باید به او کمک کرد تا در مسیر درست قرار گیرد. در تولید هم همینطور بود. پس از تجدید ساختار، اوضاع بدتر شد. سیستم قدیمی خراب شد، اما سیستم جدید ساخته نشد. مردم گیج شده بودند، زمین زیر پای خود را گم کردند. برای زندگی در شرایط جدید لازم بود جهان بینی آنها تغییر کند. یک نفر موفق شد، و او جای خود را در یک زندگی جدید پیدا کرد، که یک سوال دیگر است، اما یک نفر بدون هیچ چیز باقی ماند. چگونه می توانم با تحصیلات عالی به ماشین ظرفشویی بروم! هرگز! من ترجیح می دهم گرسنگی بکشم، بگذار همه شرمنده شوند. همینطور بود. چگونه می توان معنویت یک فرد را در شرایط جدید ارزیابی کرد؟ همه و همه به کلیسا رفتند. راهزنان، پس از یک سورتی دیگر، نزد کشیش می روند، اعتراف می کنند، آنها برای صدقه پول می دهند، خدا آنها را می بخشد. و به زندگی خود ادامه می دهند، آرام و مطمئن هستند که همیشه حق با آنهاست. اما می دانید که از همه جالب تر است، آنها بدون مشکل زندگی می کنند تا زمانی که احساس گناه نسبت به اعمال خود یا ترحم نسبت به کسانی که به نوعی به آنها آسیب رسانده اند یا به رفیق هم رزم خود حسادت می کنند. این فقط یک نمونه از قانون جذب است. همانطور که فکر می کنم، زندگی می کنم. قوانین جهان تغییر ناپذیرند.

حالا بیایید در مورد قوانین خدا صحبت کنیم. اگر هر فرد بر اساس این قوانین زندگی می کرد، زندگی بهشتی روی زمین پدید می آمد. نه جنگ، نه نفرت و نه دشمنی وجود خواهد داشت. آیا می توانید چنین زندگی ای را تصور کنید؟ آیا دوست دارید در چنین دنیایی زندگی کنید؟ من از اوایل کودکی در مورد این خواب می دیدم و در تمام عمرم سعی کردم طبق این قوانین زندگی کنم، اگرچه تعبیر من با کلیسا متفاوت است.

به ترتیب بریم

در اولین فرمان عهد عتیق آمده است: من یهوه خدای تو هستم و هیچ خدایی جز من نیست.»آری، تنها یک خدا وجود دارد. اما مذاهب مختلفی وجود دارد و شما فقط باید یاد بگیرید که حق هر مردمی را برای انتخاب دین خود بپذیرید. اگر فردی ایمان متفاوتی دارد یا بر اساس سناریوی دیگری فکر می کند و زندگی می کند، به این معنا نیست که او دشمن است و باید از او متنفر باشید، سعی کنید اصول زندگی و سبک فکری خود را به او تحمیل کنید. یک شخص بسیار معنوی به این حقیقت ساده پی می برد و روحش پر از عشق به همه چیز می شود. خداوند در روح هر فرد زندگی می کند.

فرمان دوم برای خود بت و هیچ تصویری خلق نکنید. آنها را نپرستید و به آنها خدمت نکنید».درک این نکته مهم است که در اینجا هیچ اشکالی وجود ندارد که به انواع طلسم ها، پیش بینی ها و فال گیری اعتقاد داشته باشیم. این منافاتی با اعتقاد به خدای واحد ندارد. هر کس مختار است که به چه چیزی اعتقاد داشته باشد. حالا هیچ کس شک نمی کند که روشن بینان، روان شناسان، شفا دهنده هایی هستند که واقعاً این توانایی ها را دارند و همه اینها از جانب خداست. اربابان عروج شده، فرشتگان، فرشتگان نگهبان و سایر قدرت های برتر توسط خداوند به انسان داده شده اند. در مواقع سخت با ایمان و عشق از آنها کمک بخواهید و آنها به شما کمک خواهند کرد. درست است. از آن گذشتم. برای خود بت نسازید - این هشداری است که شخص پول یا اشتیاق دیگر زمینی را خدای خود نمی کند و آنها را پرستش نمی کند و فراموش می کند که او یک موجود روحانی است. حق داشتن زندگی غنی و شاد از بدو تولد به همه ما داده شده است و آرزوی ثروتمند شدن و حرکت آگاهانه به سوی هدف خود و به نفع دنیاست، نه گناه، بلکه یک نعمت.

فرمان سوم نام خداوند خدا را بیهوده نبرید.»

این فرمان به نظر من می گوید که ذکر نام خداوند خدا بدون محبت و احترام لازم نیست.

فرمان چهارم «روز سبت را به خاطر بسپار و به آن احترام بگذار: شش روز کار کن، به کار خود برو و روز هفتم، شنبه را به خداوند خدای خود اختصاص ده».

این فرمان به انسان یادآوری می کند که به خود و بدنش استراحت دهد. این می تواند هر روز از هفته باشد، به عنوان مثال، زمانی که روز تعطیل در محل کار است. در این روز، باید به خود فرصت دهید تا آغاز الهی خود را احساس کنید، خود را ناز و نوازش کنید، این روز را به خود، عزیزانتان اختصاص دهید، استراحت کنید و فقط آنچه را که دلتان می خواهد انجام دهید. با این کار خدا را در خود خشنود خواهی کرد و خداوند خدای خود را خدمت خواهی کرد.

این چهار فرمان برای بندگی خدا اختصاص دارد.

خواه خود شخص به وجود خدا اعتقاد داشته باشد یا نداشته باشد، زندگی او طبق سناریویی می گذرد که او از میان فضای گزینه های موجود برای تحقق اهدافی که روحش به این دنیا آمده انتخاب می کند. گزینه های زیادی برای اجرا وجود دارد، اما از آنجایی که خداوند به انسان آزادی انتخاب داده است، زندگی همیشه به بهترین شکل پیش نمی رود. خودسازی معنوی به فرد کمک می کند تا مسیر زندگی خود را تعیین کند. شخص شروع به شنیدن زمزمه آرام روح خود می کند، تفکر خود را مطابق با قوانین جهان بازسازی می کند و زندگی او شروع به تغییر برای بهتر شدن می کند. این مسیر به سوی خودتان طولانی است، گاهی اوقات دردناک، اما احساس لذتی که پس از هر قدم برداشتن در مسیر خودسازی به دست می آورید، با کلمات قابل توصیف نیست، این حالت احساس شادی است وقتی می خواهید آواز بخوانید و برقصید. بدون هیچ دلیلی، انرژی سرشار خود را با همه به اشتراک بگذارید و تمام دنیا را دوست داشته باشید. در چنین لحظاتی خداوند لطف خود را بر شما جاری می کند و با شما شادی می کند. همه ما برای خوشبختی به دنیا آمده ایم، فقط باید روی اشتباهات کار کنید، اگر چیزی در زندگی آنطور که می خواهید پیش نرفت و نگرش خود را نسبت به خود و دنیای اطراف خود تغییر دهید. برای این شما نیاز دارید:

  1. به خودتان اجازه دهید خودتان باشید و به دیگران اجازه دهید متفاوت باشند.
  2. به توانایی های خود ایمان داشته باشید و اجازه ندهید کسی شما را دستکاری کند.
  3. از شر احساس گناه خلاص شوید.
  4. روی چیزهای مثبت زندگی تمرکز کنید.
  5. هیچ کس را برای مشکلات خود سرزنش نکنید.
  6. مسئولیت تصمیم گیری خود را بپذیرید.
  7. هر لحظه از زندگی خود را آگاهانه زندگی کنید، یعنی. نه دیروز و نه فردا، بلکه اکنون. افکار شما در لحظه حال وقایعی را که در آینده برای شما اتفاق می افتد شکل می دهد. قانون جذب را فراموش نکنید.
  8. یک حقیقت ساده را درک کنید - شما به کسی مدیون نیستید و هیچ کس به شما مدیون نیست. هر آدمی باید زندگی خودش را بکند. لازم نیست حتی از روی عشق زیاد، مشکلات دیگری را به عهده بگیرید و به جای او تصمیم بگیرید. این به نفع شما یا مراقب شما نیست.

اکنون در اینترنت آموزش ها و سمینارهای زیادی با موضوع خودسازی وجود دارد، اما برای تصمیم گیری عجله نکنید و به سمت اولین آموزش پولی که می آید بروید. به یاد داشته باشید، تا زمانی که آماده ایجاد تغییرات در زندگی خود نباشید، هیچ کس به شما کمک نمی کند. برای شروع، به عنوان مثال، کتاب انتقال واقعیت اثر وادیم زلاند و کتاب بیداری معنوی به زندگی جدید جوزف مورفی را بخوانید. اگر پس از آن موجی از انرژی و تمایل به حرکت بیشتر در مسیر خودسازی معنوی و شخصی احساس کردید، پیش بروید.

در مطلب بعدی در مورد احکامی صحبت خواهیم کرد که رعایت نکردن آنها گناه کبیره محسوب می شود. بعدا می بینمت.

بهبود خودفرآیند آگاهانه تغییر یک فرد است که با هدف دستیابی به هماهنگی روح و بدن انجام می شود. این یک کار مداوم بر روی خود در طول زندگی آگاهانه است.

امروز چیزهایی را به شما خواهم گفت که ممکن است بلافاصله متوجه آن نشوید. خیلی سخت و سخت خواهد بود، اما حقیقت دارد. شاید نخواهی باورش کنی و پرده ات را بالا بیاوری یا حتی مرا دیوانه بدانی، اما هنوز باید این کار را بکنم...

در واقع، اکثریت قریب به اتفاق افرادی که علاقه مند به خودسازی و خودسازی هستند در حال انجام کارهای مزخرف هستند. همه این مقالات، کتاب ها، ویدئوها، تئوری ها و عملکردها در مورد خودسازی یک مزخرف مطلق است.

انسان موجودی است خودبسنده. در واقع، ما هیچ نیازی به مصرف آب و غذا نداریم، بدن کامل و ارگانیسم بیولوژیکی ایده آل ما هر آنچه را که نیاز دارد به تنهایی تولید می کند. بدن ما قادر به بازسازی بافت ها و اندام ها است که توسط دانشمندان ثابت شده است. ما هیچ نیازی به وسایل نقلیه مادی (ماشین، قطار و ...) نداریم، زیرا انسان می تواند بدن خود را در فضا حرکت دهد و در نقطه مورد نظر مادی کند. این مکانیسم طبیعی ذاتی ماست. ما هیچ نیازی به اینترنت، تلویزیون، رسانه های جمعی، اسکایپ و سایر وسایل ارتباطی و ارتباطی نداریم، زیرا انتقال و دریافت هرگونه اطلاعات در مورد هر چیزی از حوزه عمومی بدون کلام و اشاره، مکانیسم ذاتی طبیعی ما نیز هست. علاوه بر این، کیفیت این اطلاعات بسیار دقیق تر و قابل توجه تر از هر چیزی است که می توان از جایگزین های ساخته شده توسط انسان آموخت.

همه اینها کارکردهای اصیل فطری و افسوس انسانی است که در بشریت تنزل یافته و از مردم پنهان مانده بود. آنها با به اصطلاح "ساختگی" جایگزین شدند. مردم فراموش کرده اند که چه کسانی هستند. ما تحقیر شده ایم، همه ما فریب خورده ایم و فریب خورده ایم، در تمام این مدت به ما دروغ گفته اند.

همه مفاهیم اشتباه است. هر چیزی که در اطراف اتفاق می افتد یک دروغ آشکار است.

برای اینکه خودسازی و خودسازی آغاز شود، ابتدا باید روند تخریب را متوقف کنید، مراحل لازم برای پاکسازی ذهن و بدن را طی کنید تا به «نقطه شروع» خود بازگردید و فقط با ذهنی پاک. و بدن، می توانید روند خودسازی را آغاز کنید.

من فرآیند تخریب را چه می نامم؟

روند انحطاط تمام چیزی است که اکنون برای شما اتفاق می افتد. شما در "سیستم" هستید، آزاد نیستید و چاره ای ندارید. فیلم «ماتریکس» چیزی است که در جایی بیرون، در تخیل اتفاق نمی افتد، بلکه در حال حاضر در واقعیت کنونی ما اتفاق می افتد. شما از همان ابتدا فریب خوردید، به شما گفتند که برای زندگی باید غذا بخورید و آب بنوشید. به شما گفته شد که ناقص هستید و مستعد ابتلا به بیماری هستید، بنابراین باید تحت درمان قرار بگیرید و داروهایی مصرف کنید که در واقع بدن شما را از بین می برد و آن را بیشتر بیمار می کند. به شما گفته شد که باید مطیع باشید، آرام باشید، "سر خود را پایین نگه دارید". ادیان برای شما اختراع شده اند تا کنترل جمعیت را آسان تر کنید ("دعا کنید، بخواهید، غر نزنید، خود را فروتن کنید...").

همه اینها فقط برای یک هدف - برای اینکه شما را آزاد نکنید.

باید با افراد آزاد و کامل مذاکره کرد، آنها را نمی توان کنترل و دستکاری کرد، آنها تمام حقیقت را می بینند. سیستما نیازی به افراد آزاد ندارد. برای "سیستم" به عناصر مطیع و یکپارچه نیاز دارید که مدیریت آنها آسان باشد. و چگونه آن را انجام دهیم؟ خیلی ساده، باید کاری کنید که آنها باور کنند که درمانده، نیاز به راهنمایی، وابسته به همه چیز و گناهکار هستند.

ساده ترین راه تبدیل مردم به مصرف کننده بود. بله، اینگونه بود که ما از پدیدآورندگان و پدیدآورندگان به مصرف کننده تبدیل شدیم. ما به غذا معتاد شده ایم. اگر کسی نداند، غذا قوی ترین داروی جهان است، آنقدر قوی است که تمام داروهای شیمیایی که می شناسید در مقایسه با آن "حرف بچه" به نظر می رسند. ترس از زندگی بدون غذا اکنون با مرگ برابر است.

اطلاعات نیز یکی از اهرم های دستکاری است. شما مجبور به مصرف اطلاعات شده اید. تماشای بی پایان تلویزیون، گشت و گذار در اینترنت، گوش دادن، خواندن و حفظ کردن همه چیز. چرا، حدس نمی زنید؟

اطلاعات لازم است تا دائماً شما را زامبی کند، تا شما را در وضعیتی نزدیک به ناخودآگاه نگه دارد. از طریق تمام اطلاعاتی که به داخل سرازیر می شود، مخفیانه به شما گفته می شود که چه کاری انجام دهید، چگونه رفتار کنید، کجا بروید، چگونه زندگی کنید.

آیا فکر می کنید افکار، اهداف، ایده ها، خواسته های شما متعلق به شما هستند؟ همه اینها اجباری است. و جایی در اعماق روحت متوجه می شوی که الان در مورد چه چیزی صحبت می کنم، زیرا می دانی که اینطور است، اما رسیدن روح شما به ذهن زامبی بسیار دشوار است.

همه اینها یک بازی جهانی است که شما در آن چهره هستید. مجسمه نمی تواند از بالا به بازی نگاه کند، زیرا در خود بازی است و فقط هواپیما را می بیند. هر جا که او منتقل شود، به آنجا خواهد رفت. چه نقشی به او محول شده، اینگونه بازی خواهد کرد. و برای دیدن همه چیزهایی که واقعاً اتفاق می افتد، باید بازیکنی باشید که بازی را از بالا می بیند، یعنی. خارج از بازی است

و برای اینکه از بازی خارج شوید باید این توهم را از خود دور کنید، خود را از این همه زباله پاک کنید و به حالت طبیعی اولیه خود که در بالا به آن اشاره کردم بازگردید. تنها در این صورت است که خودسازی آغاز خواهد شد.

این مشکل توسط جامعه تشدید می شود، که حتی کسانی را که ناامیدانه در تلاش برای بیرون آمدن به این باتلاق هستند، می کشاند. ببینید اگر یک عدد خیار تازه را در ظرف خیار شور بریزید، دیر یا زود آن هم شور می شود.

اما افرادی در جهان هستند که توانسته اند از ماتریکس فرار کنند. تعداد آنها کم است و "خروج" آنها با دور ریختن این همه دروغ و پوسته هایی که به ما تحمیل شده بود، لایه به لایه طولانی شد.

همه مردم می خواهند هدف خود را بدانند، اما با حضور در "سیستم"، شما تنها یک هدف خواهید داشت - هدفی که برای "سیستم" مفید خواهد بود. شما تنها زمانی می توانید هدف واقعی خود را بدانید که آزاد باشید. کائنات به شما خواهد گفت که چه کاری انجام دهید، اما ممکن است آن را دوست نداشته باشید، زیرا این کار مستلزم خدمت به استعدادها و توانایی های خود به نفع دیگران است و این تنها در صورتی امکان پذیر است که شما قادر به "عشق بی قید و شرط" باشید.

خودسازی حرفه ای

یک "چرند" دیگر. مهارت‌های حرفه‌ای شما فقط می‌تواند تا مرحله‌ای که مجاز به آن هستید توسعه یابد، فقط به اندازه‌ای که اقدامات لازم را در "سیستم" انجام دهید. به محض اینکه بخواهید کمی بیشتر توسعه دهید، بلافاصله "شیر آب را ببندید".

اکنون موضوع رشد شخصی و خودسازی به شدت مد شده است. همه در مورد رشد توانایی های فکری و جسمی صحبت می کنند.

از چه نوع توسعه ای صحبت می کنیم؟ تنها چیزی که واقعاً به آن نیاز داریم این است که به یاد داشته باشیم واقعاً چه کسی هستیم!

چه چیزی به شما پیشنهاد می شود؟ و جایگزین دیگری برای منحرف کردن توجه شما از چیزهای ضروری به چیزهای بیهوده و کوچک پیشنهاد می شود.

خودسازی معنوی

در دنیای مدرن، مفهوم خودسازی معنوی به شدت تحریف شده است. همانطور که گفتم، همه مفاهیم اشتباه است. دانش واقعی واقعی از جوهر چیزها و ماهیت آن در سطح نهفته است. ذهن برتر هر روز سعی می کند به ما نفوذ کند و نشانه ها را نشان دهد، اما ما قادر به دیدن آنها نیستیم، زیرا ذهن ما بسته است.

مردم به خدا توکل می کنند: «خدا کمک می کند»، «باید از خدا بخواهیم»، «باید به خدا دعا کنیم». این چیزی نیست جز حذف مسئولیت زندگی شما و انتقال آن به قدرت های برتر. معنویت ایمان به خدا نیست. همه ادیان جهان هیچ ارتباطی با خودسازی معنوی ندارند. همه ادیان بزرگترین فریب هستند که ایده اصلی آن کنترل توده های مردم است. با کمک دین می توان انسان را بنده ای مطیع ساخت که نماز بخواند، احکام را رعایت کند، تسلیم باشد و اگر کسی با او موافق نیست، به مخالفان حمله کند و او را به کفر متهم کند. هنوز هم همان "سیستم" ایده آل است که از آزادی میل مردم و حمله برای نگه داشتن همه بردگان در بسته محافظت می کند.

حقیقت جایی نیست که همه به دنبال آن باشند.

حقیقت جایی نیست که همه به دنبال آن باشند. رشد معنوی یک کار روزانه بر روی خود است. این یک کار سخت ساعتی در تلاش برای "به یاد آوردن خود" است. این نابودی نفس شما، تمام مفاهیم و کلیشه ها، ترس از مرگ و فوبیا است. این جنگی است برای آزادی شما نه تنها با جامعه، بلکه با خودتان. و این به هیچ وجه یک فرآیند آسان و بیهوده نیست. این یک درد روزانه است، چه جسمی و چه روحی. هر دقیقه با خواسته های تحمیلی پست خود مبارزه کنند. و این راه بسیار دشواری است... راه آزادی تو!

برای کسانی که در قلب خود حداقل چیزی به این اطلاعات پاسخ داده اند، پیشنهاد می کنم این ویدیو را تماشا کنند:


نظرات خود را در زیر بنویسید

به نظر می رسد سؤال ساده ای باشد، اما پاسخ به آن بسته به مکتب معنوی پاسخ دهنده و سطح معنوی او متفاوت خواهد بود. اما در این واقعیت که رشد معنوی واقعی مانع خواهد شد، تمام آموزه های شناخته شده من با این موافق هستند.

بیایید به واقعیت ها بپردازیم. همه آموزه های بزرگ رشد معنوی دوره ای از آزار و اذیت شدید پیروان خود را تجربه کردند. بودیسم، کنفوسیوس، مسیحیت - داستان های آزار و اذیت آنها توسط مقامات کشورهایی که این آموزه ها در آنها گسترش یافته است، به خوبی شناخته شده است.

حتی اگر یک نفر تصمیم بگیرد که در مسیر خودسازی معنوی قدم بگذارد، دنیای اطراف او به هر طریق ممکن دخالت خواهد کرد. با این، بسیاری مواجه شدند. و هنگامی که چنین تعداد زیادی از مردم آرزوی کمال معنوی دارند، همانطور که در زمان شکل گیری این آموزه های معنوی بود، آنگاه موانع شخصیت جهانی پیدا کردند.

مدیتیشن فالون گونگ. خودسازی معنوی

تزکیه و آزار معنوی

زمانی که آنها سعی کردند مسیحیت را در امپراتوری روم نابود کنند، رومیان نه تنها همه مسیحیان شناسایی شده را کشتند، بلکه به آنها حق انتخاب دادند. برای اینکه یک مسیحی از مرگ بپرهیزد، کافی بود برای یک بت قربانی کند. بنابراین او از ایمان خود دست کشید.

این چیزی فراتر از روش مبارزه ایدئولوژیک است. به هر حال، اگر درک اصول معنوی بالاتر نباشد، خودسازی معنوی چیست؟ اما درک به تنهایی کافی نیست، آنها نیز باید تأیید شوند - یعنی. مطابق با آنها عمل کند.

بنابراین، در یک دوره سرکوب و فشار زیاد از بیرون، ارتقاء سطح معنوی بسیار آسان تر از مثال زدن مسیحیت است، زمانی که در روم دین دولتی شد و مسیحی بودن نه تنها امن، بلکه بسیار هم شد. مطلوب

در مورد وضعیت فالون گونگ، از سال 1999 در چین ادامه دارد. از بسیاری جهات، وضعیت آنجا شبیه به آزار و اذیت مسیحیان در رم است - بنابراین برای رهایی از زندان، تمرین‌کننده باید با «تحول» موافقت کند. اما این بسیار بدتر از آنچه از مسیحیان اولیه خواسته شده بود است. این نه تنها شامل چشم پوشی از باورهای معنوی، بلکه کمک به "تبدیل" دیگر تمرین‌کنندگان فالون گونگ زندانی نیز می‌شود.

یکی از جنیفر زنگ، که با "تحول" موافقت کرد و کتابی در مورد آن نوشت ("داستان یک شاهد")، گفت که پس از انصراف او، مجبور شد در شکنجه تمرین‌کنندگانی که حاضر به تغییر شکل نیستند، شرکت کند.

بنابراین، اگر چه موانع بیرونی در خودسازی معنوی می تواند نقش مثبتی داشته باشد، اما نیروهایی که باعث ایجاد آنها می شوند، دقیقاً برعکس عمل می کنند. آنها می خواهند اراده را بشکنند تا امکان کمال معنوی را از بین ببرند. در ادیان معمولاً این نیروها را شر می نامند.