20.06.2023

قدرت بزرگ بخشش، یا اینکه چگونه خود را ببخشیم. چگونه خود را ببخشیم و نبخشیدن به چه چیزی منجر می شود؟ چگونه خود را به خاطر اشتباهات گذشته مورد ضرب و شتم قرار ندهیم


بسیاری از ما ناراضی هستیم زیرا نمی دانیم چگونه ببخشیم - چه خودمان و چه دیگران. اما بخشش بار سنگینی است که به شما اجازه نمی دهد ادامه دهید. و ما گاهی این بار را در طول زندگی خود به دوش می کشیم و عمدا خود را ناراضی می کنیم. در این مقاله یاد خواهید گرفت که چگونه خود را ببخشید و به خود اجازه دهید بدون تجربه احساسات منفی از زندگی لذت ببرید.

چرا ببخش

بخشیدن خود لازم است. فردی که نمی تواند اشتباهات گذشته خود را ببخشد و فراموش کند، باری از نگرانی ها و نارضایتی ها را به خود می کشاند و به خود اجازه نمی دهد که به جلو برود. به گذشته نگاه می کند، کانال های تازه واردان را مسدود می کند.

برای ریختن آب تمیز در یک لیوان، باید آن را خالی کنید، بشویید، خشک کنید و تنها پس از آن آب چشمه تازه و تمیز بریزید. و سپس تمیز خواهد شد. تصور کنید اگر آب تمیز را در یک لیوان کثیف بریزید، چه اتفاقی برای آب می افتد؟ و اگر قبلاً آب در این لیوان وجود داشته باشد، اصلاً نمی توانیم چیزی در آن بریزیم.

به همین ترتیب، روح ما ظرفی است که فقط باید مرتباً آن را تمیز، خشک کرده و با آب تمیز و چشمه پر کنیم. تنها راه!

اغلب این سوال پرسیده می شود: "من نمی توانم ببخشم، چه کار کنم؟"، "بخشیدن سخت است، چه کار کنم؟". من می خواهم با سخنان معلم محترمم رادیسلاو گانداپاس پاسخ دهم: "هیچ کاری نکنید، در الاغ بمانید!"

و همینطور می شود. مردم برای نصیحت می آیند، کمک می خواهند و وقتی می گویی: خودت را ببخش، این اشتباه را رها کن، آن دوره را فراموش کن، ناله شروع می شود. پس چرا می آیی و کمک می خواهی؟ مشکلات خود را به همان روشی که قبلا حل کرده اید حل کنید.

راه دیگری برای حرکت به جلو وجود ندارد. هیچ شادی بدون عشق و عشق بدون بخشش وجود ندارد!

هیچ کس نگفت که بخشش آسان است، به خصوص خودت و اشتباهاتت. من به شما این قول را ندادم بخشش سخت، دشوار، گاهی اوقات حتی بیش از حد است. ولی. "اگر برای مدت طولانی رنج بکشید، قطعا همه چیز درست می شود!"

پس برو، رنج بکش! همانطور که می گویند: "از خار به ستاره!"

چگونه ببخشیم

برای اینکه یاد بگیرید خود یا هر شخص دیگری را ببخشید، باید یاد بگیرید که دیگران را درک کنید. فهمیدن بخشیدن است!

لازم است به خاطر بسپارید، وارد سر خود کنید و بینی خود را خرد کنید: در آن لحظه هر کاری که می توانستید انجام دادید! در آن لحظه شما دقیقاً در این وضعیت و در این مکان معنوی بودید و بهترین تلاش خود را می کردید!

شما نمی خواستید به کسی آسیب برسانید و حتی اگر بخواهید نمی توانید غیر از این انجام دهید. خب تو اون موقع کم معرفت و فهم داشتی اینو بفهم!

این مهم ترین درک در راه بخشش است.

برای مدت طولانی خودم را بخشیدم و گاهی اوقات لحظاتی پیش می آید که هنوز هم می بخشم.

آنچه مهم است، میل است، میل سوزان برای بخشیدن خود، برای خلاص شدن از رنجش علیه خود. وقتی تمایلی وجود داشته باشد، از همه روش ها، همه امکانات و همه منابع استفاده می کنید، فقط برای اینکه خودتان را ببخشید. و بخشش را یاد خواهید گرفت. نکته اصلی یادگیری آن است!

من چندین روش دارم که در زمان خود از آنها استفاده کردم:

  • برای خودت نامه بنویس

من وارد جزئیات نمی شوم. قبلاً در مورد آن نوشتم. بگذارید فقط بگویم که یک نامه را می توان به هر شکلی نوشت، نکته اصلی این است که شما با دست بنویسید، نه روی رایانه. دوباره بخوانید، یا بهتر است بگوییم آن را بازنویسی کنید تا زمانی که در سراسر بدن خود احساس آرامش کنید.

یک بار حدود 20 بار نامه نوشتم.

  • به مراقبه بخشش گوش کن!

می توانید آن را در اینترنت پیدا کنید یا خودتان بنویسید. یک فایل صوتی کم حجم، مدت زمان 20-25 دقیقه، موسیقی آرام و کلماتی که باعث بخشش می شود. همچنین گوش دادن به آن ضروری است تا زمانی که تسکین یابد و احساس درد در روح بگذرد.

  • گفتگو با خود.

هر روز اگر در قفسه سینه خود احساس ناراحتی می کنید، کلماتی را که در بالا نوشتم با خود بگویید. وظیفه شما این است که منتقد درونی خود را متقاعد کنید که در آن لحظه بهترین کارهای خود را انجام می دادید. شما برای هیچ چیز مقصر نیستید، همه چیز همانطور که اتفاق افتاد رخ داد. همه چیز به بهترین شکل اتفاق افتاد، زیرا آن موقعیت توانست این را به شما بیاموزد، این را به شما نشان دهد و آن را به شما بدهد.

  • هوپونوپونو

این تکنیک جهانی و بسیار موثر است. هرگاه اتفاق ناخوشایندی را به یاد آوردید که نمی توانید خود را به خاطر آن ببخشید، چهار عبارت را تکرار کنید:
"واقعا متاسفم!" "متاسفم!" "من از شما سپاسگزارم!" "دوستت دارم!"

این عبارات را نیز به تنهایی اضافه کردم، زیرا برای من مهم بود که موقعیت های زندگی گذشته را فراموش کنم و رها کنم:
"من خودم را می بخشم!" "من خودم را قبول دارم!" "من خودم را تایید می کنم!" "من خودم را رها می کنم!" "من را دوست دارم!"

لحظاتی بود که این عبارت نه تنها از لبانم بیرون می زد، بلکه با تمام حال درونی ام فریاد می زد. بعد از این عبارات و تکرار آن ها 10-20-50 بار در یک زمان، حالم خیلی بهتر شد و بعد متوجه شدم که دیگر احساس درد در روحم نسبت به این وضعیت وجود ندارد.

بنابراین من توانستم تقریباً بر همه نارضایتی هایم غلبه کنم!

توهین را ببخش! کینه ها را فراموش کن! خودت را از کینه پاک کن! و با دلی پاک، روحی سبک و روحی باز پیش برو!

چگونه خود را ببخشیم؟ در مبحث وسیع بخشش، سخت‌ترین چیز این است که چگونه خود را ببخشیم، زیرا بهانه‌جویی برای دیگران برای ما آسان‌تر است، ما متوجه همه جریان‌های پنهان و انگیزه‌های پنهان نمی‌شویم، در حالی که همه چیز را در مورد خود می‌دانیم و در نتیجه خودمان را از دست می‌دهیم. تخیل در جستجوی بهانه علاوه بر این، برای بسیاری، بخشش خود در زمینه شخصیت غیرقابل درک باقی می ماند، چیزی مرتبط با روابط بین فردی باقی می ماند و فقط در موارد اشتباهات بسیار جدی که با جرایمی همراه است که در عواقب عاطفی قوی هستند، برای خود قابل استفاده است. اما ما آنقدرها هم که به نظر می رسد پشمالو نیستیم و کارهای غیرقابل قبول زیادی انجام می دهیم و لحظه خودبخشی جزء لاینفک زندگی است.

فقدان خودبخشی را می توان از خود شخص پنهان کرد، به خصوص اگر در دوران کودکی عمیق گذاشته شود و به یک سیستم رفتاری و نگرش به خود تبدیل شده باشد که در آن خودپذیری و پذیرش وجود ندارد. چنین فردی با تحقیر مداوم خود، محدود کردن توانایی های خود در زمینه شاد بودن مشخص می شود، که برای آن سیستم های عاطفی و اخلاقی کامل ساخته شده است که باعث رنج می شود. با شنیدن بسیاری از محکومیت ها و ممنوعیت ها از سنین پایین، زمانی که تفکر انتقادی ارزیابی های بزرگسالان را جزم تلقی می کند، در بزرگ شدن، چنین فردی برای خود پدر و مادر مخربی می شود و همچنان مجازات می کند، او را از نشان دادن خواسته های واقعی خود منع می کند، تنظیم می کند. به اطرافیانش سرمایه گذاری اشتباه و نالایق به او اجازه نمی دهد کاستی های خود را بپذیرد و آنها را از ویژگی های منحصر به فرد شخصیت منحصر به فرد خود بداند.

انرژی زیادی صرف چنین ترتیبات زندگی می شود، که باعث رنجش بیشتر و بیشتر از دیگران می شود، زیرا دائماً از آنها انتظار می رود که سکته کنند و حمایت کنند، که آنها را دریافت نمی کنند (دقیقاً از دیگران، زیرا آنها شاخص اصلی مجاز بودن هستند). . بنابراین در یک فرد بیشتر و بیشتر یخ زده، بلوک ها، رنجش ها، گردش زندگی کمتر و کمتر و توانایی واکنش سازگارانه به شرایط در حال تغییر وجود دارد. اما مشکل در این نیست که تا حد ممکن برای دنیای بیرون راحت شود، زیرا این امر اساساً غیرممکن است، بلکه در این است که چگونه خود را ببخشیم و با تمام ویژگی های موجود بپذیریم تا بتوانیم حس زندگی را به وجود بیاوریم.

چگونه خود را به خاطر اشتباهات گذشته ببخشید و زندگی را از صفر شروع کنید

اهمیت بخشش خود ممکن است بیش از حد به نظر برسد، اما مستقیماً با احساس شخص نسبت به خود مرتبط است، زیرا به شما امکان می‌دهد خود را به شکلی که یک گزینه طبیعی است و بینش دیگران را بپذیرید.

بخشیدن خود به شما این امکان را می دهد که حوزه عاطفی را از تجربیات منفی پاک کنید، حداقل در جهت خود، که برای برخی جزء غالب تجربیاتی است که در صورت وجود نارضایتی، پرخاشگری، رنجش و سایر احساسات منفی سمی هستند. عدم بخشش و عدم پذیرش طولانی مدت خود منجر به ایجاد اختلالات روان تنی می شود، سیستم پیوندهای اجتماعی و ساختار کلی شخصیت را از بین می برد.

با بخشیدن خود، گذشته را رها می کنید و در را به روی فرصت های جدید باز می کنید، بنابراین اگر منتظر یک زندگی خانوادگی باثبات بودید و چند سال پیش با طلاق از بین رفت، چندین راه وجود دارد - خودتان را سرزنش کنید. انجام ندادن آن، به دنبال لحظات نادیده گرفته شده باشید و زندگی خود را متوقف کنید، یا اشتباهات خود را بپذیرید. ضعف خود را ببخشید و شروع به ایجاد روابط جدید یا سفر به دنیا کنید، اما از بار سنگین امیدهای فروپاشیده خلاص شوید. با رها کردن گذشته با بخشیدن خود، به آینده فرصتی برای تحقق سریعتر می دهید. حتی اگر فضانورد نشده اید، می توانید هر روز عصر بنشینید و این غم را بنوشید و از عدم تمرکز و داده های فیزیکی نامناسب خود انتقاد کنید یا می توانید کمبودهای خود را بپذیرید و مربی قهرمانان فضایی آینده شوید. ممکن است کاری که می توانید با اعتراف به اشتباهات خود انجام دهید و آنها را بپذیرید بسیار سرگرم کننده تر و با ارزش تر از تحقیر خود در مورد شکست باشد.

با آموختن اینکه خود را ببخشید، راحت‌تر می‌توانید اشتباهات خود را تحمل کنید، به سرعت خود را برای اصلاح آنها تغییر جهت دهید و پس از آن، نگرش درک و پذیرش نسبت به دیگران حاصل می‌شود. وقتی دو نفر ناقص، اما زنده و قادر به بخشش با هم ملاقات می کنند، روابط گرمتر می شود تا زمانی که وارد دعوا می شوند و اشتباهات را نه برای خود و نه برای اطرافیانشان نمی بخشند - پس از این، به جای احساسات و ارتباطات انسانی، فقط زمین سوخته باقی می ماند. . هر چه ادعاها و شکایات بیشتری در مورد خود داشته باشید، موقعیت های درگیری و درگیری های بیشتری را در تماس های بین فردی خود خواهید دید. بسیاری در تلاش برای بهبود روابط، سعی می کنند شریک زندگی خود را تغییر دهند، اما کسانی که با عشق بیشتری با خود رفتار می کنند، بدون اینکه سعی کنند در زندگی شخص دیگری دخالت کنند، به مرور زمان متوجه می شوند که خود رابطه برای هر دو بهتر و دلپذیرتر شده است. .

خودبخشی به ارتباط متفاوتی با شکست هایی که پیشینی در زندگی اتفاق می افتد کمک می کند، زیرا نمی توان آن را به طور کامل زندگی کرد، اما فقط اکنون می توان این را به عنوان درس های توسعه درک کرد، و نه به عنوان تنبیهات و شاخص های بی لیاقتی خود. . نگرش سبک تر نسبت به منفی گرایی در شخص خود از بروز بلوک های شدید عاطفی و جسمی جلوگیری می کند و بر این اساس خطر ابتلا به بیماری های جسمی را کاهش می دهد و انرژی زیادی را که صرف مهار می شود آزاد می کند.

گذشته و رویدادهای آن بر زمان حال تأثیر می گذارد و درک این تجربه آینده را شکل می دهد. و اگر اتفاقات روزهای گذشته را به عنوان فرصتی برای لبخند زدن یا غرور تلقی کنید، پس همه چیز خوب است، اما همه اتفاقات اینطور نیستند، مواردی هستند که باعث می شوند نیمه شب از خواب بیدار شوید و یک حالت منفی ایجاد کنید. خود را درک کنید و اجازه ندهید از خطی عبور کنید که در آن یک زندگی جدید آغاز می شود.

نحوه بخشیدن خود به خاطر گذشته می تواند برای یک شب به سوال تبدیل شود، اگر موقعیت خیلی دراماتیک نباشد و کسی را داشته باشید که پویایی آن را روشن کند، احساس گناه را از بین ببرد، یا می تواند برای چندین ماه به موضوع کاری تبدیل شود که نیاز به برداشتن لایه های بسیار قدیمی که بر رویدادها و احساسات تأثیر می گذاشت. بخشش یک تصمیم یا تغییر لحظه ای در موقعیت نیست، فرآیندی است که با تصمیم گیری آغاز می شود، نیاز به تغییر نگرش دارد، اما همچنان بر حوزه های مختلف وجود تأثیر می گذارد و زمان می برد.

شما باید بفهمید که چگونه خود را ببخشید و ادامه دهید، و دقیقاً در این ترتیب، از آنجایی که شروع یک زندگی جدید با انبوهی از درس های اشتباه درک نشده پشت سر شما و بدون رها کردن چیزی که مدت هاست ارتباط خود را از دست داده است غیرممکن است. اعمال گذشته که اکنون اشتباه تشخیص داده می شود، اجازه نمی دهد وجدان در آرامش بخوابد، زیرا آن اعمال دیگر با تصویر واقعی مطابقت ندارند، یعنی. ارزش های اخلاقی و اخلاقی شما به گونه ای تغییر کرده است که رفتار یا قضاوت های قبلی غیر قابل قبول شده است. این مکانیسم رشد شخصی است که باعث ایجاد احساس گناه یا نسبت به آنچه قبلاً بودیم، می شود، زیرا هم رویدادها و هم تظاهرات شخصیت ما ارزیابی مجدد می شود، و قرار گرفتن در روند چنین تحولی، باید به یاد داشته باشیم. لزوم تمرکز بر تنبیه و سرزنش خودمان نیست و بهتر است تمرکز توجه را به تغییرات رخ داده معطوف کنیم. توجه به اینکه چه بر سر شخصیت شما آمده است، اینکه اکنون به اشتباه خود فکر می کنید، نتیجه گیری از همه اینها و اعمال آنها در زندگی بعدی اولین مرحله ضروری در ورق زدن است. سعی کنید از ناراحتی درونی برای پیشرفت بیشتر بهره ببرید، اگر نه مستقیم، بلکه از نظر تجربه مفید است، حتی اگر در آن زمان شهرت و روابط اجتماعی شما آسیب دید، اکنون می توانید مکانیسم های چنین اقداماتی را درک کنید. علاوه بر این، برخی از اعمال گذشته ما را به شرمندگی وا می دارد، نه به این دلیل که نظام ارزشی ما تغییر کرده است، بلکه صرفاً از روی ناآگاهی انجام شده است، که باز هم به جای سرزنش خود، باید به عنوان تجربه و دانش آینده در نظر گرفته شود.

برای داشتن یک زندگی جدید، وقایع گذشته را باید در همان جایی که اتفاق افتاده رها کرد، نه اینکه با تلاش برای اصلاح، به هر روز جدید شما کشیده شود، یعنی. برای متفاوت زندگی کردن، باید از همین لحظه درست شروع کنی. گزینه ای با احیای دیگر روابط با یک فرد، جایی که او نمی تواند تحمل کند و بی ادب است، از یک تجربه ناسازگاری ناسازگار و تمایل به اصلاح خود یا شریک زندگی، برای تغییر گذشته از حال صحبت می کند، اما در واقع این فقط توسعه را متوقف می کند و زندگی را به روز گرگ می زند.

اگر به این فکر می کنید که چگونه خود را ببخشید و به زندگی خود ادامه دهید، با برنامه ریزی برای زندگی جدید و تغییرات مورد نیاز شروع کنید. تجزیه و تحلیل تغییرات مورد نظر در رابطه با گذشته مهم است. شما ذهناً شغل دیگری را انتخاب می کنید، پاسخ دیگری به متخلف، شهری دیگر، جاده ای دیگر. شما باید زمان خاصی را به این موضوع اختصاص دهید و به شما اجازه دهید با تصور اینکه تغییراتی رخ داده است، احساس کنید که در هر سلول شما چه اتفاقی می افتد. برای بسیاری، این تخلیه تنش انباشته شده و انگیزه ای برای تغییر واقعی است، زمانی که متوجه می شوند که آنها زندگی مصنوعی و نه کاملاً خود را داشته اند. اما لازم نیست در واقع همه نکاتی را که نوشتید تغییر دهید، برخی از آنها را می توان به عنوان تجربه و خرد درونی ارزشمند باقی گذاشت. به سختی ارزش رفتن به کشور دیگری برای دادن پاسخ متفاوت به یک سوال ده ساله را ندارد، اگرچه اهمیت این سوال می تواند شما را وادار کند که بلیط هواپیما بخرید و زندگی خود را به طور اساسی تغییر دهید - تصمیم بگیرید.

شما باید با پیمایش موقعیت های منفی در ذهن خود کار کنید ، زیرا حضور مداوم آنها فقط وضعیت عاطفی منفی را تشدید می کند. زمان به وجود آمدن این خاطرات را پیگیری کنید و سعی کنید آنها را کنترل کنید، بدون اینکه تا حد امکان خود را در گناه غوطه ور کنید، اما با تمرکز بر تحلیل منطقی و استفاده عملی از تجربه، می توانید آن را از کنار در نظر بگیرید تا درجه وحشت را تعیین کنید. هرچه بیشتر کنترل منطقی را روی افکاری که ایجاد می‌شوند روشن کنید، سود بیشتری به دست خواهید آورد، و وقتی همه چیزهایی که این قسمت می‌تواند به شما بیاموزد، متوجه می‌شوید که به‌طور خودکار تصویری ناخوشایند نشان نمی‌دهد.

با این روند صبور باشید و به خودتان فشار نیاورید، وظیفه شما این است که به خود عشق بدهید و درک کنید که هر تغییری مستلزم زمان و مکث، صبر و بازگشت احتمالی به سطح قبلی است. اکنون مفهوم را تغییر دهید و انتخاب کنید که خودتان را به خاطر دستاوردها تحسین کنید تا اینکه شما را به خاطر اینکه نمی توانید سریع خود را ببخشید سرزنش کنید، آنگاه صفحه زندگی جدید نزدیک تر خواهد شد.

برای خود راه اندازی مجدد ترتیب دهید تا یک دوره زندگی جدید را با رویدادهای خارجی جدا کنید - می توانید شهر آشنا خود را ترک کنید، وضعیت را تغییر دهید، در دوره های جدید یا یک گروه روانشناسی ثبت نام کنید. شما می توانید دایره دوستان خود را تغییر دهید یا فقط آشنایان جدید و موضوعات مورد علاقه خود را اضافه کنید، یا می توانید ظاهر خود را تغییر دهید یا چیزی مضر را کنار بگذارید. هر چیزی که به شما در مورد شروع یک زندگی جدید سیگنال می دهد، حق وجود دارد، حتی اگر یک کشور جدید باشد، حتی یک مسواک.

چگونه خود را به خاطر اشتباهات گذشته ببخشیم و شروع به احترام گذاشتن به خود کنیم

چگونه می توان خود را برای گذشته ببخشید، اگر اشتباهات انجام شده در آنجا به طور کامل منجر به مرگ یا نابودی بخش های مهم زندگی یا شخصیت شده است - این سؤال بسیار پیچیده است و معمولاً در حالت ناامیدی پرسیده می شود. بخشش نوید از بین رفتن هیچ احساسی را در مورد موضوع نمی دهد یا اینکه بتوانید فقط به این موضوع فکر کنید. بخشش مقوله‌ای چندوجهی است که بر حوزه‌های مختلف شخصیت، شکل‌گیری، عقده‌ها و آسیب‌ها تأثیر می‌گذارد، بنابراین این فرآیند می‌تواند دردناک و طولانی باشد، اما قطعاً برای تصویر کلی وجود انسان شفابخش است.

در ابتدا، باید واقعیت رویدادی را که اتفاق افتاده است بپذیرید و دقیقاً سهم خود را از مسئولیت بپذیرید، نه آنچه را که اطرافیانتان در این مسیر سعی خواهند کرد اضافه کنند. به منظور. واسه اینکه. برای اینکه. سعی کنید تا حد امکان به طور عینی وضعیت را تجزیه کنید، بدون اینکه در حالت غیرقابل تحمل قرار بگیرید، تا دلایل وقوع، پویایی مسیر و گزینه هایی برای پایان احتمالی را ببینید. این در حال حاضر کمکی نمی کند، اما به نتیجه گیری و عدم تکرار آن در آینده کمک می کند. یک تقسیم روشن مسئولیت به کنترل بیشتر احساسات کمک می کند و آنها یک بردار خواهند داشت. سرزنش تعاملات و موقعیت هایی که افراد در آن درگیر هستند هرگز نمی توان به طور کامل به گردن یک نفر انداخت. اگر در استدلال خود به این ایده دست یابید که مسئولیت کامل خود را در قبال آنچه اتفاق می‌افتد - یا در ویژگی‌های شخصیتی که با مرزها مرتبط است عمیق‌تر شوید یا به سمت آن بروید، که به محدود کردن حوزه‌های نفوذ کمک می‌کند.

به یاد داشته باشید که در آن موقعیت گذشته، شما درست ترین کار را انجام دادید، اگرچه از لحظه حال ممکن است اشتباه به نظر برسد. شما می توانید تعطیلات خود را با خانواده خود رها کنید و با در نظر گرفتن دستور مهم به سر کار برگردید، اما در واقعیت معلوم شد که این چیز مهمی نیست، اما همسر رنجیده هنوز این را به خاطر می آورد. اما، از این گذشته، در آن لحظه شما با این تمایل هدایت می شدید که موقعیت خوبی را به خاطر خانواده از دست ندهید. یا الان افسوس میخورید که وقت زیادی را صرف تحمل بی ادبی و بی ادبی یکی که میشناسید، به امید اینکه تغییر کند، اعصابشان را تلف کردید، اما در آن شرایط نمی دانستید که فایده ای ندارد. ما از بسیاری از اشتباهات از اوج دانشی که در طول زمان به دست آورده ایم پشیمان هستیم. و در آن زمان درست ترین تصمیم با وجود دانش و تجربه ای بود که در دسترس بود. حالا به لطف این اشتباهات، تجربه بیشتری ظاهر می شود و این اتفاق نمی افتد، اما بچه ها به خاطر ندانستن جدول ضرب، خودشان را سرزنش نمی کنند.

نکات مثبت موقعیت را برجسته کنید - معمولاً آنها عمیقا دروغ می گویند و درک آنها زمان می برد. از دست دادن عزت نفس و ناتوانی در ادامه زندگی با بار گناه ناشی از اعمال خود یک بحران شخصی جدی است که جهان بینی را تغییر می دهد و به بازسازی حوزه های ارزشی و معنایی کمک می کند. شاید چنین رویدادی به شما کمک کند مسیر واقعی را که با درک شما مطابقت دارد ببینید و از طریق تجربه درد به آن روی بیاورید. مراقب باشید، شاید احساس گناه کاذب باشد، و توسط کلیشه های قبلی رفتار دیکته شده است. این اتفاق می افتد اگر ارزش ها در طول زمان تغییر کنند، اما فرد متوجه این موضوع نشود (ممکن است هنگام انتخاب شغل از ملاقات با دوستان خودداری کند، یا به همکاران کمک نکند و این زمان را با خانواده سپری کند). تنها چیزی که در اینجا لازم است آگاهی از نیازهای درونی و تنظیم زندگی بر اساس آنهاست و عدم برگزاری دوره غیرضروری که چندین دهه پیش انتخاب شده است.

اعتراف به اشتباهات خود شما را به آدم بدی تبدیل نمی کند، همه اشتباه می کنند و اعمال می توانند منفی باشند، اما نه یک شخص. وقتی با مردم ارتباط برقرار می‌کنید، راحت‌تر می‌توانید خود را ببخشید، جایی که می‌توانید از تجربه اشتباهات و بخشش دیگران یاد بگیرید و ببینید که همه افراد بی‌نقص نیستند. وقتی امکان پذیرفتن خود با عشق و بخشش وجود ندارد، می توانید با استفاده از تصویر آینه ای در روابط درونی و بیرونی از دیگران شروع کنید. هر چه بیشتر بتوانید دیگران را ببخشید، اشتباهات آنها را درک کنید، نرمی بیشتری نسبت به خودتان نشان می دهید. از دیگران طلب بخشش کنید، به ساده ترین و صادقانه ترین کلمات، نیازی به ارائه سخنرانی های طولانی و هوشمندانه نیست. در واقع، بیشتر چیزهایی که ما خود را به خاطر آنها سرزنش می کنیم، مربوط به افراد دیگر است و شما می توانید با دریافت بخشش از دیگران، بخشش خود را دریافت کنید. اگر این شخص در دسترس شما نیست یا زنده است، می توانید در درخواست های ذهنی خود یا از نزدیکان او به عنوان نمایندگان اراده او طلب بخشش کنید.

احترام به خود بعد از بخشش می آید، اما برای تقویت آن، باید تلاش کنید تا تجربیات به دست آمده را جذب کنید، گفتار و کردار خود را هماهنگ کنید و از تکرار اجتناب کنید. احترام با (خود و دیگران) سازگاری ندارد، پس با انجام نیکی و بدی، باید قوت گرفت و مسئولیت خود را در این امر تشخیص داد. اشتباهات را باید اصلاح کرد و نه اینکه شب ها به خاطر آنها خود را سرزنش کرد، بلکه باید نعمت های کامل را تشخیص داد و در کمد پنهان نشد. با این شیوه عمل و نگرش، عزت نفس افزایش می یابد و احترام دیگران ظاهر می شود.

چگونه خود و دیگران را ببخشیم

لحظات توانایی بخشیدن خود و بخشیدن دیگران به شدت به هم مرتبط هستند و در اصل توانایی انسان برای بخشش را منعکس می کنند و بردار جهت گیری آن در حال حاضر ثانویه است. به همین دلیل است که می توانید از لبه ای که شخصاً برای شما راحت است - از خودتان یا دیگران شروع به توسعه توانایی بخشش کنید و بقیه به طور خودکار به نتیجه می رسند. بسیاری از مردم بر این باورند که بخشش مترادف با آتش بس است و برای مدت بسیار طولانی سعی می کنند در شرایطی که برای چنین موقعیتی مناسب نیست به چنین حالتی برسند. بخشش در مورد آتش بس یا ناپدید شدن احساسات منفی نیست، بلکه در مورد توانایی رها کردن و ساده کردن شرایط است، و از نظر احساسی خود را از آنجا خارج کنید. شروع به دوستی با کسی که آپارتمان شما را دزدیده است احمقانه است، اما کاملاً ممکن است که از نظر ذهنی به احساسات منفی و آرزوها برای بازگرداندن عدالت دست بردارید. شما نباید سعی کنید احساسات منفی در مورد تجاوز را از بین ببرید، بلکه تأثیر عاطفی آنها را کاهش دهید و نتایج مناسب را بگیرید، بدون مخلوطی از احساسات، می توانید زندگی خود را تغییر دهید.

شناخت هر شخص به عنوان منحصر به فرد و ارزشمند نسبت به صفات مثبت و منفی که دارد، اساس پذیرش و بر این اساس بخشش است. هر اقدامی که به عنوان نامطلوب ارزیابی شود، تنها می تواند به دلیل ناآگاهی فرد باشد. بنابراین، مدام به خود یادآوری کنید که شاید این عمل در آن موقعیت و با سطح آگاهی که مثبت ترین بوده و بوده، بهینه ترین عمل بوده است. این رویکرد به همان اندازه در ارزیابی خود و دیگران مفید است.

توانایی بخشش توانایی ادامه دادن، از طریق اشتباهات خود و خیانت های دیگران است.

شما می توانید با فرآیند بخشش، هم خود و هم دیگران، کاملاً موفق و سریع کار کنید، با استفاده از کمک متخصصان رویکرد گشتالت و به کاهش تنش در این مناسبت کمک می کند، می توانید دعاها و مشاوره های کشیش ها، رویکردها را انتخاب کنید. از مکاتب مختلف باطنی به دلخواه شما. در هر مفهومی، حداقل به نوعی مرتبط با روح، تکنیک هایی برای کار با رنجش وجود خواهد داشت، زیرا این بخشش است که به برداشتن سنگین ترین بارها از روح و حرکت به جلو کمک می کند. اما همه نمی‌خواهند از کمک یک روانشناس یا نسخه‌ی یک مرشد به عنوان کمک استفاده کنند، و همه نمی‌خواهند ببخشند. آزرده شدن می تواند مفید باشد، زیرا بسیاری برای چنین شخصی متاسفند، کمک می کنند، او می تواند ادعای منحصر به فرد بودن حساسیت حوزه عاطفی خود و مزایای دیگر را داشته باشد، اما با این مزایای ثانویه انرژی خود را از دست می دهد.

تشخیص وجود کینه اولین گام برای رهایی از آن است. لحظه بعدی آگاهی و رهایی از تمام احساسات متوقف شده خواهد بود. رنجش دیگر احساساتی است که معمولاً ماهیتی پرخاشگرانه دارند، زمانی که نمی توانیم به دلیل عشق به مجرم یا در مقابل او آشکارا آنها را نشان دهیم. احساسات متوقف شده نشان می دهد که مرزهای ما کجا نقض شده است و باید آنها را درک کرد: در یک زمین بایر فریاد بزنید، یک بالش را بکوبید، با هم سنگ کسی را تصور کنید که به شما توهین کرده است و همه چیز را به او بگویید، بدون خجالت در بیان. به همین ترتیب، اگر نیاز به بخشیدن خود داشته باشید، کار می کند، فقط باید شرایطی را که پیش آمده به گونه ای بیان کنید که راه حل دیگری باقی نگذاشته باشید. هنگامی که مؤلفه عاطفی حذف می شود، انرژی زیادی که برای مهار صرف می شود آزاد می شود و اکنون با کمک آن می توانید ادامه دهید، یعنی. به دنبال تجربه ارزشمند ارائه شده توسط این وضعیت باشید. وقتی متوجه شدید که چرا این موقعیت اتفاق افتاده و چه چیزی می آموزد، می توانید ببخشید، شاید بفهمید که چگونه باید زندگی خود را تغییر دهید.

یاد بگیرید که در چیزهای کوچک طلب بخشش کنید (زمانی که به آرنج خود صدمه زدید یا نوشیدن آب یک نفر را تمام کردید، زمانی که پنج دقیقه تاخیر داشتید و زمانی که فراموش کردید تماس بگیرید) - این به درک تأثیر شما بر موقعیت و در عین حال می دهد. توانایی پذیرش اشتباهات را آموزش می دهد. علاوه بر این، کسی که می داند چگونه استغفار کند و اغلب و به طور اتفاقی این کار را انجام می دهد، قطعاً دچار تخلفات جدی تر نمی شود و از چنین درخواست هایی که به او می شود قدردانی می کند.

سوتلانا رومیانتسوا

احساس گناه 75 درصد از مردم جهان را آزار می دهد. عذاب وجدان روز و شب را فرا می گیرد. آنها به روان فشار می آورند، ایجاد می کنند. احساس گناه تبدیل به نقطه ضعف شخص می شود که از آن استفاده می شود، زیرا فشار دادن به یک نقطه درد بسیار آسان است. اگه چندتا باشه چی؟ و هر کدام از آنها با زندگی کامل تداخل دارد؟ تنها یک راه وجود دارد: یاد بگیرید که خودتان را ببخشید.

احساس گناه نسبت به اعمال خود از کجا می آید؟

هر کس یک ایده ایده آل از جامعه و خود دارد. این تصویر یک تصویر بی عیب و نقص است که می گوید یک شخص باید چه باشد. آرمان تعیین می کند که چه چیزی جایز است و چه چیزی نباید مجاز باشد، یک فرد «خوب» چه ویژگی هایی باید داشته باشد و یک «بد» چه ویژگی هایی باید داشته باشد. او تصاویری از یک مرد خانواده محترم، یک کارگر موفق، یک مادر مهربان، یک عاشق ماهر ترسیم می کند. زیگموند فروید این بخش از شخصیت یک شخص را "من فوق العاده" نامید: شرم، وجدان، اخلاق و بازپرس درون، قاضی بی رحم که بدون تحقیق یا محاکمه مجازات می کند.

"Ideal-I" در اعماق ناخودآگاه پنهان می شود و از کودکی شکل می گیرد. ابتدا والدین، سپس مربیان و معلمان، محیط اجتماعی. که قرار بود به فرد کمک کند تا به جامعه عادت کند، شخصیت را از درون تخریب می کند:

مجازات می کند، اما نه برای کارهای «بد» یا «خوب». وجدان برای ناسازگاری بین واقعیت و ایده ایده آل قضاوت می کند.
احساس گناه غیر منطقی است. این به شما اجازه نمی دهد که فکر کنید و وضعیت را تجزیه و تحلیل کنید، بلکه فقط از درون فرسوده می شود و همه استدلال های توجیهی را کنار می گذارد.
درگیری داخلی منفی، اجازه می دهد وجدان به اعدام خود برای "جنایت های" جدید ادامه دهد.

چرا مهم است که خودتان را ببخشید؟

احساس گناه باعث درگیری درونی می شود که روان را از بین می برد. ناراحتی روانی در رفاه جسمانی منعکس می‌شود: بیماری‌های مزمن تشدید می‌شوند، اختلالات رویشی ایجاد می‌شوند و اعصاب از کار می‌افتند. خود شکنجه درونی می تواند منجر به موارد زیر شود:

روان رنجورها؛
، شکست های روانی؛
خودکنترلی دردناک؛
تلاش های ناموفق برای تطبیق خود با استانداردهای اجتماعی؛
ترحم به خود، ضعف فیزیولوژیکی و روانی؛
توسعه؛
اضطراب، عقده حقارت.

با سرزنش کردن خود، عدم دادن حتی یک فرصت برای بخشش، در گذشته زندگی می کنید. در تلاش برای توجیه نظر دیگران، شخص نمی تواند خودش باشد. او از حق داشتن افکار، سلیقه و نگاه خود به زندگی محروم است. خوشبختی به تدریج از بین می رود، توانایی شادی کردن، صمیمیت بودن، نشان دادن افراد واقعی از بین می رود. نقاب و مازوخیسم اخلاقی وجود دارد. نام دیگر حالت خود شکنجه چیست؟

شما نمی توانید گذشته را اصلاح کنید. فکر کردن به آن آینده را نخواهد ساخت.

او ارزیابی کافی از خود، موقعیت و افراد اطرافش را متوقف می کند و طعمه ای آسان برای دستکاری ها می شود. احساس گناه نیازی به عمل ندارد. پشیمانی وجدان با تلاش برای اصلاح وضعیت خاتمه نمی یابد و به بن بست شخصی می انجامد. چرا این اتفاق می افتد؟

به دنبال پاسخ از ناخودآگاه

در سطح ناخودآگاه، احساس گناه و ترس به عنوان یک ویژگی مفید روان پذیرفته می شود. در واقع همه چیز متفاوت است. ناخودآگاه از تغییر می ترسد. سعی در ایجاد ماندگاری دارد. اما جهان ثابت نمی ماند، مردم تغییر می کنند، جامعه، شرایط زندگی، حتی آب و هوا هر روز متفاوت است. احساس گناه فرد را برمی گرداند، او را در شبکه های گذشته نگه می دارد تا اجازه ندهد تغییر بر آینده غلبه کند.

افسانه های ناخودآگاه:

حفاظت.
در یک بازنمایی ناخودآگاه، احساس گناه انسان را به یاد کارهای بدی می اندازد که به کسی آسیب رسانده یا باعث واکنش منفی دیگران شده است. این بیمه در برابر تکرار یک وضعیت مشابه است. در واقع ترس ستون ناپایدار یک رابطه است. . مشکلات با عمل حل می شود نه با پشیمانی درونی.
عشق.
فرد با تقصیر ناقص بودن خود، از نزدیکان خود طلب بخشش می کند. او که توبه کرده و نشان دهنده رنج است، برای پذیرش و محبت دیگران تلاش می کند. در واقع او آنقدر به نقش خود عادت کرده که خود تازیانه تبدیل به یک امر عادی می شود.
بشریت.
در حالت ایده آل، احساس گناه شما را از فراموش کردن شفقت و آسیب رساندن به شخص دیگر باز می دارد. در واقع، پیروی از این افسانه منجر به وابستگی به نظرات دیگران می شود. انسان مطابق خواسته های دیگران زندگی می کند و خود را فراموش می کند.
موتور توسعه
با تنبیه خود برای اعمال "بد" ، فرد به اصلاح بیشتر ، تغییر امیدوار است. او معتقد است که چنین وضعیتی دیگر تکرار نخواهد شد، سعی می کند در برابر رفتارهای "نامناسب" و زندگی در گذشته بیمه شود.

احساس گناه مخصوصاً برای تنظیم رفتار اجتماعی در فرد پرورش می یابد. به تدریج از یک محافظ افسانه ای به یک ویرانگر واقعی تبدیل می شود.

چه چیزی شما را از بخشیدن خود باز می دارد؟

غرور

میل به بهترین بودن فرد را وادار می کند که میله را برای خودش خیلی بالا بگذارد. انتقاد شدید در ارزیابی خود و وفاداری بیش از حد به دیگران نشانه غرور بیش از حد است. این از عشق به خود متولد می شود و فقط بر احساسات و آرزوهای شما تمرکز می کند. غرور گناهان خود را نمی بخشد.

عقده خود کم بینی

از عشق به خود متولد شد. چنین فردی خود را نمی پذیرد، نیازهای خود را فراموش می کند، به احساسات اهمیت نمی دهد. او به دیگران وابسته است و احساس گناه بیشتر او را از «من» واقعی دور می کند. محکومیت در چشم دیگران، انتظارات ناروا از یک مادر یا یک هم روحی یادآور "حقارت" خود آنهاست و آنها را مجبور می کند زیر یوغ گناه رنج ببرند.

عمل.

تصمیم بگیرید که چرا بخشش برای شما مهم است و چه چیزی را باید رها کنید. تمام لحظات دردناکی که باعث احساس گناه می شود را به خاطر بسپار. وضعیت را تحلیل کنید. چه چیزی وجدان را بیدار کرد؟ اگر اینها توقعات ناروا هستند، با خیال راحت گناهان خود را ببخشید. اگر این عملی است که به شخص دیگری آسیب رسانده یا آسیب رسانده است، می توانید عذرخواهی کنید یا سعی کنید جبران کنید.

گذشته نباید در آینده دخالت کند. خودت را رها کن برای یک لوح تمیز. نگرش خود را به زندگی تغییر دهید. اشتباهات موتور پیشرفت هستند. تجربه مهمتر از پایداری ایمن است. عمل به شما اجازه نمی دهد در گذشته بمانید، به آینده هدایت می شود و مسیر رسیدن به آن در زمان حال است.

دوستان شما موفق و ثروتمند هستند، اما شما اینطور نیستید؟ خود را تحقیر نکنید دلیل موفقیت دیگران و شکست های شما چیست؟ برنامه عملی بسازید، تغییر کنید، شغل جدیدی پیدا کنید، تحصیلات خوبی بگیرید. به جای اینکه منتظر باشید کسی قدم اول را بردارد و وجدان شما را آرام کند، زندگی کنید و به جلو حرکت کنید.

گذشته را رها کردیم.

دنیا ناقص است. هیچ انسان کاملی وجود ندارد. هیچ استثنایی برای این قانون وجود ندارد. چرا خود را برای تمام شکست های شخصی و دیگران مقصر بدانید؟ اقدامات بسیاری از افراد منجر به یک اشتباه می شود، نه فقط تلاش شما. به شکست های گذشته برنگرد. اگر اغلب شما را آزار می دهند، موقعیت های دردناک را تحلیل کنید. نتیجه گیری آگاهانه به شما کمک می کند در آینده مرتکب اشتباهات مکرر نشوید و رفتار شما را اصلاح می کند. بخشیدن خود شروع یک زندگی جدید است. در نظر بگیرید که آیا در حال حاضر می توان چیزی را اصلاح کرد. اگر نه، ادامه دهید.

در تحلیل گذشته شرکت کنید. گاهی اوقات احساس گناه بدون دلیل ظاهری ایجاد می شود. نقطه شروع خود را پیدا کنید. به عنوان مثال، شما چند پوند اضافه دارید و خودتان را به خاطر ضعیف بودن و ناتوانی در خلاص شدن از شر آنها سرزنش می کنید. ولی ؟ به این فکر کنید که چه زمانی این ایده در ذهن شما متولد شد، چه کسی آن را در آنجا مطرح کرد. بیشتر افکار دردناک از بیرون به فرد پیشنهاد می شود. یک همکلاسی لاغر و زیبا انگشتش را به سمت دختر چاق گرفت و خندید. او دانه ای را کاشت که به دانه ای بزرگ تبدیل شد. بر روان فشار وارد می کند و فرد را مجبور می کند برای آرمان های دیگران تلاش کند.

هنگامی که تلاش برای تغییر خود به استانداردهای شخص دیگری با شکست به پایان می رسد، احساس گناه بیدار می شود. و زیبایی به وزن نیست. عقده ها انسان را زشت می کند نه پوندهای اضافی. هر دختر ساختار خاص خود را دارد. چیزی که به زیبایی یک هیکل استنیک می‌آید، برای یک خانم زیبا از نقاشی روبنس خوب به نظر نمی‌رسد و بالعکس.

دیگران را ببخش و خودت طلب بخشش کن

بخشیدن خود دشوارتر از بخشیدن شخص دیگری است، اما باید با یک قدم ساده تر شروع کنید. منفی بودن ناشی از دیگران را کنار بگذارید. یاد بگیرید اگر اشتباه می کنید عذرخواهی کنید. وقتی بخشیده می‌شوید، راحت‌تر می‌توانید احساس گناه را کنار بگذارید و خودتان را به خاطر کاری که انجام داده‌اید سرزنش نکنید.

شما به کلمات ساده نیاز دارید که از آنها با اعمال پشتیبانی کنید. عذرخواهی را پشت عبارات مبهم پنهان نکنید، طفره نروید یا پنهان نکنید، در این صورت وجدان دلیل کمتری برای "مجازات" خواهد داشت.

اگر با دوست صمیمی دعوا کردید بیهوده خود را سرزنش نکنید. از بیرون به وضعیت نگاه کنید. در مورد چه چیزی احساس گناه می کنید؟ متاسف. سعی کنید وضعیت را اصلاح کنید.

عهده دار شدن

اشتباهات خود را بپذیرید. اما فقط آنها و هیچ کس دیگری! یاد بگیرید که با خودتان صادق باشید و به انگیزه های پنهان خود اعتراف کنید. بهانه آوردن برای دیگران احمقانه است، اما بهانه آوردن برای خود احمقانه تر است. نقش خود را در اتفاقاتی که باعث می شود احساس گناه کنید بپذیرید. منفی را در گذشته رها کنید.

اگر احساس گناه شما را برای خواسته ها و افکار پنهان عذاب می دهد، آنها را به خودتان بپذیرید. آنها را به طور کامل بپذیرید. انگیزه های پنهان در طول توسعه درگیری های داخلی تحت پوشش دیگر آرزوها آزاد می شوند. به عنوان مثال، به طور خاص به دنبال بهانه است، اما در واقع، او غیرقابل تحمل می خواهد رئیس خود را بزند.

خودت را بپذیر

از باورها و ویژگی های خاص خود آگاه شوید. تصمیم بگیرید چه چیزی برای شما مهم است، چه چیزی دارید. خواسته های خود را از انتظارات دیگران جدا کنید. هر چیزی که قانونی باشد و به دیگران آسیب نرساند درست است و نباید محکوم شود. سعی نکنید مطابق با استانداردهای دیگران باشید. کسی کلم بروکلی را دوست دارد، کسی پای را دوست دارد، کسی شرکت های پر سر و صدا را دوست دارد، و کسی شب های آرام را دوست دارد. طبیعی باشید و به خودتان و خواسته هایتان گوش دهید. اجازه ندهید دیگران نظرات و سلیقه های خود را به شما تحمیل کنند. ارزش شما منحصر به فرد بودن شماست.

چرا نمی توانید خودتان را سرزنش کنید؟

شما مسئول درک طرف مقابل نیستید. اگر او چیزی را اشتباه متوجه شده باشد، تقصیر شما نیست. شما مسئول واکنش او نیستید. درگیری ها و مشکلات درونی طرف مقابل را به او بسپارید و واکنش دیگران را به دل نگیرید.
خودتان را به خاطر اشتباهات سرزنش نکنید. سالهای تحصیلی ما را به قلم قرمز در حاشیه و نمرات یاد داده است. زندگی نمره نمی دهد، مقیاس پنج درجه ای و برنامه اجباری ندارد. در اینجا و اکنون شما در حال خلق آینده هستید و اگر نمی خواهید گذشته تکرار شود، خود را با خاطراتی از آنچه قبلاً رخ داده است عذاب ندهید. پیش بینی همه چیز غیرممکن است.
شما مسئول احساسات و اعمال دیگران نیستید. هر فردی تربیت و تصور خود را از زندگی دارد. اطلاعات در مورد جهان اطراف از طریق منشور ادراک فردی به آگاهی می رسد. اگر شخصی همه چیز را از دید دیگری ببیند و طبق اعتقادات خود عمل کند، این تقصیر شما نیست.
اگر نمی توانید کاری را انجام دهید تقصیر شما نیست. انسان نمی تواند همه چیز را بداند. یاد بگیرید و پیگیر باشید. اگر دوباره شکست خوردید، راه های دیگری برای حل مشکل پیدا کنید. همانطور که انیشتین گفت احمقانه است که در مورد هوش ماهی با بالا رفتن از درخت قضاوت کنیم.
خود را برای شکست، شکست، سوء تفاهم تنبیه نکنید. آنچه بود، رفت. خود تنبیهی کمکی به بهبود یا تغییر گذشته نمی کند.

خودتان را ببخشید، اجازه ندهید احساس گناه بر شما حاکم شود، و آینده جدیدی را خواهید گشود که در آن جایی برای ارواح گذشته نخواهد بود.

2 مارس 2014، 12:43

آن عواطف و احساساتی که برای ما ناخوشایند است، می خواهیم از بین ببریم، فراموش کنیم، در حافظه و زندگی خود نابود کنیم، از آگاهی خود بیرون کنیم، در یک کلام، پنهان شویم. همین مبارزه است که درگیری درونی، تنش، عقده، افسردگی و روان رنجوری ایجاد می کند. بیایید در مورد شراب صحبت کنیم یاد بگیرید که خودتان را ببخشید، پیروی از برخی قوانین

شما می توانید یاد بگیرید که کسانی را ببخشید که به شما توهین کرده اند، شما را آزار داده اند. اما سخت است که خودتان را ببخشید. وقتی کسی جز خودت مقصر نیست، احساس چسبنده و ظالمانه گناه با تمام قدرت ویرانگری خود را فرا می گیرد.
در نظر بگیرید که چگونه می توان از شر احساس گناه مخرب خلاص شد؟ چگونه خود را درمان کنیم؟ این مقاله به شما کمک می کند تا متوجه شوید که گناه در گذشته است، بدی قبلا اتفاق افتاده است و هیچ چیز قابل بازگشت نیست.

یاد خواهید گرفت، چگونه کیفیت زندگی خود را بهبود بخشیده و زندگی کامل و هماهنگ داشته باشید.بیایید یاد بگیریم با هم بر اساس اصول زیر خود را ببخشیم:

1.یاد بگیرید هر کاری را که انجام می دهید بپذیرید.هنگامی که اعمال و کردار خود، فردیت خود را می پذیرید، شروع به درک و باور می کنید که نیازی به تأیید مردم ندارید. شما اقتدار خودتان هستید. شما مجبور نیستید به خاطر احساسات خود از کسی عذرخواهی کنید. شما ممکن است کامل نباشید، اما خودتان هستید. این تمام چیزی است که اهمیت دارد.
2. دشمن خودت نباشباور کن که لایق بخشش هستی. همه مردم و همه اشتباه می کنند. لازم نیست دائما خود را تنبیه کنید، به خاطر اعمالی که زمانی مرتکب شده اید، خود را تازیانه بزنید. شما شایسته شاد بودن هستید و تا آخر عمر خود را به خاطر گذشته عذاب ندهید.
3. اگر کسی مدام تقصیر را به گردن شما می اندازد یا "نق می زند"، پس یاد بگیر نادیده گرفتنهمه چیزهایی که این شخص به شما می گوید لازم نیست شما قربانی باشید که او می خواهد. به مردم و به خودتان ثابت کنید که قادر به بخشش هستید، مهم نیست که چه باشد.
شما باید خودتان را تغییر دهید تا بهتر شوید. به این افراد لذت دستکاری شما را ندهید. شما فردی قوی و خودکفا هستید و می دانید که می توانید حملات را کنترل کنید.
4. سعی نکنید کامل باشیدزیرا هرگز نخواهی بود شما نقاط قوت خود را دارید و این شما را از سایر افراد متمایز می کند. فقط از فردیت خود لذت ببرید. به زندگی به عنوان یک مبارزه دائمی نگاه نکنید: چه کسی ثروتمندتر، مشهورتر است. خودت را با کسی مقایسه نکن عیب وقتی که خودت را با دیگری مقایسه کنی عیب است.
5. احساسات و افکار خود را آشکارا بیان کنید.مردم باید بدانند که شما واقعا چه احساسی دارید و چه می خواهید. شما مجبور نخواهید بود سخت کار کنید تا مردم را راضی نگه دارید، مجبور نخواهید بود که لبخند مصنوعی بزنید که انرژی زیادی می گیرد. درک کنید که لازم نیست همه را راضی کنید. یاد بگیرید که احساساتی را که در خودتان دوست ندارید و مورد تایید جامعه، خانواده، دوستان نیستید، درک کرده و بپذیرید.
6.حواستان باشد اگر خودتان را نبخشید چه اتفاقی خواهد افتاد.شما ممکن است نتوانید کسی را به زندگی خود راه دهید، اما فقط زندگی خواهید کرد و از رنج و اندوه خود لذت خواهید برد. تو تنهایی پیر میشی و هیچکس ازت مراقبت نمیکنه. حتی ممکن است به دلیل بار عاطفی بزرگی که باید با خود حمل کنید، زودتر بمیرید. شما همیشه در گذشته زندگی خواهید کرد بدون اینکه به خودتان فرصتی برای شروع دوباره بدهید.
بنابراین، آیا می خواهید در آینده اینگونه باشد؟ در مورد آن فکر کنید.
7. اهمیت بخشش را بدانید.بخشش به شما این امکان را می دهد که به طور کامل شفا پیدا کنید. مسیر بخشش شما را مجبور می کند در حال زندگی کنید و به آینده نگاه کنید.
8. به موفقیت خود توجه داشته باشید.همانطور که قبلا ذکر شد، غیرممکن است که به سرعت خود را ببخشید. باید روز به روز روی آن کار کنید تا به آنچه می خواهید برسید. می توانید یک دفتر خاطرات داشته باشید که در آن ببینید که زندگی شما به تدریج بهتر می شود.
مهم است که ایده کلیدی را درک کنید: باید خود را برای خود ببخشید، زیرا این منجر به خلاص شدن از شر گناه می شود.
9. هر روز به پیروزی های کوچک دست پیدا کنید، نتایج به دست آمده را تحکیم کنید.هر روز بهتر و راحت‌تر می‌شوید، به شرطی که خود را باور داشته باشید. یاد بگیرید که از این فرآیند لذت ببرید، که به شما این امکان را می دهد تا در مورد خود به عنوان یک شخص بیشتر بدانید. مطمئنا هیچ وقت از این موضوع پشیمان نخواهید شد.
بنابراین، برای کار روی دنیای درونی خود وقت بگذارید. از دوستان خود کمک بخواهید. شما تنها نیستید و در این راه نیاز به حمایت دارید. اگر تمام دشمنان خود را بخشیده ای، می توانی به خودت نیز ببخشی. این آسان نیست، اما به من اعتماد کنید، ممکن است.
خاطرات به صورت دوره ای ظاهر می شوند. با این حال، پس از اینکه کاملاً خود را ببخشید، آنها به شما آسیبی نخواهند رساند و با آنها به عنوان درس هایی رفتار خواهید کرد که زندگی در مسیر خودسازی به آنها آموخته است.

بسیاری از افرادی که کاری را انجام دادند که خیلی شایسته نبود یا گروگان شرایط دشوار زندگی با پایانی غم انگیز شدند، اغلب از خود این سؤال را می پرسند - "چگونه خود را ببخشیم؟" ، زیرا احساس گناه و خودکشی به آنها اجازه نمی دهد در آرامش زندگی کنند.

در واقع، گاهی اوقات بخشیدن دیگری بسیار آسان تر از بخشیدن خود است. بسیاری از مردم حتی تصور نمی کنند چقدر مهم است که یاد بگیرید خود را ببخشید، یاد بگیرید که به خودتان حق اشتباه بدهید، زیرا اغلب بدون این یک فرد نمی تواند زندگی خود را تغییر دهد و حتی یک قدم به جلو برود!

من خودم هم همینطور بودم و اصلا نمی توانستم خودم را ببخشم، به همین دلیل شرایط سخت زیادی را در زندگی ام تجربه کردم تا اینکه یاد گرفتم خودم را ببخشم. از این رو در این باره می نویسم، زیرا معنای بخشیدن خود را از تجربه تلخ خود آموخته ام و باور کنید لازم نیست همه از این طریق بگذرند، بهتر است با آگاهی و کار داوطلبانه تغییر و توسعه پیدا کنید. بر روی خود، نه از طریق ضربات سرنوشت، سختی ها، دردها و لگدهای مداوم به پشت.

نبخشیدن خودت چیست؟

خود را نبخشید - زمانی در شخص کار می کند که:

1. رفتار کردن با خود اشتباه است - زمانی که یک فرد نگرش مثبتی نسبت به خود و روح خود ندارد (او عادت دارد خود را محکوم کند، اگر مشکلی پیش آمد، تخریب کند و غیره.

2. وقتی به خود حق خطا نمی دهد، یعنی اصل و معنای زندگی روی زمین را نمی فهمد (زندگی یک مدرسه است، سرنوشت دنباله ای از درس است. معنی توسعه مداوم زندگی است. روح از طریق آزمون و خطا، از جمله ...

3- ماهیت بخشش را درک نمی کند. آن بخشش، اغماض نیست، بلکه جوهر شناخت گناه (اشتباه) و نگرش مثبت نسبت به خود است. از این گذشته ، بدون بخشش واقعی ، شخص نمی تواند تغییر کند ، نمی تواند از نقص (عیب ، شر) خلاص شود که علت اشتباه انجام شده است.

4. عادت به محکوم کردن خود (در نتیجه دیگران نیز. محکوم کردن بهترین کیفیت نیست، به هیچ چیز خوب و شایسته ای منجر نمی شود. مذموم نتیجه غرور است، زمانی که انسان نقش خدا را به عهده می گیرد. به خود حق قضاوت و صدور احکام می دهد دل این گونه افراد بی احساس می شود و فرد خشک و بی رحم می شود.


نبخشیدن خود - نگرش منفی نسبت به خود ایجاد می کند که همیشه فرد و روح او را نابود می کند. و احساس گناه همیشه انسان را ضعیف می کند - شادی و نور درونی را در او می کشد.

فقط اگر انسان نتواند خودش را ببخشد یا نخواهد خودش را ببخشد - این بدان معناست که او گناه خود را به عنوان اشتباهی که نیاز به تشخیص و اصلاح دارد نمی پذیرد و اگر قابل اصلاح نباشد دیگر هرگز نمی توانید آن را تکرار کنید. اگرچه اغلب می توان با یک عذرخواهی مناسب اشتباه را اصلاح کرد، اما گاهی اوقات لازم است اشتباه را جبران کرد.

بنابراین، اگر انسان نتواند خود را ببخشد، خود را از گناه پاک نمی کند، اشتباهات انجام شده را تا انتها اصلاح نمی کند، احساس گناه در خود جمع می کند و بر این اساس، انرژی منفی که روح او را نابود می کند.

به طور کلی، نگرش منفی نسبت به خود یک سندرم بسیار ریشه دار است، یک عادت وحشتناک یک فرد پس از شوروی است که باید فوراً از شر آن خلاص شود.

از این گذشته ، وقتی انسان خود را نمی بخشد ، اساساً منفی را در خود حفظ می کند ، آن را در روح خود جمع می کند. بخشش نیست، در واقع توهین است، توجه، فقط در این مورد، توهین به خودت!

در صورت انباشتن کینه از خود (منفی که روح را از بین می برد) دیر یا زود تبدیل به یک بیماری صعب العلاج می شود که غالباً این عدم بخشش خود منجر به انکولوژی یعنی سرطان می شود.

پس چگونه خودت را ببخشی؟

1. باید از اصل رابطه با خود و روح خود شروع کنید. باید پذیرفت که زندگی یک مدرسه بزرگ شبانه روزی است که در آن انسان (روحش) درس های بسیار بسیار زیادی از زندگی می آموزد. و اشتباهات فقط بخشی از یادگیری هستند، زیرا چگونه می توانید بفهمید که چه چیزی درست است و چه چیزی نیست، کجا خوب است و کجا شر است، و چه چیزی به چه چیزی منجر می شود.

و برای اینکه با خود رفتار کنید، در حالت ایده آل، باید یاد بگیرید که چگونه با خود به عنوان عزیزترین و محبوب ترین دوست رفتار کنید - این به معنای پذیرش خود همانطور که هستید (با همه مزایا و معایب)، همیشه مراقب باشید و بتوانید تقریباً خود را ببخشید. همه چيز. اما این به معنای از خود راضی بودن، توجیه و افراط در رذایل و ضعف های خود نیست.

2. انرژی خود را نه به سمت خودتخریبی، بلکه به سمت تجزیه و تحلیل اشتباهات و از بین بردن علل آنها هدایت کنید. این مکانیسم با جزئیات بیشتری در مقاله گناه توضیح داده شده است. گناه - با اعمال جایگزین می شود: تجزیه و تحلیل، از بین بردن علل (ضعف ها، رذایل)، عذرخواهی و جبران اشتباه انجام شده.

3. شکل گیری عشق واقعی برای روح شما، که شامل: نگرش بی رحمانه نسبت به شر درونی (رذایل، ضعف ها، هر گونه کاستی - برای پیدا کردن و حذف، جایگزینی با مثبت).
در عشق بی قید و شرط به روح خود - آن را برای خود یک قانون قرار دهید: "تنها نور، فقط حمایت، محافظت، عشق و تقویت!"، "هرگز با خود دشمن نباشید - نابود نکنید، هرگز شر و نفرت نسبت به خود را مجاز نکنید 4. برای اینکه بفهمیم بخشش واقعی خود چیست! بخشش خود همیشه تغییری در خود، رشد و رشد روح است، فرمول مورد نیاز خودهیپنوتیزم: "من خودم را می بخشم و تغییر می کنم - من تمام بدی هایی را که در خودم وجود دارد از بین می برم. من به کمال گناهان و اشتباهات ... "، من خود را می بخشم و ویژگی های قوی و شایسته ای را در خود تقویت می کنم که به من کمک می کند از تکرار اشتباهات در آینده جلوگیری کنم ... ".

خداوند اگر توبه کند و بخواهد تغییر کند، همیشه حاضر است از هر گناهی او را ببخشد. انسان باید تلاش کند همین نگرش را نسبت به خودش شکل دهد!

البته موارد منزوی و غیرعادی وجود دارد که بخشش خود برای شخص بسیار سخت است. در چنین شرایطی، بهتر است به متخصصان مراجعه کنید - به صورت فردی با یک درمانگر معنوی کار کنید! در برخی شرایط، فقط تلاش برای بخشیدن مستقیم خود کافی نیست، همچنین باید متوجه شوید که چرا یک فرد از نظر کارمایی در موقعیت مناسب قرار گرفته است. نوشتن در این مورد دشوار است، اما باز هم مثالی می زنم: وقتی مادر آب را در حمام روشن کرد، یک نوزاد شش ماهه را آنجا گذاشت و در نتیجه پول به دست آورد و زمان را از دست داد. ، نوزاد خفه شد و غرق شد. بخشیدن خود سخت است، اما به نوعی باید زندگی کنید، و درک علل کارمایی می تواند چشمان شما را به چیزهای زیادی باز کند و به رفع احساس گناه بی فایده و مخرب کمک کند. موفق باشید و توانایی خود را ببخشید!

چگونه خود و دیگران را ببخشیم چرا ببخشیم؟

بخشیدن خود به معنای دست کشیدن از سرزنش کردن خود، ترس از طرد شدن، توقف تخریب کودک درونی است.

بخشیدن خود گام مهمی است، نقطه شروعی در مسیر عشق به خود. روانشناس شادی.

یادگیری اینکه خود را ببخشید حیاتی است.

اغلب، عدم تمایل ما به بخشیدن دیگری، ناتوانی ما را در بخشیدن خود پنهان می کند.

بخشیدن خود یک فرآیند عمیق خود درمانی و خود درمانی روح است. برداشتن بار گناه و کینه از دوش و سنگ از جان.

نبخشیدن خود در انسان زمانی کارساز است که:

1. نگرش نادرست نسبت به خود - زمانی که یک فرد نگرش مثبتی نسبت به خود و روح خود ندارد (او عادت دارد خود را محکوم کند، اگر اشتباهی رخ داد، تخریب کند و غیره).

2. وقتی به خود حق خطا نمی دهد، یعنی اصل و معنای زندگی روی زمین را نمی فهمد (زندگی یک مدرسه است، سرنوشت دنباله ای از درس است. معنی توسعه مداوم زندگی است. روح از طریق آزمون و خطا، از جمله).

3. اصل بخشش را درک نمی کند. آن بخشش، اغماض نیست، بلکه جوهر شناخت گناه (اشتباه) و نگرش مثبت نسبت به خود است. از این گذشته ، بدون بخشش واقعی ، شخص نمی تواند تغییر کند ، نمی تواند از نقص (بد، شر) خلاص شود که دلیل اشتباه انجام شده است.

4. برای محکوم کردن خود (در نتیجه، دیگران نیز) استفاده می شود. نکوهش بهترین کیفیت نیست، به هیچ چیز خوب و شایسته ای منجر نمی شود. قضاوت نتیجه غرور است، وقتی انسان نقش خدا را به عهده می گیرد، به خود حق قضاوت و صدور حکم می دهد. دل این گونه افراد بی عاطفه می شود و شخص خشک و بی رحم می شود.

نبخشیدن خود به چه چیزی منجر می شود و چه عواقبی دارد؟

نبخشیدن خود باعث ایجاد نگرش منفی نسبت به خود می شود که همیشه انسان و روح او را نابود می کند. و احساس گناه همیشه انسان را ضعیف می کند - شادی و نور درونی را در او می کشد.

اگر انسان نتواند خود را ببخشد یا نخواهد خود را ببخشد به این معناست که گناه خود را به عنوان اشتباهی که نیاز به تشخیص و اصلاح دارد نمی پذیرد و اگر قابل اصلاح نباشد دیگر نمی توانید آن را تکرار کنید. اگرچه اغلب می توان با یک عذرخواهی مناسب اشتباه را اصلاح کرد، اما گاهی اوقات لازم است اشتباه را جبران کرد.

بنابراین، اگر انسان نتواند خود را ببخشد، خود را از گناه پاک نمی کند، اشتباهات انجام شده را تا انتها اصلاح نمی کند، احساس گناه در خود جمع می کند و بر این اساس، انرژی منفی که روح او را نابود می کند.

به طور کلی، نگرش منفی نسبت به خود یک سندرم بسیار عمیق است، یک عادت وحشتناک یک فرد پس از شوروی، که باید فوراً از شر آن خلاص شود.

از این گذشته ، وقتی انسان خود را نمی بخشد ، اساساً منفی را در خود حفظ می کند ، آن را در روح خود جمع می کند. عدم بخشش در اصل رنجش است، فقط در این صورت کینه توزی! و رنجش چیست و به چه چیزی منجر می شود - اینجا را بخوانید!

اگر انسان نسبت به خود کینه ای جمع کند (منفی که روح را از بین می برد) دیر یا زود تبدیل به یک بیماری صعب العلاج می شود، اغلب این عدم بخشش خود منجر به سرطان شناسی، یعنی سرطان می شود.

پس خودتان انتخاب کنید، یاد بگیرید که خودتان را ببخشید یا تمام زندگی خود را صرف جمع کردن کینه و مرگ دردناک بر اثر سرطان کنید!

چگونه خود را به خاطر اشتباهات گذشته ببخشید و زندگی را از صفر شروع کنید. توصیه روانشناس.

شما باید بفهمید که چگونه خود را ببخشید و ادامه دهید، و دقیقاً در این ترتیب، از آنجایی که شروع یک زندگی جدید با انبوهی از درس های اشتباه درک نشده پشت سر شما و بدون رها کردن چیزی که مدت هاست ارتباط خود را از دست داده است غیرممکن است. اعمال گذشته که اکنون اشتباه تشخیص داده می شود، اجازه نمی دهد وجدان در آرامش بخوابد، زیرا آن اعمال دیگر با تصویر واقعی مطابقت ندارند، یعنی. ارزش های اخلاقی و اخلاقی شما به گونه ای تغییر کرده است که رفتار یا قضاوت های قبلی غیر قابل قبول شده است. این مکانیسم رشد شخصی است که باعث ایجاد احساس گناه یا شرم نسبت به آنچه قبلا بوده ایم، می شود، زیرا ارزیابی مجدد هم از رویدادها و هم در تظاهرات شخصیت ما وجود دارد، و قرار گرفتن در روند چنین تحولی، باید به یاد داشته باشیم. لزوم تمرکز بر تنبیه و سرزنش خودمان نیست و بهتر است تمرکز توجه را به تغییرات رخ داده معطوف کنیم.

توجه به اینکه چه بر سر شخصیت شما آمده است، اینکه اکنون به اشتباه خود فکر می کنید، نتیجه گیری از همه اینها و اعمال آنها در زندگی بعدی اولین مرحله ضروری در ورق زدن است. سعی کنید از ناراحتی درونی برای پیشرفت بیشتر بهره ببرید، اگر نه مستقیم، بلکه از نظر تجربه مفید است، حتی اگر در آن زمان شهرت و روابط اجتماعی شما آسیب دید، اکنون می توانید مکانیسم های چنین اقداماتی را درک کنید. علاوه بر این، برخی از اعمال گذشته ما را به شرمندگی وا می دارد، نه به این دلیل که نظام ارزشی ما تغییر کرده است، بلکه صرفاً از روی ناآگاهی انجام شده است، که باز هم به جای سرزنش خود، باید به عنوان تجربه و دانش آینده در نظر گرفته شود.

روزی روزگاری مردی بود و طبق معمول مرد. بعد از آن نگاهی به اطراف خود انداخت و بسیار تعجب کرد. جسد روی تخت خوابیده بود و او فقط روحش را داشت. برهنه، شفاف از طریق و از میان، بنابراین شما می توانید بلافاصله ببینید چه اتفاقی می افتد.

مرد ناراحت شد - بدون بدن به نوعی ناخوشایند و ناراحت کننده شد. تمام افکاری که فکر می کرد مثل ماهی های رنگارنگ در روحش شناور بودند. تمام خاطرات او در ته روح نهفته است - آن را بگیرید و به آن نگاه کنید. از جمله این خاطرات زیبا و خوب بود، به گونه ای که برداشتن آن دلپذیر است.

اما مواردی نیز وجود داشت که خود شخص ترسیده و منزجر شد. سعی کرد خاطرات زشت را از روحش بیرون کند، اما نشد. سپس سعی کرد چیزی را که زیباتر است روی آن قرار دهد. و او به راه خود ادامه داد.

خدا لحظه ای به مرد نگاه کرد و چیزی نگفت. مرد تصمیم گرفت که خدا با عجله متوجه خاطرات دیگر نشده است، خوشحال شد و به بهشت ​​رفت - زیرا خدا درها را به روی او نبست.
مدتی گذشت، حتی نمی توان گفت که چه ساعتی است، زیرا زمانی که انسان به آنجا رسید، زمان به روشی کاملاً متفاوت از روی زمین گذشت. و آن مرد به سوی خدا بازگشت.

چرا برگشتی؟ خدا پرسید. - بالاخره من درهای بهشت ​​را جلوی تو نبستم.
- پروردگارا، - مرد گفت، - من در بهشت ​​تو احساس بدی دارم. من می ترسم قدمی بردارم - خوبی در روح من بسیار کم است و نمی تواند بدی را بپوشاند. می ترسم همه ببینند من چقدر بد هستم.

چه چیزی می خواهید؟ - خدا پرسید، چون او خالق زمان بود و به اندازه ای بود که جواب همه را بدهد.

تو قادر مطلق و مهربانی.» مرد گفت. - تو از طریق روح من دیدی، اما وقتی سعی کردم گناهانم را پنهان کنم مانع من نشدی. به من رحم کن، تمام بدی هایی که آنجاست را از جانم دور کن!

و خداوند هر چه را که از آن شرم داشت از جان انسان گرفت. خاطره خیانت و خیانت، نامردی و پستی، دروغ و تهمت، طمع و تنبلی را بیرون آورد. اما با فراموش کردن نفرت ، شخص عشق را فراموش کرد ، سقوط خود را فراموش کرد - او فرازهای خود را فراموش کرد. روح در برابر خدا ایستاد و خالی بود - خالی تر از لحظه ای که انسان متولد شد.

اما خداوند مهربان بود و هر آنچه را که آن را پر می کرد به روح بازگرداند. و سپس مرد دوباره پرسید:

من چه کنم پروردگارا؟ اگر خوب و بد در من ادغام شده بودند، پس کجا بروم؟ آیا واقعاً در جهنم است؟

آفریدگار پاسخ داد به بهشت ​​بازگرد که من جز بهشت ​​را نیافریده ام. جهنمی که با خودت حمل میکنی

و آن مرد به بهشت ​​بازگشت، اما زمان گذشت و دوباره در پیشگاه خداوند ظاهر شد.

ایجاد کننده! - مرد گفت. - من در بهشت ​​تو احساس بدی دارم. تو قادر مطلق و مهربانی. بر من رحم کن، گناهانم را ببخش.

من منتظر یک درخواست کاملاً متفاوت بودم - خدا پاسخ داد. اما من همانطور که شما بخواهید انجام خواهم داد.

و خداوند مرد را به خاطر هر کاری که کرد بخشید. و مرد به بهشت ​​رفت. اما زمان گذشت و او دوباره به سوی خدا بازگشت.

حالا چی میخوای؟ خدا پرسید.

ایجاد کننده! - مرد گفت. - من در بهشت ​​تو احساس بدی دارم. تو قادر و مهربانی، تو مرا بخشیدی. اما نمی توانم خودم را ببخشم. کمکم کنید؟

من منتظر این درخواست بودم - خدا جواب داد. اما این سنگی است که نمی توانم آن را بلند کنم...

دوستان، به یاد داشته باشید، عشق با بخشش و پذیرش خود آغاز می شود! و هیچ کس این کار را برای ما انجام نخواهد داد!

با طیف گسترده ای از شاخص های رفاه عاطفی، از جمله خوش بینی، رضایت از زندگی، و خرد مرتبط است.

شفقت به خود باید شامل 3 جزء اصلی باشد:

1. ذهن آگاهی. این درک از آنچه اینجا و اکنون اتفاق می افتد است. برای اینکه با خود مهربان باشیم، باید بدانیم که در شرایط سختی که داریم، روزهای سختی را می گذرانیم.

2. اتحاد با بقیه. این درک این است که ما تنها نیستیم. بسیاری از ما تمایل داریم وقتی مشکلی پیش می آید، خجالت خود را پنهان کنیم. ما شرم خود را با روی آوردن به رویدادهای دیگر یا سوء مصرف الکل پنهان می کنیم.

پادزهر این است که به اشتراک خود با افراد دیگر اذعان کنیم، با درک این که بسیاری در موقعیتی مشابه همین احساس را دارند، و شما تنها کسی نیستید که در جهان در حال حاضر رنج می‌برید.

3. مهربانی با خود. مهربانی و صمیمیت نسبت به خود شکل‌های مختلفی دارد: زمانی که به خود اهمیت می‌دهیم، از احساسات خود قدردانی می‌کنیم، با لحنی اطمینان‌بخش با خود صحبت می‌کنیم.

هنگامی که فرد احساس خطر می کند، سیستم عصبی آدرنالین را افزایش می دهد و با سرعت سرسام آوری کار می کند. در چنین حالتی، مهربانی و توجه به خود آخرین چیزی است که او تمایل دارد نشان دهد.

هنگامی که او احساسات مثبت را تجربه می کند و ما در یک رابطه گرم با عزیزان قرار می گیریم، اکسی توسین تولید می شود - یک هورمون احساس خوب که اثر آدرنالین را سرکوب می کند.

بنابراین با ایجاد مکث در آگاهی و ابراز محبت نسبت به خود، سیستم مراقبت ذاتی را فعال کنید. اثر آرام بخش اکسی توسین مغز شما را پاک می کند و به شما امکان می دهد برای مقابله با این وضعیت قدم های منطقی بردارید.

خودت را ببخش و عشق بورز. چگونه واقعی خود را دوست داشته باشیم؟

عشق به خود چیست؟

اغلب همه ما درک می کنیم که دوست داشتن خود بسیار مهم است. در عین حال، فوق العاده دشوار است.

و احتمالاً اولین کاری که باید در زندگی خود انجام دهیم این است که واقعاً خودمان را دوست داشته باشیم، یاد بگیریم که واقعاً به خود احترام بگذاریم و بپذیریم.

اما وقتی نوبت به تمرین می رسد، سوال بزرگ این است که "دوست داشتن خود به چه معناست؟"

سوالاتی که با خواندن این مقاله به پاسخ آنها خواهید رسید.

نکته اصلی این است که انتظار نداشته باشید به سرعت اتفاق بیفتد. فرآیند پذیرش خود و ایجاد احساس عشق مدتی طول می کشد. درک کنید که اگر به اندازه کافی بدون عشق به خود زندگی کرده اید، پس ساده لوحانه است که انتظار داشته باشید در یک شب یا یک هفته اتفاق بیفتد.

با این وجود، از همان روزهای اول می توانید به نتایج کار روی خودتان پی ببرید. هنگامی که این تصمیم را می گیرید – اینکه می خواهید خودتان را دوست داشته باشید، می خواهید یاد بگیرید چگونه خودتان را دوست داشته باشید و اقدام کنید – متوجه تغییرات باورنکردنی خواهید شد. اینها تغییراتی در زندگی شما خواهد بود، در افراد اطراف شما، آنها خواهند بود.

عشق به خود راهی است که همه باید طی کنند.

این مهمترین مسیر زندگی ماست. زیرا بدون عشق به خود، بدون احساس اتحاد با خود، بدون احترام عمیق و صمیمانه برای خود و اعمالتان، بدون پذیرش کامل خود به عنوان یک شخص، هیچ چیز ارزشمندی در این زندگی نخواهید داشت - زندگی شخصی شما به نتیجه نمی رسد. ، موفقیت نخواهد آمد و شادی وجود نخواهد داشت.

عشق به خود پایه است، پایه محکمی است که بنای کل زندگی ما بر آن بنا شده است. و برای اینکه هرگز فرو نریزد و حتی چشمک نزند، باید یاد بگیریم که این احساس الهی را در رابطه با خودمان تجربه کنیم.

دوست داشتن خود به معنای خودخواه بودن نیست. همچنین، عشق به خود را با خودشیفتگی اشتباه نگیرید، آنها چیزهای کاملاً متفاوتی هستند. در مورد اول، ما در مورد پذیرش عمیق خود به عنوان یک شخص صحبت می کنیم، در مورد دیگر - خودشیفتگی توخالی و افشای نفس خود برای نمایش.

ویدیو چگونه برای همه چیز خود را ببخشیم

کوه کایلاش روی نقشه

مختصات کوه کایلاش: 31°04′01″ ثانیه. ش 81°18'46 اینچ شرقی د

این کوه پوشیده از عرفان را باید در نقشه غرب هندوستان در منطقه ارتفاعات هیمالیا جستجو کنیم. در میان کوه های هیمالیا، کایلاش بلندترین نیست. کوه کایلاش (از ویکی‌پدیا) «کوهی در رشته کوه کایلاش از سیستم کوهستانی گنگدیسه در جنوب فلات تبت در منطقه خودمختار تبت جمهوری خلق چین است.

این بلندترین کوه در منطقه خود است؛ علاوه بر این، با شکل هرمی چهار وجهی با کلاهک برفی و چهره‌هایی که تقریباً دقیقاً به سمت نقاط اصلی است از سایرین متمایز می‌شود.

ارتفاع کوه کایلاش هنوز یک موضوع بحث برانگیز است - این بیانیه که ارتفاع کایلاش 6666 متر است بسیار گسترده است. دانشمندان از 6638 تا 6890 متر اختلاف نظر دارند که به دلیل روش اندازه گیری ارتفاعات کوه ها است. علاوه بر این، هیمالیا جوان در نظر گرفته می شود، بنابراین ارتفاع آنها به طور متوسط ​​با در نظر گرفتن هوازدگی سنگ، 0.5-0.6 سانتی متر در سال افزایش می یابد.